Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (21 milliseconds)
English
Persian
braid
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braided
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braids
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
Other Matches
gibes
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibe
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibed
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibes
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibing
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
to bolt
ناگهانی حرکت کردن
to flounce
حرکت تند و ناگهانی کردن
twitch grass
تکان ناگهانی ناگهان کشیدن
snub cable
ناگهان ترمز کردن
make off
ناگهان ترک کردن
slap down
ناگهان توقیف کردن
an abrupt departure
حرکت ناگهانی
twitch
حرکت یا کشش ناگهانی
flounces
حرکت تند و ناگهانی
flounce
حرکت تند و ناگهانی
twitches
حرکت یا کشش ناگهانی
twitching
حرکت یا کشش ناگهانی
twitched
حرکت یا کشش ناگهانی
flouncing
حرکت تند و ناگهانی
flounced
حرکت تند و ناگهانی
incidents
ناگهان اتفاق افتادن فهور کردن
nose dive
ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
incident
ناگهان اتفاق افتادن فهور کردن
jilted
ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
jilts
ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
jilt
ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
jilting
ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
lunged
حرکت ناگهانی بدن به جلو
lunge
حرکت ناگهانی بدن به جلو
lunges
حرکت ناگهانی بدن به جلو
lunging
حرکت ناگهانی بدن به جلو
to abscond
[from]
<idiom>
ناگهان ترک کردن
[در رفتن ]
[اصطلاح مجازی]
to pounce upon a bird
ناگهان برسر مرغی فرودامدن یا حمله کردن
lash vi
باریدن تکان ناگهان بخودامدن تصادم کردن
precipitating
سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitate
سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitated
سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitates
سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
zapped
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapping
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zaps
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zap
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
to pounce on somebody
به کسی ناگهان جستن
[و حمله کردن ]
[مانند جانور شکارگر]
ground loop
تغییر ناگهانی جهت حرکت هواپیما با ارابه فرود
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
to jink
[colloquial]
[British English]
در دویدن
[راه رفتن]
[رانندگی کردن]
ناگهان مسیر را تغییر دادن
nosedives
افت ناگهانی کردن
nosedived
افت ناگهانی کردن
nosedive
افت ناگهانی کردن
nosediving
افت ناگهانی کردن
sailed
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailings
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
swing
هم فوروارد حرکت ناگهانی یکطرفه توپ پرتاب شده چرخش بدون کنترل بدن
swings
هم فوروارد حرکت ناگهانی یکطرفه توپ پرتاب شده چرخش بدون کنترل بدن
to feel a pang of jealousy
ناگهانی احساس حسادت کردن
lumbers
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbering
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbered
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumber
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
to be touched
[hit]
by a pang of regret
ناگهانی احساس پشیمانی
[افسوس]
کردن
shock action
غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
loitering
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiter
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitered
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
lunged
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunging
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunges
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunge
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
mush
افزایش ناگهانی زاویه حمله بدون شتاب قائم انی متعاقب که از اندازه حرکت در امتدادمسیر اصلی ناشی میشود
