English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
parameter مقداری از یک مدار
parameters مقداری از یک مدار
Other Matches
quantity equation معادله مقداری . منظورمعادله مقداری پول است که در حقیقت نشان دهنده انگیزه معاملاتی برای پول است
duplex مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
duplexes مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
quantity equation of exchange یعنی حاصلضرب حجم پول در سرعت گردش پول باارزش پولی کلیه تولیدات برابر است معادله مقداری مبادله که براساس نظریه مقداری پول است و اولین بار توسط ایروینگ فیشر عنوان شد .این معادله بصورت زیراست :PQ = V
pads ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
composite circuit مدار الکترونیکی که از چندین مدار و قطعه کوچکتر تشکیل شده است
switching مدار الکترونیکی که میتواند پیام ها را از یک خط یا مدار د مرکز کنترل به دیگری ارسال کند
inferior planet سیارهای که مدار گردش ان کوچکتر از مدار زمین میباشد
pin یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinned یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinning یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
mask design اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
quantitative مقداری
quantitatively مقداری
qualitative مقداری
firing circuit مدار چاشنی مدار انفجار
powder train مدار خرج مدار باروت
I'd like some ... من مقداری ... میخواهم.
quantitative value ارزش مقداری
some milk مقداری شیر
some cold water مقداری آب سرد
some hot water مقداری آب گرم
I'd like some ... من مقداری ... میخواهم.
some crisps مقداری چیپس
quantitative methods روشهای مقداری
quantitative analysis تحلیل مقداری
drop in the bucket <idiom> مقداری جزئی
volume discont تخفیف مقداری
value parameter پارامتر مقداری
extensive property خاصیت مقداری
single valued function تابع یک مقداری
bill of quantities صورت مقداری
I'd like some ... من مقداری ... میخواهم.
one hook مدار انفجاری که فقط به یک عامل انفجاری نیاز دارد مدار یک عامله
amounts مقداری از داده یا کاغذ یا...
amounted مقداری از داده یا کاغذ یا...
amount مقداری از داده یا کاغذ یا...
amounting مقداری از داده یا کاغذ یا...
applicative صفت مقداری مانندsome یا every
size distribution of income توزیع درامد مقداری
quantity theory of money نظریه مقداری پول
Some sugar, please. لطفا مقداری شکر.
I'd like some soup. من مقداری سوپ میخواهم.
augmenter مقداری که به دیگری اضافه میشود
quantity theory of money and prices نظریه مقداری پول و قیمت
The welfare budget has been cut down. از بودجه رفاهی مقداری زده اند
to have a limit [of up to something] [تا] به حد [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
to run to a quantity [to run into a sum] بر مبلغی [مقداری] بالغ شدن [یا بودن]
leakages مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
leakage مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
handily ذخیره کردن مقداری از انرژی از طرف اسب
transparency مقداری از یک تصویر دیگر در زیر آن نشان میدهد
transparencies مقداری از یک تصویر دیگر در زیر آن نشان میدهد
parameters مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
parameter مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
lipoprotein مواد پروتئینی که حاوی مقداری چربی باشند
May I have some ...? آیا ممکن است مقداری ... برایم بیاورید؟
to have a maximum limit [of something] [به] حداکثر [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
plough land مقداری زمین که با هشت گاومیتوانستند در یک سال شخم بزنند
oversale پیش فروش چیزی به مقداری که بعدا` نتوان تحویل داد
drags مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
drag مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
dragged مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
soft valve شیر ترمویونیکی که مقداری هوا به داخل ان نشت کرده است
biases مقداری که بوسیله ان متوسط مجموعهای از مقادیر ازمقدار مرجع فاصله می گیردپیشقدر
nuclide انواع اتم هایی که حاوی پروتون و نوترون و مقداری نیرو میباشند
bias مقداری که بوسیله ان متوسط مجموعهای از مقادیر ازمقدار مرجع فاصله می گیردپیشقدر
plene administrative preter دفاعی مبنی بر این که مقداری از مال متوفی هنوز باقی است
water hole سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
defaults مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaulting مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
default مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaulted مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
interface 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
creditor's bill رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
gradient circuit مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
multipe expansion of credit استنباط مضاعف اعتبارات حقی که خزانه داری کل درقبول چک امانتی به مقداری بیش از ذخیره و اعتبار خوددارد
default مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulted مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulting مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaults مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
earnest مقداری از مبیع که پیش از قبض واقباض کل مبیع و ثمن به خریدار تسلیم میشود
whisker کریستال منفرد کوچک عدسی شکلی که استحکام یا استقامت ان به بیشترین مقداری که به صورت تئوریک قابل دستیابی است بسیار نزدیک است
quantity theory of money حاصلضرب حجم در سرعت گردش پول برابر است باحاصلضرب سطح عمومی قیمت و تولید واقعی نظریه مقداری پول که درحقیقت عقیده اقتصاددانان کلاسیک را درباره پول نشان میدهد را میتوان بصورت زیرنوشت : یعنی PQ = V
continental shelf مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
orbits مدار
orbited مدار
pivots مدار
theme مدار
pivot مدار
orbit مدار
or circuit مدار OR
pivoted مدار
themes مدار
circuits مدار
and gate مدار AND
zones مدار
absis مدار
circuit مدار
zone مدار
track circuit مدار خط
electric circuit مدار
detonating cord مدار چاشنی
internal circuit مدار داخلی
intermediate frequency tank circuit مدار تانک
phantom مدار فانتوم
interchange circuit مدار تعویض
integrated circuit مدار مجتمع
phantoms مدار فانتوم
intelligence cycle مدار اطلاعاتی
digital circuit مدار رقمی
discrete circuit مدار گسسته
inductive circuit مدار القائی
inductive circuit مدار اندوکتیو
circuit board تخته مدار
circuit board برد مدار
input circuit مدار ورودی
integrate circuit مدار مجتمع
inductor circuit مدار اندوکتور
drived circuit مدار شنتی
input circuit مدار اولیه
induction circuit مدار القایی
hinges مدار محور
integrated circuit مدار مجتمع IC
delay circuit مدار تاخیر
one wire circuit مدار تک سیم
larmor orbit مدار لارمور
composited circuit مدار تک سیم
complex circuit مدار مختلط
line circuit مدار سیگنال
line circuit مدار خطی
circuit capacity فرفیت مدار
keplerian orbit مدار کپلری
converter circuit مدار مبدل
compound circuit مدار مرکب
hinge مدار محور
communication circuit مدار ارتباطی
politician سیاست مدار
politicians سیاست مدار
ground return circuit مدار تک سیم
control circuit مدار فرمان
control circuit مدار کنترل
circuit card کارت مدار
feedback circuit مدار پس خورد
ethnocentric قوم مدار
fltp flcp circuit مدار الاکلنگی
circuit voltage ولتاژ مدار
circuit switching انتخاب مدار
four wire circuit مدار چهارسیمه
equivalent circuit مدار معادل
equality ciroui مدار برابری
closed circuit مدار بسته
closed circuits مدار بسته
engineering circuit مدار فنی
cycle سیکل مدار
combined circuit مدار مرکب
firing circuit مدار اتش
filter circuit مدار صافی
armature circuit مدار ارمیچر
combinational circuit مدار ترکیبی
external circuit مدار خارجی
auxiliary circuit مدار یدکی
clamping circuit مدار محدودکننده
balanced circuit مدار متعادل
explosive scale مدار منفجره
expansion orbit مدار نشان
etched circuit مدار چاپی
filament circuit مدار افروزه
filament circuit مدار فیلامان
filed circuit مدار میدان
aperiodic circuit مدار بی تناوب
detector circuit مدار اشکارساز
cycled سیکل مدار
triggers مدار رهاساز
triggered مدار رهاساز
trigger مدار رهاساز
shunt circuit مدار شنتی
igniter train مدار اتش
strobe ا ز یک مدار الکترونیکی
bistable circuit مدار دوپایا
blind circuit مدار یک طرفه
branch circuit مدار انشعابی
breadboard تخته مدار
ignition circuit مدار احتراق
bridge circuit مدار پلوار
capacitive circuit مدار فرفیتی
i.c. مدار مجتمع
hydraulic cycle مدار هیدرولوژی
trunks مدار ترانک
trunk مدار ترانک
cycles سیکل مدار
electrical circuit مدار برقی
grid branch مدار شبکه
grid circuit مدار شبکه
circuit resistance مقاومت مدار
basic circuit مدار ساده
ground circuit مدار زمینی
boarded صفحه مدار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com