English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English Persian
levy in mess نام نویسی از مردمان سالم برای جنگ بسیج مردمان سالم به طور اجباری
Other Matches
Sound mind in a sound body. <proverb> عقل سالم در بدن سالم.
people مردمان
peopled مردمان
peoples مردمان
peopling مردمان
gentlemen of the robe مردمان قضائی
lives of great men مردمان بزرگ
great persons مردمان بزرگ
many persons مردمان بسیار
people of quality مردمان متشخص
the common run of men مردمان عادی
these people این مردمان
the quality مردمان متشخص
gentlefolk مردمان شریف
great minds مردمان با کله یا فکور
within living memory تا انجا که مردمان زنده
prytaneum تالارپذیرایی سفراو مردمان محترم
golden ages وابسته به مردمان عصر طلایی
golden age وابسته به مردمان عصر طلایی
gentry مردمان محترم و با تربیت اصالت
pict مردمان غیر سلتی انگلیس
respecter کسی که از مردمان بانفوذ یاتوانگر ملاحظه یا صرفداری میکند
respecters کسی که از مردمان بانفوذ یاتوانگر ملاحظه یا صرفداری میکند
the inquisition دادگاهی که کارش دادرسی مردمان از دین برگشته یارافضی و به کیفر رساندن
safes سالم
sounds سالم
healthful سالم
well سالم
soundest سالم
safe سالم
sicker سالم
safer سالم
safest سالم
lucid سالم
valid سالم
out of the wood سالم
soundable سالم
wells سالم
pert سالم
whole سالم
hale سالم
in a good state of health سالم
scot-free سالم
salubrious سالم
scot free سالم
healthier سالم
sounded سالم
intact سالم
sound سالم
healthy سالم
healthiest سالم
xmodem یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
health food غذای سالم
clear timber چوب سالم
health foods غذای سالم
halely بطور سالم
unclean غیر سالم
A healthy recreation . Good clean fun. تفریحات سالم
with a whole skin پی گزند سالم
saner سالم معقول
wholesomeness سالم و بی خطر
wholesome سالم و بی خطر
salutary سالم ومغذی
intact سالم کامل
Is everything all right? سالم هستی؟
All right? سالم هستی؟
sound money پول سالم
ablebodied <adj.> سالم و تندرست
sanest سالم معقول
syntropy پیوند سالم
healthily بطور سالم
sane سالم معقول
mobilization base حداقل منابع لازم برای بسیج نیروهاپایگاه بسیج
In good condition (health). سالم وبی عیب
bonnily بطور سالم وخوشحال
incorrupt سالم کردن درستکارکردن
Good wholesome food . غذای سالم وکامل
peart سالم وبا روح
to ride out سالم بیرون رفتن از
unhealthy غیر سالم بیمار
survived <past-p.> جان سالم به در بردن
compos mentis دارای عقل سالم
unsullied مسموم نشده-سالم
wooden round گلوله سالم و بادوام
wooden bomb بمب سالم و بادوام
wholesore گوارا سالم سودمند
soundly بطور صحیح و سالم
well balanced سالم سلیم موزون باقرینه
embonpoint دارای مزاج سالم و خوب
To be sound in wind and limb. جسما" سالم وقوی بودن
well-balanced سالم سلیم موزون باقرینه
duration مدت زمانی که چیزی سالم می ماند
It remained intact. سالم ودست نخورده باقی مانده
sound [arguments, data, figures] <adj.> درست [بی عیب ] [سالم ] [استدلال . داده ها . اعداد]
return to base بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
you do not seem well گویا حالتان خوش نیست سالم بنظر نمیایید
demands of providing healthy living and working conditions خواسته هایی از فراهم نمودن شرایط زندگی و کار سالم
homeopathy معالجه امراض بوسیله تجویزدارویی که دراشخاص سالم علائم ان مرض را بوجوداورد
Sophrosyne وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
presidential call فرمان بسیج اعلام شده به وسیله رئیس جمهور بسیج اضطراری
emergency leave سطح امادلازم برای بسیج
mobilization reserves ذخیرههای مربوط به بسیج نیروها امادهای بسیج
pascal زبان برنامه نویسی ساخت یافته سطح بالا که برای میکروها و آموزش برنامه نویسی به کار می رود
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
c رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
literacy اصط لاحات مربوطه و قادر بودن برای استفاده از کامپیوتر برای برنامه نویسی و برنامههای کاربردی
commandeer وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
ready reserve ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
apl یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
to sign on برای سربازی اسم نویسی کردن
planit زبان برنامه نویسی برای اموزش محاورهای
to enrol [oneself] for a course خود را برای دوره ای نام نویسی کردن
proms وسیله الکترونیکی برای برنامه نویسی PROM
prom وسیله الکترونیکی برای برنامه نویسی PROM
sql زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود
structures زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structuring زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structure زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
vdl زبانی برای تعریف و معناشناسی زبانهای برنامه نویسی
authoring زبان برنامه نویسی برای نوشتن برنامههای CAL و آموزشی
hypertalk زبان برنامه نویسی برای کنترل پایگاه داده Hyper Card
strudl زبان برنامه نویسی که برای طراحی وتجزیه و تحلیل ساختارهابکار می رود
pl/m زبان برنامه نویسی سطح بالا مشتق شده از pl/1 برای استفاده در ریزپردازنده ها
