English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (14 milliseconds)
English Persian
to speak of <idiom> مهم ،گفتگوی با ارزش
Search result with all words
valuer ارزش قائل شونده
valuers ارزش قائل شونده
blue chip ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
blue-chip ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
worth با ارزش
worth ارزش
void بی ارزش باطل کردن
bean چیزکم ارزش وجزئی
beans چیزکم ارزش وجزئی
capital ارزش ویژه
identities تابع منط قی که تنها خروجی آن درست است که عملوندها یک ارزش را داشته باشند
identity تابع منط قی که تنها خروجی آن درست است که عملوندها یک ارزش را داشته باشند
price ارزش
price ارزش پولی کالا
prices ارزش
prices ارزش پولی کالا
valueless بی ارزش
valour ارزش شخصی واجتماعی
valour ارزش مادی اهمیت
real ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
junk کهنه و کم ارزش
premium اضافه ارزش
premiums اضافه ارزش
carried با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
biased ارزش توان در یک عدد اعشاری
capital gains اضافه ارزش سرمایه
capital gains افزایش ارزش سرمایه زش
avail بدرد خوردن دارای ارزش بودن
avail ارزش
soap opera نمایشهای تلویزیونی یارادیویی پر احساسات وکم ارزش
soap operas نمایشهای تلویزیونی یارادیویی پر احساسات وکم ارزش
LSD Digit Significant Least رقم با کمترین ارزش
punk بی ارزش
punks بی ارزش
rubbish بی ارزش
rubbish چیزپست و بی ارزش
tripe دکان سیرابی بی ارزش
dregs چیزپست وبی ارزش
valence توان ارزش
worthwhile قابل صرف وقت ارزش دار
depreciation کم ارزش شمردن
asset چیز با ارزش و مفید
normalization را در محل با کمترین ارزش می افزاید
devaluation کاهش ارزش پول
devaluation کاهش دادن ارزش پول
devaluation تضعیف ارزش پول
raffish بی ارزش
esteem رعایت ارزش
devaluate از ارزش وشخصیت کسی کاستن
devalue از ارزش وشخصیت کسی کاستن
devalued از ارزش وشخصیت کسی کاستن
devalues از ارزش وشخصیت کسی کاستن
devaluing از ارزش وشخصیت کسی کاستن
overrate بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrated بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrates بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrating بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
undervalue کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
undervalues کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
undervaluing کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن
belittle کم ارزش کردن
belittled کم ارزش کردن
belittles کم ارزش کردن
belittling کم ارزش کردن
debunk کم ارزش کردن
debunked کم ارزش کردن
debunking کم ارزش کردن
debunks کم ارزش کردن
abase تحقیرنمودن کم ارزش کردن
abases تحقیرنمودن کم ارزش کردن
abasing تحقیرنمودن کم ارزش کردن
grade الگوی لباس ارزش نسبی سنگ معدنی درجه موادمعدنی
grades الگوی لباس ارزش نسبی سنگ معدنی درجه موادمعدنی
haw چیز بی ارزش
hawed چیز بی ارزش
hawing چیز بی ارزش
haws چیز بی ارزش
nothing بی ارزش ابدا
cheap کم ارزش پست
cheaper کم ارزش پست
cheapest کم ارزش پست
appreciation افزایش ارزش دارائی
appreciation افزایش ارزش دارایی و موجودی
appreciations افزایش ارزش دارائی
appreciations افزایش ارزش دارایی و موجودی
cost ارزش
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
base rate ارزش اولیه
base rates ارزش اولیه
downgrade کم ارزش کردن
downgraded کم ارزش کردن
downgrades کم ارزش کردن
downgrading کم ارزش کردن
end با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
valuation ارزش گذاری
Other Matches
parley گفتگوی دو نفری
palaver گفتگوی مفصل
private talk گفتگوی محرمانه
mensal conversation گفتگوی سر میز
her majesty در گفتگوی ملکه
talk politics گفتگوی سیاسی
parleyed گفتگوی دو نفری
it is four months old در گفتگوی ازکودک
duologue گفتگوی دو بدو
tete a tete گفتگوی دوبدو
parleys گفتگوی دو نفری
parleying گفتگوی دو نفری
his majesty در گفتگوی ازپادشاه
book value ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
to talk politics گفتگوی سیاسی کردن
ad valorem به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
neoclassical theory of value تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
to tap [phone line] مخفیانه به گفتگوی کسی در خط تلفن گوش کردن
value added قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
axiological وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
no par value بدون ارزش واقعی بی ارزش
capital gain منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
Their eyes met. آنها به هم زل زدند. [همینطور به معنی گفتگوی بدون مکالمه یا عشق به هم]
currency devaluation کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
telephone conversation گفتگوی تلفنی مذاکره تلفنی
value ارزش
shotten بی ارزش
regardant با ارزش
values ارزش
picayubnish بی ارزش
worthless بی ارزش
no par بی ارزش
