Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
Application may be filed by ...
مهلت ارائه تقاضا نامه تا ... است.
Other Matches
subsequent filing
[application, documents]
ادا کردن پس از ارائه درخواست نامه
send away for something
<idiom>
تقاضا نامه نوشتن
iron law of wage
قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
arc elasticity of demand
عبارت از کشش تقاضا بین دو نقطه روی منحنی تقاضا که بوسیله فرمول زیر محاسبه میشود :
giffen good
نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
law of demand
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
demanded
تقاضا کردن تقاضا
demands
تقاضا کردن تقاضا
demand
تقاضا کردن تقاضا
post script
مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent
تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparley
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparler
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts
بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
shift of a demand curve
انتقال منحنی تقاضا جابجائی منحنی تقاضا
libelling
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels
هجو نامه یا توهین نامه افترا
d. of grace
مهلت
usance
مهلت
gracing
مهلت
moratorium
مهلت
moratoriums
مهلت
leeway
مهلت
space
مهلت
graces
مهلت
time out
مهلت
grace
مهلت
period of grace
مهلت
graced
مهلت
spaces
مهلت
respite _
مهلت
respite
مهلت
certificates
رضایت نامه شهادت نامه
credential
گواهی نامه اعتبار نامه
certificate
رضایت نامه شهادت نامه
affidavits
شهادت نامه قسم نامه
written agreement
موافقت نامه پیمان نامه
respite
مهلت دادن
credits
وعده مهلت
days of grace
ایام مهلت
demur
مهلت خواستن
demurred
مهلت خواستن
asking for a respite
مهلت خواستن
moratorium
مهلت قانونی
demurs
مهلت خواستن
moratoriums
مهلت قانونی
credit
وعده مهلت
credited
وعده مهلت
crediting
وعده مهلت
demurring
مهلت خواستن
days of grace
مهلت اضافی
moratory
مهلت دار
break
طلوع مهلت
what is the prompt
مهلت ان چقدراست
moratory
مهلت دهنده
term of maintenance
مهلت نگاهداری
vacation
مرخصی مهلت
vacations
مرخصی مهلت
breaks
طلوع مهلت
deadline
اخرین مهلت
deadlines
اخرین مهلت
period of grace
مهلت پرداخت
giving a respite
مهلت دادن
grace period
دوره مهلت
grant a period of grace
مهلت دادن
imparlance
مهلت برای اشتی
ask for days grace
دو روز مهلت خواستن
exceed the deadline
گذشتن از مهلت مقرر
have patience with me
بمن مهلت دهید
Wait a minute .
یک دقیقه مهلت بده
cessation
قطع کردن مهلت
He gave the inemy no respite .
به دشمن مهلت نداد
imparlance
مهلت برای مصالحه
long dated
دارای مهلت زیاد
reddendum
موعد یا مهلت پرداخت اجاره
The deadline is coming closer.
مهلت مقرر نزدیکتر می شود.
to a. letter
روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
The prescribed time - limit expires tomorrow .
مهلت مقرر فردا منقضی می شود
To give somebody a few days grace .
بکسی چند روز مهلت دادن
To meet a deadline .
تا مهلت مقرر کاری را انجام دادن
short shrift
مهلت مختصربرای اقرار بگناه پیش از مردن
Her husband cant get a word in edgeways .
به همسرش مهلت یک کلمه حرف نمی دهد
testacy
دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
limited divorce
طلاقی که مدت ان محدود بوده پس ازانقضای مهلت بخودی خودرجوع شود
contango
بهره دیرکرد تسلیم قرضه وسهام مهلت تحویل مبیع به مشتری
f scan
ارائه اف
representation
ارائه
k display
ارائه کی
presentations
ارائه
presentation
ارائه
exhibitions
ارائه
c display
ارائه سی
g display
ارائه جی
g scan
ارائه جی
j display
ارائه جی
j scan
ارائه جی
d display
ارائه دی
h display
ارائه اچ
h scan
ارائه اچ
c scan
ارائه سی
representations
ارائه
exhibition
ارائه
production
ارائه
productions
ارائه
adductor
ارائه
ppi scan
ارائه پی پی ای
m scan
ارائه ام
p scan
ارائه پی
p display
ارائه پی
exposure
ارائه
exposures
ارائه
n scan
ارائه ان
presentment
ارائه
display
ارائه
offering
ارائه
k scan
ارائه کی
b scan
ارائه ب
shew
ارائه
l display
ارائه ال
b display
ارائه ب
l scan
ارائه ال
range bearing display
ارائه بی
displays
ارائه
displaying
ارائه
displayed
ارائه
n display
ارائه ان
f display
ارائه اف
exposal
ارائه
m display
ارائه ام
d scan
ارائه دی
represented
ارائه کردن
gives
ارائه دادن
renderable
قابل ارائه
knuckle under
<idiom>
ارائه دادن
giving
ارائه دادن
showings
ارائه اشکارسازی
bring forward
ارائه دادن
produced
ارائه دادن
produces
ارائه دادن
give
ارائه دادن
represent
ارائه کردن
profert
ارائه سند
represents
ارائه کردن
presentability
قابلیت ارائه
production
ارائه ساخت
productions
ارائه ساخت
produce
ارائه دادن
showing
ارائه اشکارسازی
hold forth
ارائه دادن
offered
پیشکش ارائه
offer
پیشکش ارائه
tender
ارائه دادن
presentations
ارائه عرضه
put in
ارائه دادن
shows
ارائه نمایش
showed
ارائه نمایش
presentation
ارائه عرضه
offers
پیشکش ارائه
misrepresentation
بد ارائه نمودن
tendering
ارائه دادن
tenderest
ارائه دادن
presents
ارائه دادن
presenting
ارائه دادن
presented
ارائه دادن
present
ارائه دادن
tendered
ارائه دادن
show
ارائه نمایش
renderer
ارائه دهنده
misrepresentation
بد ارائه دادن
probation
ارائه مدرک ودلیل
to produce testimony
مدرک ارائه دادن
lead proof
ارائه دلیل کردن
puts
ارائه یا توضیح دادن
probational
ارائه مدرک ودلیل
documentation
ارائه اسناد یا مدارک
devil's advocate
<idiom>
[ارائه استدلال مخالف]
put
ارائه یا توضیح دادن
putting
ارائه یا توضیح دادن
forthcoming
اماده ارائه دادن
submit
ارائه دادن پیشنهادکردن
submits
ارائه دادن پیشنهادکردن
presenting bank
بانک ارائه کننده
submitting
ارائه دادن پیشنهادکردن
producing
اقامه ارائه کردن
submitted
ارائه دادن پیشنهادکردن
allege
دلیل اوردن ارائه دادن
alleging
دلیل اوردن ارائه دادن
propound
پیشنهاد کردن ارائه دادن
propone
پیشنهاد کردن ارائه دادن
forthcoming
<adj.>
آماده به ارائه
[نزدیک به تحقق]
propounding
پیشنهاد کردن ارائه دادن
propounds
پیشنهاد کردن ارائه دادن
porrect
منبسط کردن ارائه دادن
alleges
دلیل اوردن ارائه دادن
render
ارائه دادن ترجمه کردن
exhibiting
ارائه دادن ابراز کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com