English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
background معلومات قبلی
backgrounds معلومات قبلی
Other Matches
presentiment عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
presentiments عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
provisional ball گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
prior admission اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
qualifications معلومات
information معلومات
knowledge representation نمایش معلومات
knowledge acquisition کسب معلومات
witting معلومات دانش
know how معلومات خاص
information test ازمون معلومات
information معلومات معیطات
knowledge base پایگاه معلومات
information معلومات اگاهگان
knowledge engineering مهندسی معلومات
accomplishments معلومات هنرها
unbeknown خارج از معلومات شخصی
input data معلومات یا دادههای ورودی
unbeknownst خارج از معلومات شخصی
smattering معلومات دست وپاشکسته
brush up معلومات خود را تجدیدکردن
sphere دایره معلومات احاطه کردن
information [on] about somebody] [something] معلومات [در باره کسی یا چیزی]
spheres دایره معلومات احاطه کردن
booklore علم کتابی معلومات ناشی از مطالعه کتاب
encyclopedist دارای معلومات جامع دایره المعارف نویس
wisenheimer کسیکه معلومات سطحی درهمه چیز دارد
To perfect oneself in a foreign language . معلومات خودرا در یک زبان خارجی کامل کردن
weisenheimer کسیکه معلومات سطحی در همه چیز دارد
sherlu اولین برنامه زبان طبیعی که تجزیه و تحلیل نحوی ومعناشناسی را با معلومات جهان مجتمع کرده است
predecessors قبلی
predecessor قبلی
one-time قبلی
preceding قبلی
foregone قبلی
prior قبلی
aforetime قبلی
previous قبلی
fore قبلی
ex- قبلی
ex قبلی
foreordainment حکم قبلی
preformation تشکیل قبلی
late war جنگ قبلی
pre arrengement قرار قبلی
forethought اندیشه قبلی
pre arrangement قرار قبلی
pretreatment معالجه قبلی
premonitions اخطار قبلی
premonition اخطار قبلی
forewarning اخطار قبلی
previous work کارهای قبلی
pregiurement احتساب قبلی
prefiguration or prefigurement نمایش قبلی
precognition اطلاع قبلی
precompression تراکم قبلی
foredoom محکومیت قبلی
preconidtion شرط قبلی
predesignation تعیین قبلی
foretoken اعلام قبلی
foretype نمونه قبلی
prepossession تصرف قبلی
at sight بی مطالعه قبلی
predispostion تمایل قبلی
preengagement تعهد قبلی
preexistence موجودیت قبلی
prefiguration تصور قبلی
premeditatedly با اندیشه قبلی
predilection تمایل قبلی
presuppositions فرض قبلی
presupposition فرض قبلی
preoccupation اشغال قبلی
chain از کلمه قبلی
chains از کلمه قبلی
premeditated با قصد قبلی
preoccupations اشغال قبلی
predilections تمایل قبلی
preview اطلاع قبلی
previews اطلاع قبلی
premeditation قصد قبلی
pre indexing شاخص گذاری قبلی
biases ولتاژ قبلی دادن
malice aforethought سوء نیت قبلی
bias ولتاژ قبلی دادن
prelibation ازمایش یانوشیدن قبلی
pre indexing فهرست سازی قبلی
pre engaged دارای تعهد قبلی
prognostication تشخیص قبلی مرض
prognostications تشخیص قبلی مرض
forebedement اخبار قبلی پیشگویی
prior permission اجازه قبلی پرواز
as you were به حالت قبلی برگردید
premonitory متضمن اخطار قبلی
A one-month notice. اطلاع قبلی یک ماهه
leave hanging (in the air) <idiom> بدون تصمیم قبلی
off the cuff <idiom> بدون آمادگی قبلی
at ten minutes notice با ده دقیقه اخطار قبلی
precognitive وابسته به اطلاع یا الهام قبلی
premonitions برحذر داشتن فکر قبلی
sneak preview نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی
prepossession اشغال قبلی تمایل بیجهت
pre condition شرط لازم الاجرای قبلی
premonition برحذر داشتن فکر قبلی
prerequisites شرط قبلی لازمه امری
prerequisite شرط قبلی لازمه امری
prenotion احساس قبلی نسبت بچیزی
sneak previews نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی
prefiguration or prefigurement تشبیه از پیش تصور قبلی
prefiguration پیش بینی احتساب قبلی
sight-reading بدون مطالعه قبلی خواندن
a priori بدون بررسی یا آزمایش قبلی
premisses فرض قبلی فرضیه مقدم
premised فرض قبلی فرضیه مقدم
quondam قبلی مربوط به چندی قبل
prognosticate تشخیص دادن قبلی مرض
prognosticator تشخیص دهنده قبلی مرض
free wheeling بازی بدون نقشه قبلی
sight read بدون مطالعه قبلی خواندن
sight read بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-read بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-read بدون امادگی قبلی اجراکردن
foredknowlege اطلاع قبلی علم غیب
inherited error خطایی در فرآیند یا عمل قبلی
sight-reads بدون مطالعه قبلی خواندن
premise فرض قبلی فرضیه مقدم
sight-reading بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-reads بدون امادگی قبلی اجراکردن
Do not do any thing without due reflection . بدون فکر قبلی اقدامی نکنید
precombustion chamber engine موتور با اطاق احتراق تراکم قبلی
prevue قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
foretaste ازمایش قبلی پیش بینی کردن
go off half-cocked <idiom> صحبت یا انجام کاری بون آمارگی قبلی
french leave مرخصی بدون اطلاع قبلی جیم شدن
cancelling لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
cancels لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
zero hour هنگام حمله یا حرکت تعیین شده قبلی
cancel لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
post edit ویرایش داده بدست امده ازمحاسبه قبلی
decision اطلاعات یا پایگاه داده قبلی تصمیم گیری کند
undoes برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش
decisions اطلاعات یا پایگاه داده قبلی تصمیم گیری کند
undo برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش
Mentioning his ex-wife's name was like waving a red flag in front of a bull. تا اسم زن قبلی او [مرد] را آوردم خونش به جوش آمد.
