Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
English
Persian
carding
موازی کردن الیاف قبل از ریسندگی
Other Matches
flock
[الیاف ریز و خرد شده که قابلیت ریسندگی دارند.]
carding brush
شانه حلاجی یا کیله جهت موازی کردن الیاف به روش دستی
monofilament
الیاف تک رشته بلند
[این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
sliver
فتیله نخ
[الیاف کشیده شده و موازی که هنوز تاب داده نشده اند.]
unidirectional composite
ساختاری که همه الیاف یارشتههای ان موازی بوده ومعمولا در جهت نیروی وارده میباشند
over dyeing
[رنگرزی الیاف رنگ شده با دو رنگ متفاوت جهت به دست آمدن رنگ سوم. بطور مثال رنگرزی الیاف آبی با رنگینه زرد جهت سبز شدن الیاف.]
burl
[nep]
گلوله ای یا نپ شدن الیاف در سطح بافته شده بدلیل پیچش الیاف بدور یکدیگر
filament
الیاف
[بلند و ممتد مثل ابریشم و یا الیاف مصنوعی]
wool sorting
دسته بندی الیاف
[بر اساس طول الیاف، ناحیه چیده شدن از بدن حیوان و رنگ پشم]
synthetic fibers
الیاف شیمیایی
[الیاف مصنوعی]
spinning
ریسندگی
nep
پرز
[تل]
[گلوله ای کوچک از الیاف که در سطح پارچه یا فرش بوجود می آید. این عارضه هنگامی که الیاف طول بلندتری داشته باشند به علت پیچ خوردن آنها به یکدیگر بوجود می آید.]
spininning machine
ماشین یا دستگاه ریسندگی
cotton-mills
کارخانه ریسندگی پنبه ای
fine spinning
ریسندگی نخ های ظریف
stripping of dye
رنگبری کردن از الیاف
paralleling
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
paralleled
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallels
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallel
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallelling
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
parallelled
چاپگری که از طریق واسط موازی به کامپیوتر وصل است و دادههای حرف را به صورت موازی می پذیرد
spinner
دستگاه ریسندگی جهت تهیه نخ
vat dyeing
رنگرزی خمی
[روشی جهت رنگرزی رنگینه هایی که براحتی در آب حل نمی شوند. الیاف رنگ شده به این طریق دارای مقاومت بالایی در مقابل شستشو و نور خورشید هستند و بیشتری برای پنبه و الیاف های سلولزی است.]
multiple
معماری پردازنده موازی که از چندین ALU و حافظه موازی برای افزایش سرعت پردازش استفاده میکند
lpt
در DOS نام دستگاهی است که به یکی از درگاههای موازی مربوط می گردد وچاپگرهای موازی می توانندبه ان متصل شوند
MIMD
معماری پردازنده موازی که تعدادی ALU و وسایل حافظه را موازی استفاده میکند تا پردازش سریع داشته باشد
greasy wool
پشم چرب
[پشمی که هنوز شسته نشده و آماده ریسندگی نیست.]
processed silk
ابریشم پخته
[ابریشمی که صمغ آن گرفته شده و آماده ریسندگی و یا رنگرزی است.]
collimate
موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
parallel
موازی کردن اسکیها
paralleling
موازی کردن اسکیها
parallelled
موازی کردن اسکیها
paralleled
موازی کردن اسکیها
parallels
موازی کردن اسکیها
parallelling
موازی کردن اسکیها
parallelize
تشبیه کردن جفت کردن موازی کردن
shunted
موازی کردن بستن بسته شدن
shunts
موازی کردن بستن بسته شدن
shunt
موازی کردن بستن بسته شدن
linter
ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
shunt
موازی موازی فرعی
shunts
موازی موازی فرعی
shunted
موازی موازی فرعی
parallelled
موازی کردن برابر کردن
parallels
موازی کردن برابر کردن
paralleled
موازی کردن برابر کردن
parallel
موازی کردن برابر کردن
parallelling
موازی کردن برابر کردن
paralleling
موازی کردن برابر کردن
prallelize
تشبیه کردن موازی کردن
parallelling
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
parallels
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
parallelled
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
paralleled
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
paralleling
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
parallel
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
spinning wheel
چرخ ریسندگی
[این وسیله از یک چرخ چوبی شکل بزرگ و چند قطعه چوب بوجود آمده و توسط دست یا پا به حرکت در می آید.]
