English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
English Persian
transverse adduction نزدیک کردن افقی
Other Matches
planes افقی سطح افق افقی کردن
levelled تراز سطح افقی افقی کردن
plane افقی سطح افق افقی کردن
planed افقی سطح افق افقی کردن
leveled تراز سطح افقی افقی کردن
planing افقی سطح افق افقی کردن
level تراز سطح افقی افقی کردن
levels تراز سطح افقی افقی کردن
closest نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
sliding wedge گاوه افقی یاکولاس افقی
find touch بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
cross level افقی کردن
transverse abduction دور کردن افقی
horizontal loading پر کردن مهمات به طور افقی
wale تیر افقی انتخاب کردن
inside ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
rectification تصویر کردن یک عکس مورب هوایی روی یک سطح افقی راست کردن عکس
leveling میزان کردن افقی کردن
inshore نزدیک کرانه نزدیک ساحل
point bland بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
approximates نزدیک کردن
approximated نزدیک کردن
approximate نزدیک کردن
To turn into cash. به پول نزدیک کردن
to trun to a بصرفه نزدیک کردن
adduct بمرکز نزدیک کردن
osculate تماس نزدیک حاصل کردن
ride herd on <idiom> از نزدیک دیدن وکنترل کردن
raster graphics روش مرتب کردن و نمایش داده بصورت سطرهای افقی از یک شبکه یکنواخت یاسلولهای تصویر
range alongside نزدیک کردن ناو به ناوی دیگر
near all نزدیک کردن شانههای حریف به تشک
approached نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
see for oneself از نزدیک مشاهده کردن بچشم خود دیدن
hovering پرواز کردن نزدیک زمین به طور ثابت
alliterate چند کلمهء نزدیک بهم را با یک حرف اغاز کردن
aggress نزدیک کردن حمله کردن
the sun is near setting افتاب نزدیک بغروب کردن یانزدیک است غروب کند
to catch at something برای رسیدن بچیزی وگرفتن ان کوشش کردن وبدان نزدیک شدن
mid wicket توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
horned scully مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
clinching نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinches نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinched نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinch نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
approach lane مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
best gold تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
horizontal افقی
lateral افقی
laterad افقی
straighter افقی بطورسرراست
straightest افقی بطورسرراست
straight افقی بطورسرراست
horizontal سطح افقی
trunnion پاشنه افقی
horizontal integration تمرکز افقی
trunnion مفصل افقی
rhumb دایره افقی
putlog or lock تیر افقی
plain coordinates مختصات افقی
horizontal cornice رخ بام افقی
transom وادار افقی
horizontal polarization قطبش افقی
cross beam تیر افقی
cross head تیر افقی
horizontal growth رشد افقی
horizontal pump پمپ افقی
horizontal scrolling حرکت افقی
horizontal section برش افقی
abscissa بعد افقی
abscissa محور افقی
transverse plane صفحه افقی
horizontal plane صفحه افقی
horizontal integration انضمام افقی
horizontal loading کولاس افقی
horizontal mobility تحرک افقی
brise-soleil کرکره افقی
horizontal disparity ناهمخوانی افقی
brise-soleil پرده افقی
horizontal integration ادغام افقی
ordinate حور افقی
horizontal hook قلاب افقی
yardarm بازوی افقی
horizontal crossbar میله افقی
transom الت افقی
cross-beam تیر افقی
landscape orientation تمایل افقی
jack arch طاق افقی
tier ردیف افقی
horizontal wedge گاوه افقی
horizontally بطور افقی
crosscut saw اره افقی بر
horizontal taping مساحی افقی
tiers ردیف افقی
horizontal wedge کولاس افقی
cross hatch هاشور افقی
horizontal candlepower شمع افقی
horizontal combination ترکیب افقی
