English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English Persian
saving ratio نسبت پس انداز
Search result with all words
margin propensity to consume تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
Other Matches
average propensity to save میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
saving institutions موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
leverage نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
ohm's law جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
deflection board طرح تیر خمپاره انداز میز تصحیح سمت خمپاره انداز
liftjet توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
mortar report گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
unintended saving پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
prorata برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable قابل نسبت دادن نسبت دادنی
nationallism مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
mid wicket توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
saver پس انداز کن
savings پس انداز
deposits پس انداز
ex post saving پس انداز
ex ante saving پس انداز
irrigator اب انداز
deposit پس انداز
thrift پس انداز
aggregate saving پس انداز کل
forehanded پس انداز کن
saving پس انداز
jack ketch طناب انداز
missile man موشک انداز
net saving پس انداز خالص
negative saving پس انداز منفی
line starter راه انداز خط
rocket launchers موشک انداز
bowlers توپ انداز
bowler توپ انداز
missile launcher موشک انداز
mobilization of savings بسیج پس انداز
intriguer پشت هم انداز
national saving پس انداز ملی
jaculator نیزه انداز
mobilization of savings تجهیز پس انداز
rocket launcher موشک انداز
paradox of thrift تناقض پس انداز
trapper تله انداز
overlooks چشم انداز
overlooking چشم انداز
overlooked چشم انداز
overlook چشم انداز
shovels خاک انداز
shovelling خاک انداز
shovelled خاک انداز
shoveling خاک انداز
trappers تله انداز
starter راه انداز
bumpy پر از دست انداز
bumpiest پر از دست انداز
bumpier پر از دست انداز
paysage چشم انداز
permanent saving پس انداز دائمی
personal saving پس انداز شخصی
postponer تاخیر انداز
private saving پس انداز خصوصی
procrastinator تعویق انداز
propensity to save گرایش به پس انداز
rate of saving نرخ پس انداز
saving rate نرخ پس انداز
starters راه انداز
intriguant پشت هم انداز
scenery چشم انداز
actual saving پس انداز واقعی
mortars خمپاره انداز
mortar خمپاره انداز
ballista سنگ انداز
bank of deposit بانک پس انداز
bank of deposit صندوق پس انداز
bumpiness دست انداز
buttonhook دکمه انداز
sonorous طنین انداز
cannoneer توپ انداز
compulsory saving پس انداز اجباری
bombers بمب انداز
abortifacient بچه انداز
parapets دست انداز
parapet دست انداز
trafficker پشت هم انداز
traffickers پشت هم انداز
scene چشم انداز
scenes چشم انداز
drivers راه انداز
driver راه انداز
howitzer خمپاره انداز
lay by پس انداز کردن
lay-by پس انداز کردن
lay-bys پس انداز کردن
outlook چشم انداز
divisive تفرقه انداز
bomber بمب انداز
forced saving پس انداز اجباری
hand rail دست انداز
puddles دست انداز
puddle دست انداز
initiator terminator راه انداز
catapults سنگ انداز
catapulting سنگ انداز
catapulted سنگ انداز
catapult سنگ انداز
firemen سوخت انداز
fireman سوخت انداز
lookouts چشم انداز
lookout چشم انداز
grenadier نارنجک انداز
footcloth پای انداز
foot cloth پای انداز
ringers طنین انداز
ringer طنین انداز
crapshooter طاس انداز
discobolus دایره انداز
dissaving پس انداز منفی
ecbolic جنین انداز
ejector بیرون انداز
feller درخت انداز
firer سوخت انداز
fire teazer اتش انداز
fire teazer سوخت انداز
fluter چین انداز
intrigant پشت هم انداز
shoveled خاک انداز
theory of saving نظریه پس انداز
save money پس انداز کردن
bumpy <adj.> پر دست انداز
rough <adj.> پر دست انداز
road hole دست انداز
salt away <idiom> پس انداز کردن
unsaved پس انداز نشده
torpedo tube اژدر انداز
hooker قلاب انداز
springer کمند انداز
landscaping چشم انداز
landscapes چشم انداز
landscaped چشم انداز
landscape چشم انداز
stoker سوخت انداز
the t. صاعقه انداز
provident bank صندوق پس انداز
thrift institutions موسسات پس انداز
to lay aside پس انداز کردن
to lay up پس انداز کردن
scoop خاک انداز
trustee savings bank صندوق پس انداز
view چشم انداز
panoramas چشم انداز
panorama چشم انداز
scooped خاک انداز
scooping خاک انداز
scoops خاک انداز
saves پس انداز کردن
saved پس انداز کردن
savings bank صندوق پس انداز
save پس انداز کردن
penny bank صندوق پس انداز
thundering صاعقه انداز
prospects چشم انداز
prospecting چشم انداز
saving account حساب پس انداز
prospected چشم انداز
prospect چشم انداز
saving bank بانک پس انداز
saving equation معادله پس انداز
releaser راه انداز
saving function تابع پس انداز
saving motive انگیزه پس انداز
mouth-watering دهان آب انداز
shovel خاک انداز
dustpans خاک انداز
dustpan خاک انداز
clearing banks بانک پس انداز
clearing bank بانک پس انداز
deposit accounts حساب پس انداز
deposit account حساب پس انداز
napkins پیش انداز
napkin پیش انداز
potholes دست انداز
pothole دست انداز
bump دست انداز
retardant عقب انداز
reverberative طنین انداز
scope چشم انداز
perspective چشم انداز
savings account حساب پس انداز
spearman نیزه انداز
hookers قلاب انداز
perspectives چشم انداز
savings bank صندوق پس انداز
splitter نفاق انداز
army deposit fund پس انداز انفرادی افراد
trust fund وجوه پس انداز شده
lever stater راه انداز اهرمی
primary coil پیچک راه انداز
sock away پول پس انداز کردن
rheostatic starter راه انداز رئوستایی
steam shovel خاک انداز بخاری
saveable پس انداز کردنی اندوختنی
missile destroyer ناوشکن موشک انداز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com