Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
inelastic cross section
مقطع برخورد ناکشسان
Other Matches
inelastic collision
برخورد ناکشسان
effective collision cross section
سطح مقطع برخورد موثر
diffuser area ratio
نسبت سطح مقطع خروجی به سطح مقطع ورودی یک دیفیوژر
anelastic
ناکشسان
plastic
ناکشسان پلاستیک
inelastic scattering
پراکندگی ناکشسان
inelastic stress
تنش ناکشسان
inelastic
ناکشسان سخت
geometrical percentage
درصد هندسی که عبارتست ازخارج قسمت سطح مقطع فولاد به سطح مقطع بتن دریک قطعه بتن مسلح ضرب درصد
inelastic
spectroscopy electrontunneling طیف بینی تونل زنی ناکشسان الکترون
i.e.t.s
tunneling inelasticelectron spectroscopy طیف بینی تونل زنی ناکشسان الکترون
channels
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeling
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channelled
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channel
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeled
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
head crash
برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
profiling
مقطع
profiles
مقطع
sections
مقطع
cutting
مقطع
cross section
مقطع
profiled
مقطع
segments
مقطع
segment
مقطع
tablature
مقطع
section
مقطع
profile
مقطع
circular cross section
مقطع گرد
airfoil
مقطع ایرودینامیکی
absorption cross section
مقطع جذب
cross section
سطح مقطع
cross reaction
سطح مقطع
cross section
مقطع عرضی
coil section
مقطع بوبین
half section
نیم مقطع
conic section
مقطع مخروطی
compact section
مقطع فشرده
cross section area
سطح مقطع
aerofoil
مقطع ایرودینامیکی
lobule
مقطع کوچک
areas
سطح مقطع
rectangular section
مقطع مستطیلی
profile
مقطع عرضی
profiled
مقطع عرضی
root section
مقطع ریشه
profiles
مقطع عرضی
area
سطح مقطع
sectional area
سطح مقطع
soil profile
مقطع خاک
profiling
مقطع عرضی
structural section
مقطع سازهای
trough section
مقطع ناودانی
transition section
مقطع تبدیل
necking
تنگی مقطع
transverse section
مقطع عرضی
oblique section
مقطع اریب
oblique section
مقطع مایل
collisions
برخورد کردن برخورد تصادف کردن
collision
برخورد کردن برخورد تصادف کردن
box section
مقطع قوسی سکل
egg shaped section
مقطع تخم مرغی
work surface
سطح مقطع اصلی
work surfaces
سطح مقطع اصلی
cross section
سطح مقطع موثر
intermediate frequency section
مقطع فرکانس میانی
transection
برش یا مقطع عرضی
total effective collision cross section
سطح مقطع موثر کل
box spar
تیرکهای با مقطع مربع
vintage model
الگوی مقطع زمانی
cross sectional area
سطح مقطع عرضی
interrupted quick flashing light
چشمک زن تند مقطع
horseshoe shaped section
مقطع نعل اسبی
cross sectional data
داده ها در یک مقطع زمانی
cross section
سطح مقطع عرضی
winding crodd section
سطح مقطع سیم پیچی
uncurtailed bars
ارماتور بدون تقلیل مقطع
form grind
سنگ زدن در مقطع طولی
rhombus wing
بالی با سطح مقطع متقارن
con di nozzle
نازل موتورجت با مقطع همگرا
blade station
موقعیت شعاعی هر مقطع ازتیغه
cross section
نیمرخ پهنا مقطع موثر
syllabify
تقسیم به هجای مقطع کردن
podite
مقطع با بند پای بندپایان
flumming
تنگ کردن مقطع جریان اب
standard egg section
مقطع تخم مرغی شکل معمولی
economic section
