English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (10 milliseconds)
English Persian
custom ROM مین نیاز مشتری
Search result with all words
customer ول نیاز ها و سفارشات و درخواستهای مشتری است
customers ول نیاز ها و سفارشات و درخواستهای مشتری است
customised بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customises بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customising بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customize بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customized بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customizes بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customizing بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
turnkey system سیستم کامل که طبق نیاز مشتری طراحی شده است و آماده استفاده است
Other Matches
knocked down کالاهایی که بصورت باز به مشتری داده میشود و خود مشتری انرانصب مینماید مانند مبلمان
charges forward هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
to t. a cusomer for goods کالای نسیه به مشتری دادن توگلایاردوی اعتباعجنس به مشتری دادن
caveatemptor به معنی " بگذار مشتری حذرکند یا بگذار مشتری موافب باشد "
LUT مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند توسط برنامه بدون نیاز به محاسبه هر نتیجه در صورت نیاز
cleanest کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
discretionary آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
client side داده یا برنامهای روی کامپیوتر مشتری ونه روی سرور اجرا میشود مثلاگ یک برنامه java script روی جستجوگر و کاربر اجرا میشود و برنامه کربردی مشتری است یا داده ذخیره شده ریو دیسک سخت کابر است
custom ic IC مشتری
patron مشتری
buyers مشتری
vendee مشتری
bargainee مشتری
custom مشتری
jupiter مشتری
evening star مشتری
customer مشتری
customers مشتری
account مشتری
buyer مشتری
client مشتری
vendee مشتری
buyer مشتری
purchaser مشتری
purchasers مشتری
purchaser مشتری
vendees مشتری ها
shoppers مشتری ها
purchasers مشتری ها
clients مشتری
buyers مشتری ها
patrons مشتری
shopper مشتری
habitue مشتری مانوس
prospecting مشتری احتمالی
prospect مشتری احتمالی
John [American E] [prostitute's client] مشتری [فاحشه ای]
chap مشتری مرد
prospects مشتری احتمالی
prospected مشتری احتمالی
Jove ستاره مشتری
patron مشتری یا ارباب رجوع
catch phrase of catchline شعار جذب مشتری
charge account حساب بدهی مشتری
patrons مشتری یا ارباب رجوع
custom software نرم افزار مشتری
customer service technician تکنسین سرویس مشتری
touted مشتری جلب کردن
touting مشتری جلب کردن
touts مشتری جلب کردن
client server network شبکه خدمتگزار- مشتری
tout مشتری جلب کردن
jovian planets سیارههای مشتری مانند
accosting مشتری جلب کردن
accosted مشتری جلب کردن
accosts مشتری جلب کردن
accost مشتری جلب کردن
shop lifter دزد مشتری نما
patronised نگهداری کردن مشتری شدن
status enquiry پرسش درخصوص وضعیت مشتری
patronises نگهداری کردن مشتری شدن
customers نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
patronizes نگهداری کردن مشتری شدن
patronized نگهداری کردن مشتری شدن
patronize نگهداری کردن مشتری شدن
customer نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
tramp steamer کشتی که به هرمحلی که مشتری بخواهدسفر میکند
patron-driven acquisition [PDA] [library] کسب بر طبق [درخواست] مشتری [کتابخانه]
deliverable state کالاهایی که در وضعیت تحویل به مشتری میباشند
back order قسمتی از کالای مشتری که به علتی تحویل نشده
self selection انتخاب کالا توسط مشتری خود گزینی
asteroid سیارات صغارمابین مریخ و مشتری شهاب اسمانی
asteroids سیارات صغارمابین مریخ و مشتری شهاب اسمانی
canvasses مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
custom-built آنچه مخصوص یک مشتری ساخته شده است
tie-ins فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
tie-in فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
tie in فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
cash-and-carries نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
They have come out with a new gimmick to attract customers . کلک جدیدی برای جلب مشتری پیدا کرده اند
demonstrations قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد
demo قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد
dummies محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
dummy محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
