Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
transfer rate
نسبت انتقال سرعت انتقال
Other Matches
current transfer ratio
نسبت انتقال جریان
rapidness
سرعت انتقال
speediness
سرعت انتقال
promptitude
سرعت انتقال
rapidity
سرعت انتقال
promptness
سرعت انتقال
swiftness
سرعت انتقال
velocity
سرعت انتقال
fleetness
سرعت انتقال
easiness
[quickness]
سرعت انتقال
speed of action
سرعت انتقال
celerity
سرعت انتقال
alacrity
[speed]
سرعت انتقال
quickness
سرعت انتقال
nippiness
سرعت انتقال
velocity of energy transmission
سرعت انتقال انرژی
data transfer rate
سرعت انتقال داده ها
indeterminate change of station
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
apprehensiveness
هراس وسوسه- زود فهمی سرعت انتقال
transfers
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer
انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
bell a
شکل استاندارد انتقال داده توسط تلفن با سرعت 0021بیت در ثانیه
transfer processing
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
upload
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
bell 0
فرم استاندارد انتقال توسط تلفن با سرعت 003 بیت درثانیه یا کمتر
signal
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signaled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer ladle
کفچه انتقال چمچمه انتقال
negative acknowledgement
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
transferring
سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
transfer
سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
transfers
سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
trans shipment
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
IrDA
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
inflow ratio
نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
machine number
عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
variable ratio
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
line shaft
انتقال
bail arm
انتقال
assignment
انتقال
migration
انتقال
assignments
انتقال
intuitions
انتقال
marque
انتقال
metabasis
انتقال
downloading
انتقال
shifts
انتقال
conduction
انتقال
devolution
انتقال
shifted
انتقال
shift
انتقال
conveyance
انتقال
conveyances
انتقال
displacement
انتقال
intuition
انتقال
convey
انتقال
conductance
انتقال
transition
انتقال
transitions
انتقال
transfer check
انتقال
transmission line
خط انتقال
transfer line
خط انتقال
transference
انتقال
conveyed
انتقال
transformation
انتقال
transportation
انتقال
turn over
انتقال
translations
انتقال
translation
انتقال
conveys
انتقال
transter
انتقال
conveying
انتقال
transmission
انتقال
shift
انتقال
transfers
انتقال
transferring
انتقال
transfer
انتقال
move
انتقال
transmissions
انتقال
negotiation
انتقال
mittimus
انتقال
negotiations
انتقال
abaloenation
انتقال
velocity ratio
نسبت سرعت
open cheque
چک انتقال پذیر
transfer switch
کلید انتقال
transfer table
میز انتقال
transfer rate
نرخ انتقال
cessionary
انتقال گیرنده
social transmission
انتقال اجتماعی
information transmission
انتقال اطلاعات
transfer operation
عمل انتقال
change over
انتقال بانکی
not negotiable
غیرقابل انتقال
transporting
انتقال دادن
transfer time
زمان انتقال
transfer time
مدت انتقال
conveying capacity
قدرت انتقال
axle
محور انتقال
transition time
زمان انتقال
transition probability
احتمال انتقال
detach
انتقال دادن
transition period
دوره انتقال
transition moment
گشتاور انتقال
transferrer
انتقال دهنده
transferor
انتقال دهنده
transferee
انتقال گیرنده
axles
محور انتقال
synchronous transmission
انتقال همزمان
incidence of taxation
انتقال مالیات
tactical march
انتقال جنگی
transfer address
ادرس انتقال
alienation
انتقال مالکیت
transfer machine
دستگاه انتقال
negotiable instruments
اسنادقابل انتقال
transferability
انتقال پذیری
negotiability
انتقال پذیری
negative transfer
انتقال منفی
transfer
انتقال دادن
internal transmittance
ضریب انتقال
transfer ladle
پاتیل انتقال
image propagation factor
ضریب انتقال
crawl carry
انتقال خزشی
transfer function
تابع انتقال
transfer medium
رسانه انتقال
transfer of capital
انتقال سرمایه
transfer of learning
انتقال یادگیری
technology transfer
انتقال تکنولوژی
transfer orbit
مدار انتقال
counter transference
انتقال متقابل
telegraphic transfer
انتقال تلگرافی
thought transference
انتقال فکر
conditional transfer
انتقال شرطی
to be transferred
انتقال یافتن
conductible
قابل انتقال
transfer of training
انتقال اموزش
to carry over
انتقال دادن
convect
انتقال یافتن
immobilization
عدم انتقال
image transmission
انتقال تصویر
conveyable
قابل انتقال
transfer of technology
انتقال تکنولوژی
transfer interpreter
مفسر انتقال
transferable
انتقال پذیر
detaches
انتقال دادن
negotiating
قابل انتقال
convection
انتقال گرما
convection
انتقال برق
protect a player
معاف از انتقال
bail
واگذاری انتقال
lineshaft drive
محرکه انتقال
transferred
انتقال یافته
conveyance
سند انتقال
gear
انتقال دادن
negotiates
قابل انتقال
negotiated
قابل انتقال
detaching
انتقال دادن
light transmission
انتقال نور
asynchronous transmission
انتقال غیرهمزمان
alienate
انتقال دادن
alienates
انتقال دادن
alienating
انتقال دادن
assignment of contract
انتقال قرارداد
line generated error
خطای انتقال
line transmission error
خطای انتقال
negotiate
قابل انتقال
geared
انتقال دادن
conveyances
سند انتقال
gears
انتقال دادن
power transmission
انتقال قدرت
assignment
انتقال قانونی
assignments
انتقال قانونی
mortmain
انتقال ناپذیری
power transmission
انتقال انرژی
positive transference
انتقال مثبت
positive transfer
انتقال مثبت
portability
قابلیت انتقال
shuttle
ریل انتقال
shuttled
ریل انتقال
negotiators
انتقال دهنده
alienator
انتقال دهنده
alienated
انتقال شده
progation
افزایش انتقال
alienor
انتقال دهنده
transmitter
انتقال دهنده
negotiator
انتقال دهنده
transmitters
انتقال دهنده
shuttles
ریل انتقال
shift of a curve
انتقال یک منحنی
shift forward
انتقال به جلو
carry over
انتقال دادن
alienable
قابل انتقال
shift backward
انتقال به عقب
sewarage
انتقال گنداب
capital flow
انتقال سرمایه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com