package shows نمایشات و برنامههای تفریحی پیش بینی شده قبلی
predicted log racing مسابقه قایق موتوری باپیشبینی قبلی زمان از طرف راننده
counter disengagement حرکت شمشیر به دور شمشیرحریف برای مواجهه درمسیر قبلی
prolepsis فرض قبلی صحبت از اینده چنانچه گویی گذشته است
Can I make an appointment for friday? آیا میتوانم برای روز جمعه وقت قبلی بگیرم؟
impulsive کسیکه از روی انگیزه انی وبدون فکر قبلی عمل میکند
ideology بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideologies بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
incremental backup تابع پشتیبان که فقط فایل هایی را ذخیره میکند که نسبت به ذخیهر قبلی تغییر کرده اند
random access فایلی که هر رکورد آن به سرعت با آدرسش قابل دستیابی است , بدون جستجو در بقیه فایل و به ممحل قبلی بستگی ندارد
reconstitutes برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
reconstituting برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
reconstitute برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
reconstituted برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
cob web theorem ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
palinode قطعه شعر یا سرودی که مطلب شعر یا سرود قبلی راانکار کند
sequential مدار منط قی که خروجی آن بستگی به وضعیت منط قی ورودی قبلی دارد
readout وسیله نمایش که با نوشتن حروف جدید حروف قبلی را پاک میکند
replaced برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
relative دادهای که اطلاعات مختصات جدید دررابط ه با مختصات قبلی میدهد
replace برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
pre engage ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
to wipe the slate clean <idiom> شروع تازه ای کردن [تخلفات قبلی را کاملا از پرونده پاک کردن] [اصطلاح]
excess loss cover بیمه مجدد ان قسمت از زیان که بیش از مقدار بیمه شده قبلی است
unpacks حذف داده بسته بندی شده از محل ذخیره سازی و ارسال آن به محل قبلی
modes حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود
mode حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود
unpack حذف داده بسته بندی شده از محل ذخیره سازی و ارسال آن به محل قبلی
unpacking حذف داده بسته بندی شده از محل ذخیره سازی و ارسال آن به محل قبلی
premeditate قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
serials فضای ذخیره سازی که داده خاص در آن تنها با خواندن داده قبلی در لیست بدست آید.
serial فضای ذخیره سازی که داده خاص در آن تنها با خواندن داده قبلی در لیست بدست آید.
provisional frame ان بخش از بازی بولینگ که گوی موقعی پرتاب شده که بخش قبلی مورد اعتراض است
recursive equations معادلاتی که بعضی از جملات در انهاتکرار شده و هر معادله نسبت به معادله قبلی فقط یک جمله اضافی دارد
buffer وسیلهای که به دستورات یا داده ها اجازه میدهد پیش از کامل شدن قبلی داده جدید وارد کنند
sam فضای ذخیره سازی که فقط داده خاصی قابل دستیابی است توسط خواندن داده قبلی در لیست
chain-smoking سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain-smoke سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain-smoked سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain-smokes سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
roll back کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی
writ of error قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
prehistory ماقبل تاریخ تاریخ قبلی
addition عمل جمعی که نتیجه در محل یکی از عملوندهای عمل جمع ذخیره میشود یعنی روی مقدار قبلی آن نوشته میشود
additions عمل جمعی که نتیجه در محل یکی از عملوندهای عمل جمع ذخیره میشود یعنی روی مقدار قبلی آن نوشته میشود
mode حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود و طوری تنظیم میشود که فضا داشته باشد
modes حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود و طوری تنظیم میشود که فضا داشته باشد
enclitic متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
transparently مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparent مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
lobby تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobbies تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobbied تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
asynchronous computer نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
upward compatible اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com