naught بی ارزش
market value ارزش
low level کم ارزش
low grade کم ارزش
junky بی ارزش
big ticket با ارزش
brummagem بی ارزش
brummagem کم ارزش
good for nothing بی ارزش
picayune بی ارزش
valuing ارزش
fustian بی ارزش
worm eaten بی ارزش
unvalued بی ارزش
small change کم ارزش
rewarding پر ارزش
worthiness ارزش
treasure با ارزش
trivalence سه ارزش
trivalency سه ارزش
net price ارزش خالص
net value ارزش خالص
loan value ارزش وام
net net worth ارزش خالص
limiting value ارزش نهایی
manufacture cost ارزش ساخت
logical value ارزش منطقی
loss of value افت ارزش
market value ارزش بازاری
man friday کمک با ارزش
maintenance cost ارزش نگهداری
meed پاداش ارزش
net worth ارزش خالص
kitsch هنر بی ارزش
heritage asset میراث با ارزش
loan value ارزش استقراض
it is of little worth کم ارزش است
face value ارزش صوری
face value ارزش اسمی
expected value ارزش منتظره
exchange value ارزش مبادلهای
exchange value ارزش مبادله
equity capital ارزش ویژه
end value ارزش انتهایی
economic value ارزش اقتصادی
disvalue بی ارزش کردن
differential cost ارزش نهایی
diagnostic value ارزش تشخیصی
decrease in value کاهش ارزش
declared value ارزش افهارشده
intrinsic value ارزش ذاتی
influence value ارزش تاثیر
increase in value افزایش ارزش
present worth ارزش فعلی
heating value ارزش گرمایی
heat value ارزش گرمایی
heat of combustion ارزش گرمایی
gross value ارزش ناخالص
final value ارزش نهایی
monetary value ارزش پولی
value theory نظریه ارزش
quantitative value ارزش مقداری
use by value استفاده با ارزش
use value ارزش استفاده
quantitative value ارزش کمی
production cost ارزش ساخت
use value ارزش استعمال
prime cost ارزش اولیه
valorization تعیین ارزش
present worth ارزش حال
valuably بطور با ارزش
value added ارزش افزوده
value analysis تحلیل ارزش
real value ارزش واقعی
undervaluation کم ارزش گذاری
rental value ارزش اجارهای
threshold value ارزش استانهای
tinker's dam چیزبی ارزش
tinker's damn چیزبی ارزش
survival value ارزش بقا
surrender value ارزش بازخرید
surplus value ارزش اضافی
subjective value ارزش ذهنی
store of value منبع ارزش
scale value ارزش مقیاسی
salvage value ارزش بازیافتنی
truth value ارزش درستی
scrap value ارزش اسقاطی
salavage value ارزش اسقاطی
value as security ارزش تضمین
place value ارزش مکانی
penny worth ارزش یک پنی
paradox of value تناقض ارزش
par value ارزش اسمی
objective value ارزش واقعی
objective value ارزش عینی
numerical value ارزش عددی
present value ارزش فعلی
nominal value ارزش اسمی
present value ارزش حال
present value ارزش فعلی
value date تاریخ ارزش
value for money ارزش پول
value in exchange ارزش مبادله
value in use ارزش استفاده
value in use ارزش استعمال
value of assets ارزش دارائی ها
value of money ارزش پول
waff نظر بی ارزش
indexation ارزش ترازی
wear thin <idiom> بی ارزش شدن
theory of value نظریه ارزش
axiology ارزش شناسی
average value ارزش میانگین
belittlement کم ارزش سازی
calorific value ارزش گرمایی
caloric value ارزش گرمایی
call price ارزش اسمی
call by value فراخوانی با ارزش
book value ارزش دفتری
auxiliary value ارزش کومکی
absolute volue ارزش مطلق
absolute value ارزش مطلق
forfeiture تنزل ارزش
valuations ارزش گذاری
added value ارزش افزوده
critical value ارزش بحرانی
axiology علم ارزش ها
capital value ارزش فعلی
code value ارزش رمز
coupling valve ارزش اتصال
capitalized value ارزش سرمایهای
cost account ذکر ارزش
commercial value ارزش تجارتی
capital value ارزش سرمایهای
cost finding ارزش یابی
capital value ارزش سرمایه
single value ارزش منحصر بفرد
standard product cost ارزش تولید استاندارد
value added tax مالیات بر ارزش افزوده
vats مالیات بر ارزش افزوده
vat مالیات بر ارزش افزوده
convection ارزش حرارتی همبرداری
valuations ارزش گذاری تصدیق
valuation ارزش گذاری تصدیق
piece production cost ارزش تولید قطعه
relative value of pieces ارزش نسبی سوارها
to belittle oneself خود را کم ارزش کردن
pettitoes چیز بی ارزش انگشت پا
value added taxation مالیات بر ارزش افزوده
valuta ارزش ارزی پول
take the trouble <idiom> ارزش زحمت را داشتن
kitsch محبوب ولی کم ارزش
A lot of trite ( trivialities ) . حرفهای صد تا یک غاز ( بی ارزش )
face value <idiom> بنظر با ارزش رسیدن
give one's right arm <idiom> به کسی ارزش دادن
(not to be) sneezed at <idiom> ارزش داشتن را دارد
value added network ارزش اضافی شبکه
value added concept مفهوم ارزش افزوده
threepenny دارای ارزش سه پنی
I'm not worth it. من ارزش اونو ندارم.
distinguished rug قالی با ارزش و برجسته
carpet value ارزش قیمتی فرش
valor ارزش شخصی واجتماعی
valor ارزش مادی اهمیت
valuation of benefits ارزش گذاری منافع
valuation of costs ارزش گذاری هزینه ها
initialization ارزش دهی اغازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com