انتخاب سطح مقطع مناسب ازنظر اقتصادی
syllabary
جدول راهنمای تلفظ هجاهای مقطع کلمات
three square
سوهان اهنگری دارای مقطع مثلث شکل
poiseuille flow
جریان خطی ناروان درلولهای با سطح مقطع دایرهای
parallel aerofoil
ایرفویلی که سطح مقطع ان درتمام طول ان ثابت باشد
hachures
خطوط مقطع کوتاه برای سایه زدن بعکس
mandrel
جسم مرکزی معمولا با مقطع دایرهای که قطعه لولهای یاقسمت مادگی دور ان شکل میگردد
venturi
کانال یامجرایی برای جریان سیال که در گلوگاه کمترین سطح مقطع را داشته و سپس مجدداافزایش می یابد
collisions
برخورد
clash
برخورد
collision
برخورد
ill favored
بد برخورد
intersects
برخورد
clashed
برخورد
intersect
برخورد
clashes
برخورد
intersected
برخورد
confliction
برخورد
criss-cross
برخورد
criss-crossed
برخورد
appulse
برخورد
criss-crosses
برخورد
criss-crossing
برخورد
osculation
برخورد
tangency
برخورد
striking
برخورد
receptions
برخورد
approach
برخورد
stops
برخورد
stopping
برخورد
attitude
برخورد
stopped
برخورد
stop
برخورد
approached
برخورد
approaches
برخورد
contact
برخورد
strikingly
برخورد
attitudes
برخورد
impact
برخورد
contacts
برخورد
contacting
برخورد
contacted
برخورد
reception
برخورد
impacts
برخورد
conflict
برخورد
conflicted
برخورد
conflicts
برخورد
incidence
برخورد
strikes
برخورد
strike
برخورد
impact effect
اثر برخورد
head on collision
برخورد رودررو
conflict of interest
برخورد منافع
conflux
همریزگاه برخورد
contiguity
برخورد تماس
head oncollision
برخورد رویاروی
impact
برخورد کردن
greeted
درود برخورد
effective collision
برخورد موثر
impacts
برخورد کردن
greets
درود برخورد
elastic collision
برخورد الاستیک
electron impact
برخورد الکترونها
affable
خوش برخورد
greet
درود برخورد
impact factor
ضریب برخورد
impact force
نیروی برخورد
jct
محل برخورد
My pride was wounded ( hurt) .
به غیرتم برخورد
fall on
<idiom>
برخورد (بامشکلات)
collision frequency
فراوانی برخورد
meet
برخورد کردن
zone of contact
محل برخورد
meets
برخورد کردن
impact hardness
سختی برخورد
impact parameter
پارامتر برخورد
impact sound
صدای برخورد
impact strength
استحکام برخورد
impact test
ازمون برخورد
probability of collision
احتمال برخورد
elastic collision
برخورد کشسان
intersection point
محل برخورد
meeter
برخورد کننده
accessible
خوش برخورد
osculate
برخورد کردن
take the blade
برخورد شمشیرها
touche
اعلام برخورد
unsporting conduct
برخورد ناجوانمردانه
chattering
برخورد کردن
collision energy
انرژی برخورد
tolerated
برخورد هموارکردن
tolerate
برخورد هموارکردن
tilts
منازعه برخورد
tilted
منازعه برخورد
tilt
منازعه برخورد
crossing point
محل برخورد دو خط
chatter
برخورد کردن
affects
احساسات برخورد
chattered
برخورد کردن
crossing points
محل برخورد دو خط
coincidences
تطبیق برخورد
chatters
برخورد کردن
affect
احساسات برخورد
tolerates
برخورد هموارکردن
coincidence
تطبیق برخورد
knock-up
برخورد کردن
knock up
برخورد کردن
knock-ups
برخورد کردن
collision rate
میزان برخورد
collision rate
نرخ برخورد
tolerating
برخورد هموارکردن
collision rate
سرعت برخورد
barns
واحد سطح برای اندازه گیری سطح مقطع هسته اتم ها
barn
واحد سطح برای اندازه گیری سطح مقطع هسته اتم ها
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com