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
fibers
الیاف
collimate
تنظیم کردن هرنوع تجهیزات اپتیکی برای داشتن پرتو نوری موازی از یک منبع نقطهای نور یا برعکس
man-made fiber
الیاف مصنوعی
man-made fiber
الیاف شیمیایی
undyed
<adj.>
الیاف خام
ramie
الیاف گیاه
fiber optics
الیاف نوری
fibrillation
تشکیل الیاف
acetate fibers
الیاف استاتی
ravel
از هم جداکردن الیاف
glass fibers
الیاف شیشه
vulcanized fiber
الیاف وولکانیده
raffia
الیاف رافیا
vegetable fiber
الیاف گیاهی
to unravel woven
[knitted]
fabric
از هم جداکردن
[الیاف]
viscose rayon
الیاف سلولزی مصنوعی
dyeability
قابلیت رنگرزی الیاف
hydrophobic
[الیاف مصنوعی ضد جذب آب]
bleaching
رنگ زدایی الیاف
cotton-carder
جدا کننده الیاف
bath dye
حمام رنگرزی الیاف
orientation of fibers
نظم و یکنواختی الیاف در نخ
coir
الیاف سخت وزبر
piassava
الیاف نخل پیاساوا
shrinkage
جمع شدن الیاف
crepe paper
کاغذ الیاف درشت
Manila
از الیاف گیاهی نساجی
manila rope
الیاف یا طناب مانیلا
decorticate
بصورت الیاف در اوردن از
infinity method
روش موازی کردن دو خط تارموی دوربین تنظیم دوربین در بینهایت
density
تراکم الیاف
[در یک مساحت معین]
spun glass
شیشه مذاب الیاف مانند
fascicule
دسته یا مجموعه کوچک الیاف
tows
پس مانده الیاف کتان یا شاهدانه
yarns
الیاف داستان افسانه امیز
flaxy filaments
رشته هایا الیاف کتان
acetate rayon process
فرایند تهیه الیاف استاتی
fasciculus
دسته یا مجموعه کوچک الیاف
tow
پس مانده الیاف کتان یا شاهدانه
adhesion of fibers
خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
plucker
ماشین الیاف بازکن پشم
yarn
الیاف داستان افسانه امیز
fascicle
دسته یامجموعه کوچک الیاف
polyester
الیاف یاپارچه پولی استر
vegetable fiber
الیاف سلولزی
[مثل پنبه و کنف]
curing time
مدت زمان پخت الیاف در رنگرزی
mildew
کپک و قارچ بر روی الیاف پنبه
oakum
پس مانده الیاف شاهدانه کنف لایی
protein fiber
الیاف پروتئینی
[مانند ابریشم و پشم]
oakum
الیاف قیراندود کنف مخصوص درزگیری
cellulose
الیاف سلولز
[در پنبه کنف و غیره]
henequen
الیاف محکم وزرد رنگ گیاه صباره
dacron
نام تجارتی الیاف مصنوعی پارچه داکرون
tip fading
[رنگ پریدگی الیاف در مجاورت نور آفتاب]
flocculus
دسته کوچکی از الیاف پشمی کلف خورشید
close grain
دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
natural fiber
الیاف طبیعی
[مثل پشم، پنبه و ابریشم]
close grained
دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
kapok
الیاف ابریشمی درخت پنبه یادرخت ابریشم
blade
کاردک تیز جهت بریدن الیاف اضافی
ingrain
نخی که قبلا الیاف ان رنگ شده است
yacht rope
طناب ساخته شده از الیاف نرم و سفید مانیل
patina
[جرم، کبره و کثیف شدن الیاف پشم در اثر مرور زمان]
acrylic fibers
الیاف مصنوعی اکریلیک
[گاه در فرش بصورت تقلبی به جای پشم استفاده می شود]
braid
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braided
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braids
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
single yarn
نخ یک لا
[این نخ از تابیده شدن الیاف در یک جهت بوجود می آید و قبل از مرحله چندلا تابی است.]