behaved
سلوک کردن حرکت کردن
behave
سلوک کردن حرکت کردن
behaves
سلوک کردن حرکت کردن
behaving
سلوک کردن حرکت کردن
get off
حرکت کردن عزیمت کردن
trekking
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trek
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
treks
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekked
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
ambivalence
توجه ناگهانی و دلسردی ناگهانی نسبت بشخص یاچیزی
nose dive
شیرجه ناگهانی در هواپیما تنزل ناگهانی قیمت
twitch grass
کشش حرکت یا کشش ناگهانی
skews
کج حرکت کردن
to bear oneself
حرکت کردن
waggling
حرکت کردن
moved
حرکت کردن
departures
حرکت کردن
to weigh anchor
حرکت کردن
departure
حرکت کردن
waggles
حرکت کردن
whir
حرکت کردن
inch
حرکت کردن
waggled
حرکت کردن
have way on
حرکت کردن
waggle
حرکت کردن
get under way
حرکت کردن
skew
کج حرکت کردن
skewing
کج حرکت کردن
sail
حرکت کردن
moves
حرکت کردن
sailed
حرکت کردن
move
حرکت کردن
sailings
حرکت کردن
plots
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
trailing
بدنبال حرکت کردن
zigzagged
حرکت زیگزاگی کردن
trails
بدنبال حرکت کردن
zigzag
حرکت زیگزاگی کردن
sailed
با نازوعشوه حرکت کردن
sneaks
دزدکی حرکت ه کردن
to tail to the tide
باجزرومد حرکت کردن
lugs
سنگین حرکت کردن
sneaked
دزدکی حرکت ه کردن
streaks
بسرعت حرکت کردن
streak
بسرعت حرکت کردن
submarines
زیردریا حرکت کردن
trailed
بدنبال حرکت کردن
streaking
بسرعت حرکت کردن
submarine
زیردریا حرکت کردن
skeet
باسرعت حرکت کردن
streaked
بسرعت حرکت کردن
trail
بدنبال حرکت کردن
zigzags
حرکت زیگزاگی کردن
underway
در حال حرکت کردن
sail
با نازوعشوه حرکت کردن
spirals
بطورمارپیچ حرکت کردن
spanked
با سرعت حرکت کردن
spiralling
بطورمارپیچ حرکت کردن
darting
بسرعت حرکت کردن
darted
بسرعت حرکت کردن
ranges
سیر و حرکت کردن
dart
بسرعت حرکت کردن
spiralled
بطورمارپیچ حرکت کردن
range
سیر و حرکت کردن
ranged
سیر و حرکت کردن
spiraled
بطورمارپیچ حرکت کردن
infile
به ستون دو حرکت کردن
sneak
دزدکی حرکت ه کردن
zigzagging
حرکت زیگزاگی کردن
spanks
با سرعت حرکت کردن
lugged
سنگین حرکت کردن
lug
سنگین حرکت کردن
sailings
با نازوعشوه حرکت کردن
spank
با سرعت حرکت کردن
pule
باصدا حرکت کردن
crawfish
به پشت حرکت کردن
lugging
سنگین حرکت کردن
larrup
سنگین حرکت کردن
spiral
بطورمارپیچ حرکت کردن
spiraling
بطورمارپیچ حرکت کردن
lazy
باکندی حرکت کردن
whirry
بعجله حرکت کردن
crabs
به پهلو حرکت کردن
trance
باچالاکی حرکت کردن
lazier
باکندی حرکت کردن
to make an early start
زود حرکت کردن
make leeway
حرکت پهلویی کردن
crab
به پهلو حرکت کردن
jink
بسرعت حرکت کردن
to move on
واداربه حرکت کردن
trances
باچالاکی حرکت کردن
laziest
باکندی حرکت کردن
flurry
اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
flurries
اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
plucked
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
plucking
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
pluck
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
plucks
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
lobbed
با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
to bolt
با سرعت زیاد حرکت کردن
lob
با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
accosting
در امتداد چیزی حرکت کردن
cannonball
سریع السیر حرکت کردن
criss-cross
بهطور متقاطع حرکت کردن
galvanize
تحریک کردن به حرکت واداشتن
lomomote
از جایی بجایی حرکت کردن
belted
باشدت حرکت یا عمل کردن
belt
باشدت حرکت یا عمل کردن
leapfrogs
باجست وخیز حرکت کردن
freewheel
با ازادی حرکت وجنبش کردن
moved
حرکت کردن تکان خوردن
lobbing
با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
criss-crossed
بهطور متقاطع حرکت کردن
zoom
با صدای وزوز حرکت کردن
skipped
رقص کنان حرکت کردن
zoomed
با صدای وزوز حرکت کردن
slugged
مثل حلزون حرکت کردن
shuffling
این سو وان سو حرکت کردن
proceed
رهسپار شدن حرکت کردن
paddling
با باله شنا حرکت کردن
troupe
بصورت دسته حرکت کردن
zooms
با صدای وزوز حرکت کردن
leapfrogging
باجست وخیز حرکت کردن
paddles
با باله شنا حرکت کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com