English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 104 (8 milliseconds)
English Persian
fly open ناگهان باز شدن
Search result with all words
jilt ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
jilted ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
jilting ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
jilts ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
bolt مستقیما ناگهان
bolted مستقیما ناگهان
bolting مستقیما ناگهان
bolts مستقیما ناگهان
flight پرواز بلند و طولانی توپ پس از ضربه یا توپ زدن بطوری که ناگهان به زمین بیافتد
aback غافلگیر ناگهان
suddenness ناگهان
pluck ناگهان کشیدن
plucked ناگهان کشیدن
plucking ناگهان کشیدن
plucks ناگهان کشیدن
flash برق زدن ناگهان شعله ور شدن
flash ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flashed برق زدن ناگهان شعله ور شدن
flashed ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flashes برق زدن ناگهان شعله ور شدن
flashes ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
plunger موجی که ناگهان می شکند
plungers موجی که ناگهان می شکند
twitch ناگهان کشیدن جمع شدن
twitched ناگهان کشیدن جمع شدن
twitches ناگهان کشیدن جمع شدن
twitching ناگهان کشیدن جمع شدن
sudden ناگهان
unexpectedly ناگهان
accidentally ناگهان
scoot ناگهان سرخوردن
scooted ناگهان سرخوردن
scooting ناگهان سرخوردن
scoots ناگهان سرخوردن
precipitate سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitated سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitates سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitating سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
boggle دراثر امری ناگهان وحشت زده وناراحت شدن
abrupt سراشیبی ناگهان
tumble لغزیدن ناگهان افتادن
tumbled لغزیدن ناگهان افتادن
tumbles لغزیدن ناگهان افتادن
plunge ناگهان داخل شدن
plunged ناگهان داخل شدن
plunges ناگهان داخل شدن
abruptly ناگهان
gibes ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibe ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibed ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibes ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibing ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
braid ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braided ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braids ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
unawares ناگهان
unaware ناگهان
incident ناگهان اتفاق افتادن فهور کردن
incidents ناگهان اتفاق افتادن فهور کردن
slapdash بی پروا ناگهان
sudden death ناگهان باخت
sudden-death ناگهان باخت
suddenly ناگهان ناگاه
all at once ناگهان
all of a sudden ناگهان
before you can say knife برقی ناگهان
cant ناگهان چرخانیدن یاچرخیدن
crash dive ناگهان بزیر اب رفتن
irrupt ناگهان ایجاد شدن
landfall n دیدار خشکی زمینی که ناگهان بمیراث کسی دراید
lash vi باریدن تکان ناگهان بخودامدن تصادم کردن
light out ناگهان رفتن
make off ناگهان ترک کردن
nose dive ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
pass out ناگهان بیهوش شدن
pop off ناگهان ناپدیدشدن
slap down ناگهان توقیف کردن
snub cable ناگهان ترمز کردن
supervene ناگهان رخ دادن
to burst upon the view ناگهان به چشم عموم پدیدارشدن
to chop back ناگهان تغییرجهت دادن
to crop up ناگهان رخ دادن- اب خوردن
to die in ones shoes ناگهان مردن
to keel over ناگهان افتادن
to make a pounce ناگهان جستن
to pounce upon a bird ناگهان برسر مرغی فرودامدن یا حمله کردن
to walk off ناگهان رفتن
twitch grass تکان ناگهانی ناگهان کشیدن
with a powder ازروی بی پروایی تند ناگهان
To jump down somebodys throat. ناگهان وسط حرف کسی پریدن
Suddenly I was tongue-tied(speechless). ناگهان زبانم بند آمد
Suddenly he showed up (emerged). ناگهان سروکله اش پیداشد
Suddenly , I felt hot. ناگهان گرمم شد
light up <idiom> ناگهان شادوخوشحال شدن
(on the) spur of the moment <idiom> ناگهان
turn on one's heel <idiom> ناگهان پیچیدن
to abscond [from] <idiom> ناگهان ترک کردن [در رفتن ] [اصطلاح مجازی]
to jink [colloquial] [British English] در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
to jink right [left] ناگهان مسیر را به راست [چپ] تغییر دادن
to pounce on somebody به کسی ناگهان جستن [و حمله کردن ] [مانند جانور شکارگر]
Other Matches
before you know it ناگهان
strike it rich <idiom> ناگهان پول و پله ای به هم زدن
A solution suddenly proffered itself. ناگهان راه حلی به نظر رسید.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com