English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
exurb ناحیه یا منطقهء خارج شهری
Other Matches
toll calls مخابره تلفنی خارج شهری
toll call مخابره تلفنی خارج شهری
scissoring 1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
blitter عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
botany گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
out of bounds خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
hooked medallion ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
municipal شهری
citizen شهری
towny شهری
urban <adj.> <noun> شهری
townswoman زن شهری
townee شهری
civic شهری
townspeople شهری
twonsman شهری
oppidan شهری
civil شهری
citizens شهری
city slicker شهری
burgess شهری
local مکانی شهری
place میدان شهری
places میدان شهری
placing میدان شهری
urbanize شهری کردن
urbanized شهری کردن
urbanizes شهری کردن
urbanizing شهری کردن
town meeting انجمن شهری
urban rug قالی شهری
urban population جمعیت شهری
locals مکانی شهری
urban renewal احیای شهری
urban renewal توسعه شهری
tramcar واگن شهری
urban servitudes خدمات شهری
extra-mural فرا شهری
phiadelphian شهری ازامریکا
urbanised شهری کردن
urbanising شهری کردن
urbanises شهری کردن
townsfolk مردم شهری
citify شهری کردن
streetcars تراموای شهری
streetcar تراموای شهری
suburban برون شهری
interurban داخل شهری
metropolitan مادر شهری
civil خدمات شهری
town houses خانه شهری
town house خانه شهری
urbanization شهری سازی
people تن [جمعیت شهری]
drop letter نامه پست شهری
intercity train قطار بین شهری
urbanism اعتیاد بزندگی شهری
civil defense پدافند ازمناطق شهری
ley den نام شهری در هلند
urbanity اعتیاد بزندگی شهری
ephebe شهری که از 81 تا 02 سال داشت
townswoman دختر شهری فاحشه
To lay siege to a city . شهری را محاصره کردن
to patrol a town شهری را گشت زدن
street car راه اهن شهری
trolley car واگن برقی شهری
trolleybus واگن برقی شهری
sienna نام شهری در ایتالیا
culture عوارض شهری مناطق شهرنشین
intercity train قطار بین شهری با توقف
post town شهری که پستخانه مستقل دارد
town meeting انجمن بلدی شورای شهری
to raze a city to the ground شهری را با خاک یکسان کردن
culturing عوارض شهری مناطق شهرنشین
cultures عوارض شهری مناطق شهرنشین
inverness اینورس نام شهری دراسکاتلند
A series of city improvement works. یکرشته کارهای عمرانی شهری
mushroom city شهری که زود ترقی میکند
liverpudlian اهل لیورپول شهری ازانگلیس
urban مربوط به شهر مراکز شهری
Coventry نام شهری است درانگلستان
to prostrate a city شهری را با خاک یکسان کردن
county borouh شهری که بیش از 00005تن نفوس دارد
laodicean شهری از فروغیه که دردیانت وسیاست ومانندانهافائزاست
Urban tissue sites سایت های بافت فرسوده شهری
urbiculture مسائل ومشکلات زندگی شهری وشهرها
streetwise ماهر در برخورد با مشکلات و خشونتهای شهری
corporate town شهری که حقوق بلدی داردومیتواندشهرداری داشته باشد
derby نام شهری در انگلیس مسابقه اسب دوانی
wilton نام شهری در جنوب " ویلت شایر" انگلستان
derbies نام شهری در انگلیس مسابقه اسب دوانی
dry town شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
domestic intercity freight traffic حمل نقل بار بین شهری بوسیله راه آهن
municipium شهری که اهالی ان از حقوق شهر نشینان رومی بهره مند میشدند
reaching ناحیه
reaches ناحیه
reached ناحیه
reach ناحیه
output area ناحیه
district ناحیه
districts ناحیه
region ناحیه
regions ناحیه
sympatric هم ناحیه
areas ناحیه
shire ناحیه
shires ناحیه
realm ناحیه
realms ناحیه
range ناحیه
ranged ناحیه
subregion ناحیه
ward ناحیه
wards ناحیه
proclimax ناحیه
partition ناحیه
partitions ناحیه
situs ناحیه
area ناحیه
ranges ناحیه
zones ناحیه
sectors ناحیه
regional <adj.> ناحیه ای
sector ناحیه
local <adj.> ناحیه ای
zone ناحیه
demesne ناحیه
sciatic ناحیه چاربند
scan area ناحیه پیمایش
erogenous zones ناحیه شهوتزا
erogenous zone ناحیه شهوتزا
residential area ناحیه مسکونی
recording eara ناحیه ضبط
Equator ناحیه استوایی
goldfield ناحیه زرخیز
pyramidal area ناحیه هرمی
radius of action ناحیه رانندگی
range of adjustment ناحیه تنظیم
zone of contact ناحیه تماس
range of storke ناحیه ضربه
range of variation ناحیه تغییر
range of variation ناحیه انحراف
gold field ناحیه زرخیز
sector commander فرمانده ناحیه
genital zone ناحیه تناسلی
work area ناحیه کاری
wernicke's area ناحیه ورنیکه
fixed area ناحیه ثابت
two phase region ناحیه دو فازی
forbidden zone ناحیه ممنوع
touch spot ناحیه بساوشی
frequency region ناحیه فرکانس
the abdominal region ناحیه شکم
territorialization ایجاد ناحیه
telephone area ناحیه اتصال
storage area ناحیه انبارش
soft spot ناحیه نشست
suppressor area ناحیه بازدارنده
skid row ناحیه پست
geiger muller region o. plateau ناحیه قطع
silva ناحیه جنگلی
oral zone ناحیه دهانی
slums ناحیه فقیرنشین
active area ناحیه فعال
naval district ناحیه دریایی
climatic region ناحیه اقلیمی
littoral ناحیه ساحلی
common area ناحیه مشترک
commutation zone ناحیه کموتاسیون
region ناحیه فضا
critical area ناحیه بحرانی
critical region ناحیه بحرانی
motor area ناحیه حرکتی
buffer area ناحیه میانگیر
broca's area ناحیه بروکا
magnetic domain ناحیه مغناطیسی
measuring range ناحیه ی سنجش
boom swing ناحیه لرزش
baffle area ناحیه کور
audio range ناحیه صوتی
arid area ناحیه خشک
slum ناحیه فقیرنشین
critical region ناحیه شاخص
dead space ناحیه کور
heat affected zone ناحیه پیوند
regions ناحیه فضا
edge zone ناحیه لبه
regions ناحیه نظامی
regions ناحیه عملیات
area search جستجوی ناحیه
part سهم ناحیه
lumbar ناحیه کمر
overflow area ناحیه سرریز
regionalism ناحیه گرایی
hypnogenic zone ناحیه خواب زا
depletion layer ناحیه تخلیه
intermediate zone ناحیه ی میانی
input area ناحیه ورودی
indifference zone ناحیه خنثی
depletion area ناحیه تخلیه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com