English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 54 (6 milliseconds)
English Persian
field name نام فیلد
Search result with all words
field مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
field تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
field فیلد
fielded مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
fielded تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
fielded فیلد
fields مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
fields تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
fields فیلد
marker کد نشان دهنده انتهای یک فیلد و ابتدای بعدی
markers کد نشان دهنده انتهای یک فیلد و ابتدای بعدی
aggregate تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود
aggregates تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود
delimit فایلی که موضوع یا فیلد داده با کاما جدا شده اند
delimit فایل دادهای که هر فیلد آن با یک حرف خاص جدا شده است
delimited فایلی که موضوع یا فیلد داده با کاما جدا شده اند
delimited فایل دادهای که هر فیلد آن با یک حرف خاص جدا شده است
delimiting فایلی که موضوع یا فیلد داده با کاما جدا شده اند
delimiting فایل دادهای که هر فیلد آن با یک حرف خاص جدا شده است
delimits فایلی که موضوع یا فیلد داده با کاما جدا شده اند
delimits فایل دادهای که هر فیلد آن با یک حرف خاص جدا شده است
flag 1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
flags 1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
addressing دستیابی سریع به داده به علت وجود آن در فیلد آدرس
member 1- یک شی در صفحه کتاب چند رسانهای . 2-رکورد یا موضوع مشخص در یک فیلد
members 1- یک شی در صفحه کتاب چند رسانهای . 2-رکورد یا موضوع مشخص در یک فیلد
immediate دستیابی سریع به داده چرا که در فیلد آدرس دستور قرار دارد
key ساختار فایلی که امکان دستیابی داده با استفاده از فیلد کلید یا محتوای فیلد کلید میدهد
fielding ترتیب محل دهی فیلد در یک رکورد و فایل
length تعداد حروف ذخیره شده در یک فیلد
lengths تعداد حروف ذخیره شده در یک فیلد
knowledge دستورات و دانش خبره را در یک فیلد مشخص اعمال میکند
constant فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
constants فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
calculated field فیلد محاسبه
card field فیلد کارت
chain field فیلد اتصال
control field فیلد کنترل
data field فیلد داده ها
derived field فیلد مشتق
explicit reference خص مثل فیلد یا دگمهای با نام یکتا
field definition تعریف فیلد
field privilege امتیاز فیلد
field template الگوی فیلد
field template قالب فیلد
four address instruction دستور برنامه که حاوی چهار آدرس است در فیلد آدرس
KSAM ساختار فایل که به داده امکانی دستیابی توسط فیلد کلید یا محتوای فیلد کلید میدهد
major sort key یک فیلد حاوی اطلاعات که توسط ان اکثر اقلام داده هامی توانند تشخیص داده شده و مرتب شوند
minor sort key یک فیلد داده که منبع دومی ازتمایزات را که به وسیله انهارکوردها مرتب می شوندفراهم میکند
relational database پایگاه دادهای که تمام موضوعات ان بهم مربوطند.دادهای که فیلد مربوطه را جستجو میکند بدست می آید
relational database management system پایگاه دادهای که تمام موضوعات ان بهم مربوطند.دادهای که فیلد مربوطه را جستجو میکند بدست می آید
repeating field فیلد مکرر
sort field فیلد مرتب سازی
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com