S-twist
[S-spun]
نخ چپ تاب
[جهت پیچیدن الیاف بدور یکدیگر در این نوع نخ مانند حرف اس لاتین است.]
ferrous sulfate
دندانه آهن
[جهت تولید رنگ های تیره تر و کاهش تردی و شکنندگی الیاف پشم]
calendaring
قرار دادن الیاف کتان یاپارچه در محلول داغ و غلیظ سود برای افزایش مقاومت وشفافیت ان
staple
[الیاف کوتاه مانند پنبه و پشم که طی مراحل نخ ریسی تبدیل به نخ مناسب جهت تار و پود فرش می گردند.]
denier
دنیر
[واحد اندازه گیری الیاف فیلامنت مثل ابریشم که هر نهصد متر طول آن معادل یک گرم است.]
two parallel lines
دو خط موازی
paralleling
موازی
parallels
موازی
coaxial
موازی
parallel
موازی
shunt
موازی
paralleled
موازی
shunted
موازی
shunts
موازی
parallel ruler
خط کش موازی
parallelling
موازی
parallelled
موازی
hank
طول مشخصی از نخ
[بطور مثال یک هنک یا کلاف الیاف پنبه معادل با هشتصد و چهل یارد یا هفتصد و پنجاه و شش متر می باشد.]
parallel
برابر خط موازی
pyeonhi seogi
موازی ایستادن
parallel sheaf
مروحه موازی
parallel run
اجرای موازی
along
موازی با طول
parallel column
ستونهای موازی
parallel circuit
مدار موازی
parallelling
برابر خط موازی
serioprallel
دنبالهای و موازی
parallel processor
موازی پرداز
shunts
مقاومت موازی
parallel reading
خواندن موازی
parallel access
دستیابی موازی
parallel adder
افزایشگر موازی
parallel processor
پردازنده موازی
centronics interface
رابط موازی
parallel computer
کامپیوتر موازی
parallel cells
یاختههای موازی
axially parallel
موازی محوری
running in parallel
پردازش موازی
parallel printing
چاپ موازی
shunt
مقاومت موازی
parallel transmission
مخابره موازی
parallel transmission
انتقال موازی
machinist vise
گیره موازی
parallel transmission
ارسال موازی
parallel operation
عملیات موازی
parallel conversion
تبدیل موازی
shunted
مقاومت موازی
parallel feed
خورد موازی
paralleled
برابر خط موازی
parallel processing
پردازش موازی
parallel operation
عملکرد موازی
parallels
برابر خط موازی
parallel operation
عمل موازی
paralleling
برابر خط موازی
parallel interface
رابط موازی
shunt element
عنصر موازی
collimator
موازی ساز
antiparalle
موازی ناهمسو
parallel printer
چاپگر موازی
shunt capacitor
خازن موازی
parallel port
درگاه موازی
parallel storage
انباره موازی
parallel storage
انبارش موازی
parallel system
شبکه موازی
parallel connection
اتصال موازی
parallelled
برابر خط موازی
doube bead
گچ بری موازی
jute
کنف هندی الیاف کنف که برای گونی بافی بکار میرود
bleeding
[running]
رنگ پس دادن الیاف و نخ های رنگ شده پس از رنگرزی و بافته شدن فرش
moult
[پودنما شدن فرش در اثر از دست دادن پرزها، ریزش الیاف از سطح فرش]
braid shield
روکشی از الیاف بافته شده ولاستیک روی یک یا چند هادی عایق شده از یکدیگر
scissored wool
پشم مقراضی
[پشمی که با قیچی دستی چیده شده نه با ماشین برقی لذا الیاف یک ناحیه دارای طول های متفاوت می باشند.]
carpet beetle
نوعی سوسک که در حالت لارو حشره الیاف پشم را مورد تغذیه خود قرار داده و اصطلاحا باعث بیدزدگی فرش می شود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com