horizontal boring سوراخکاری افقی
horizontal loom دار افقی [قالی]
x plates صفحات انحراف افقی
X coordinate مختصات بردار افقی
x axis بردار افقی گراف
bars میله افقی در پرش
horizon system of coordinates دستگاه مختصات افقی
common roof تیرچه افقی خرپا
elevator مکان افقی متحرک
breastsummer تیر افقی سردر
horizontal arch element حلقه افقی قوس
elevators مکان افقی متحرک
ridge pole کش دیرک افقی چادر
roof tree کش دیرک افقی چادر
cross level حباب تراز افقی
cross grinder شاه تیر افقی
horizontal synchronizing همزمان ساز افقی
horizontal stabilizer مکان افقی ثابت
horizontal social mobility تحرک افقی اجتماعی
horizontal shearing stress تنش برش افقی
dragon-tie تیر افقی گوشه ها
horizontal labor mobility تحرک افقی کارگر
horizontal loading بارگیری افقی کشتیها
mean horizontal candlepower شمع افقی متوسط
horizontal phase control تنظیم فاز افقی
vertical loom دار افقی [قالی]
crossbars تیرک افقی دروازه
advection جابجایی افقی هوا
surges حرکات افقی اب دریا
laterad واقع درخط افقی
surged حرکات افقی اب دریا
grand pianos پیانوی بزرگ و افقی
lateralrelationship نسبت در خط افقی از پهلو
crossbar تیرک افقی دروازه
transom الت افقی کمرکش
lateral واقع درخط افقی
spar ستون افقی [کشتی]
grand piano پیانوی بزرگ و افقی
bar میله افقی در پرش
surge حرکات افقی اب دریا
boom ستون افقی [کشتی]
axis برای مختصات افقی در گراف
racing dive شیرجه افقی دراغاز مسابقه
crosspiece قسمت افقی وعرضی هر چیزی
ledgers تیر افقی جلو چوبست
yard بازوی افقی دکل ناو
booming تیر افقی وصل به بادبان
boomed تیر افقی وصل به بادبان
booms تیر افقی وصل به بادبان
chitary jireugi ضربه مشت موازی یا افقی
ledger تیر افقی جلو چوبست
boom تیر افقی وصل به بادبان
scans یکی ازخط وط افقی فسفری
western roll غلطیدن افقی از روی میله
scanned یکی ازخط وط افقی فسفری
foward speed همنه سرعت در صفحه افقی
yards بازوی افقی دکل ناو
scan یکی ازخط وط افقی فسفری
transit compass الت سنجش گوشههای افقی
windowsill قسمت افقی لبه پنجره
adjustment for horizontal-circle image تنظیم افقی مرکز تصویر
bar چوب افقی بالای مانع
crossbar چوب افقی بالای مانع
crossbars چوب افقی بالای مانع
horizontal event numbering شماره گذاری افقی وقایع
x axis محور افقی مختصات یا محورطولها
bars چوب افقی بالای مانع
validity بررسی و افقی بودن داده یا نتیجه
lateral افقی راهرو زیرزمینی موازی جبهه
sliding wedge تیغه متحرک کولاس گاوهای افقی
x axis محور افقی روی یک صفحه مختصاتی
warp beam چوب افقی بالای دار [قالی]
chimney-mantle [قسمت افقی پیش بخاری تزئینی]
horizontal drilling and milling machine دستگاه مته کاری و فرزکاری افقی
x amplifier تقویت کننده با سیستم انحراف افقی
horizontal tab حرکت مکان نما به صورت افقی
mid span مرکزفاصله افقی بین دو پایه متوالی پل
trabeation ساخته شده بوسیله تیرهای افقی
trabeated ساخته شده بوسیله تیرهای افقی
bail چوب کوتاه افقی روی پایه
twist دوران حول محور افقی پیچش
twisting دوران حول محور افقی پیچش
twists دوران حول محور افقی پیچش
row مجموعه دادههای افقی در آرایه یا ماتریس
breast چوب افقی پایین دار [قالی]
rowed مجموعه دادههای افقی در آرایه یا ماتریس
rows مجموعه دادههای افقی در آرایه یا ماتریس
side cast پرتاب نخ ماهیگیری بحالت قوس تقریبا" افقی
treadmills چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
outhaul طناب وصل کننده بادبان به تیر افقی
adjustable stabilizer تثبیت کننده افقی قابل تنظیم هواپیما
purlin قسمت افقی روی شاه تیر یاستونها
purline قسمت افقی روی شاه تیر یا ستونها
raster scan graphics نمایش بصری صفحه تصویربا خطوط افقی
bowled باختن توپزن در نتیجه انداختن میله افقی
treadmill چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
orientation جهت صفحه یا به صورت لبه افقی یا عمودی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com