cash-and-carry نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cost absoption هزینهای که در قیمت تولید کالا منظورنمیشود و از مشتری دریافت نمیگردد
demonstration قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد
cash and carry نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
contango بهره دیرکرد تسلیم قرضه وسهام مهلت تحویل مبیع به مشتری
caveatemptor اصطلاحی است که متضمن بیان حق مشتری درامتحان کردن و بررسی مبیع میباشد
back end server کامپیوتر متصل به شبکه که امور مربوط به ایستگاههای کاری مشتری را انجام میدهد
buyer's option to duble خیار مشتری در این که درصورت ترقی ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
mid user اپراتوری که اطلاعات مربوطه را از پایگاه داده ها دریافت میکند برای مشتری یا کاربر
marketing بررسی روشهای پخش و توزیع کالااز لحظه خروج از کارخانه تا رسیدن به دست مشتری
want نیاز
demand نیاز
need نیاز
demanded نیاز
requirement نیاز
demands نیاز
need نیاز
requirement نیاز
demand نیاز
self-sufficient بی نیاز
self sufficing بی نیاز
needed نیاز
needless بی نیاز
needing نیاز
duble option خیار مشتری و بایع در موردتغییر دادن مقدار ثمن و مبیع در صورت تغییر ارزش پول
manifest need نیاز اشکار
need gratification ارضای نیاز
cognizance need نیاز شناخت
prerequisites پیش نیاز
construction need نیاز سازندگی
prerequisite پیش نیاز
wanted نقصان نیاز
felt need نیاز هشیار
self explaining بی نیاز از توصیف
demand نیاز احتیاج
demanded نیاز احتیاج
demands نیاز احتیاج
quasi need شبه نیاز
nurturance need نیاز مهرورزی
achievement need نیاز پیشرفت
self contained برون بی نیاز
social need نیاز اجتماعی
capital requirement نیاز سرمایه
self-explanatory بی نیاز از توصیف
agamic بی نیاز ازتخم نر
n affiliation نیاز پیوندجویی
affiliation need نیاز پیوندجویی
necessity نیاز نیازمندی
requirement مورد نیاز
self-evident بی نیاز از اثبات
urgency of need ضرورت نیاز
self explanatory بی نیاز از توصیف
structural requirement نیاز استاتیکی
succorance need نیاز مهرطلبی
n achievement نیاز پیشرفت
sweet nothings راز و نیاز
want نقصان نیاز
EFTPOS ترمینالی در POS که به یک کامپیوتر مرکزی وصل است که پول را مستقیماگ از حساب مشتری به مغازه منتقل میکند
self sufficient مستغنی بی نیاز از غیر
dominance need نیاز سلطه گری
defendance need نیاز خویشتن پایی
floor space occupied فضای مورد نیاز
reserve requirements ذخائر مورد نیاز
demand processing پردازش بر اساس نیاز
lime requirement اهک مورد نیاز
criminal court راز و نیاز کردن
c.o.d نیاز شیمیایی به اکسیژن
need press theory نظریه نیاز- فشار
chemical oxygen demand نیاز شیمیایی اکسیژن
deference need نیاز دنباله روی
obviating رفع نیاز کردن
obviates رفع نیاز کردن
obviated رفع نیاز کردن
obviate رفع نیاز کردن
iam in bad بسیار نیاز مند هشتم
requiring نیاز داشتن لازم بودن
requires نیاز داشتن لازم بودن
required نیاز داشتن لازم بودن
require نیاز داشتن لازم بودن
biological oxygen demand نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
combat essential مورد نیاز حتمی رزمی
demand satisfaction تحویل اماد مورد نیاز
addressing بدون نیاز به موارد خاص
common goods کالای مورد نیاز عموم
notations و دیگر نیاز به کروشه نیست
demand paging صفحه بندی مورد نیاز
notation و دیگر نیاز به کروشه نیست
biochemical oxygen demand نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
overproduce بیش ازفرفیت یا نیاز تولیدکردن
post free بدون نیاز به تمبر زدن
postfix و نیاز به کروشه را از بین می برد.
bank capital requirement سرمایه مورد نیاز بانک
requirements آنچه مورد نیاز است
netblock ابشاری که نیاز به دفاع ندارد
b.o.d نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
required supply rate نواخت مهمات مورد نیاز
shorter بدون نیاز به حمل کننده مسیر
specifying بیان واضح آنچه نیاز است
supply تامین چیزی که مورد نیاز است .
completed آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
You are needed . They need you . وجود شما مورد نیاز است
supplying تامین چیزی که مورد نیاز است .
completing آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
short بدون نیاز به حمل کننده مسیر
reorder level مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
materials requirements planning برنامه ریزی مواد مورد نیاز
parallelled اگر به توجه نیاز داشته باشند
paralleled اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallel اگر به توجه نیاز داشته باشند
shortest بدون نیاز به حمل کننده مسیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com