language زبان برنامه نویسی کامپیوتر با دستورات تو کار که برای نمایش گرافیک مفید هستند
directive دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است
languages زبان برنامه نویسی کامپیوتر با دستورات تو کار که برای نمایش گرافیک مفید هستند
cobol Language BusinessOriented Common یک زبان برنامه نویسی سطح بالا برای کاربردهای تجاری
directives دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است
pl/i یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که برای ارتباط باکامپیوترها طراحی شده است
backus naur form قرارداد ثبت شدهای که برای توضیح نحو یک زبان برنامه نویسی استفاده میشود
gpss زبان برنامه نویسی مسئله گرا برای توسعه سیستمهای شبیه سازی بکار می رود
instruction کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد
instructions کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد
algol یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که برای کدگذاری مسائل ریاضی وعددی بکار می رود
setl زبان سطح بالا که برای اسان کردن برنامه نویسی الگوریتم طراحی شده است
simscript زبان برنامه نویسی سطح بالاکه مخصوصا" برای کاربردهای شبیه سازی طراحی شده است
logo زبان برنامه نویسی سطح بالا برای مقاصد آموزشی . با دستور گرافیکی که به سادگی استفاده می شوند
algol زبان برنامه نویسی سطح بالا با استفاده از روشهای الگوریتمی برای برنامههای کاربردی ریاضی و تکنیکی
macro استفاده از برچسب در زبان برنامه نویسی اسمبلی برای بیان به اسمبلر که تابع ماکرو در آن نقط ه وارد میشود
languages زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
mumps یک زبان برنامه نویسی که مخصوصا" برای بکارگیری رکوردهای پزشکی طراحی شده است System assachusetsulti-Programming
language زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
prolog زبان برنامه نویسی سطح بالا که ازعملیات منط قی برای هوش مصنوعی وبرنامههای بازیابی داده استفاده میکنند
object oriented زبان برنامه نویسی که برای برنامه نویس شی گرا مثل C++ به کار می رود
pl/m زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
c زبان برنامه نویسی سطح بالا برای برنامه نویس ساخت یافته
generations مرحله بعدی طراحی سیستم کامپیوتری با استفاده از مدارهای VESI سریع و زبانهای برنامه نویسی قدرتمند برای امکان محاوره افراد
generation مرحله بعدی طراحی سیستم کامپیوتری با استفاده از مدارهای VESI سریع و زبانهای برنامه نویسی قدرتمند برای امکان محاوره افراد
artspeak یک زبان برنامه نویسی است برای کمک به استفاده کنندگان کم تجربه طراحی شده است
jump instruction دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه
DirectSound در ویندوز ماکروسافت استاندارد برنامه نویسی واسط ها برای کنترل نرم افزار بازی ها از سخت افزار صوتی
naive user شخصی که می خواهد کاری را با کامپیوتر انجام دهد امافاقد تجربه لازم برای برنامه نویسی با کامپیوتر میباشد
lisps یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lisp یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lisped یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lisping یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
procedural زبان برنامه نویسی سطح بالا که برنامه نویس عملیات لازم را برای بدست آوردن نتیحه وارد میکند
report program generator زبان برنامه نویسی درکامپیوترهای شخصی برای آماده کردن گزارشات تجاری که به دادههای درون فایل , پایگاه داده ها و...امکان شامل شدن میدهد
musicom یک زبان برنامه نویسی تصنیفی که روش هایی برای تولید تصنیفهای موسیقی اصیل بعلاوه موسیقی ترکیبی ارائه میدهد
author language زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
procedure زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان برنامه نویسی تابعی را فراهم میکند
stenography مختصر نویسی کوتاه نویسی
compiling برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiled برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiles برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compile برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
modula زمان برنامه نویسی سطح بالا مشتق شده از پاسکال که از روشهای برنامه نویسی تابعی و انتزاع داده استفاده میکند
structured programming برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
mobilisation بسیج
mobilization بسیج
reserve mobilization بسیج احتیاطها
partial mobilization بسیج جزیی
mobilize بسیج کردن
immobilizing بی بسیج کردن
immobilizes بی بسیج کردن
mobilized بسیج کردن
immobilised بی بسیج کردن
general mobilization بسیج عمومی
immobilize بی بسیج کردن
immobilises بی بسیج کردن
mobilization بسیج کردن
m day روز بسیج
mobilised بسیج کردن
immobilized بی بسیج کردن
mobilization base مبنای بسیج
civilian preparedness for war بسیج غیرنظامیان
economic mobilization بسیج اقتصادی
mobilization exercise تمرین بسیج
full mobilization بسیج کامل
mobilizing بسیج کردن
mobilises بسیج کردن
mobilising بسیج کردن
mobilizes بسیج کردن
mobilization of savings بسیج پس انداز
immobilising بی بسیج کردن
macroinstruction دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com