Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
k
نشانه بیان یک هزار
Other Matches
pointers
نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
pointer
نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
inequality operator
نشانه بیان عدم شادی دو متغیر یا دو مقدار
operators
حرف یا نشانه یا کلمهای که یک تابع یا عملیات را بیان کند
operator
حرف یا نشانه یا کلمهای که یک تابع یا عملیات را بیان کند
punctuation mark
نشانه چاپ که قابل بیان نیست وی در درک متن کمک میکند
punctuation marks
نشانه چاپ که قابل بیان نیست وی در درک متن کمک میکند
floating
نشانه یا برچسبی که یک دستور یا کلمه مشخص را بیان میکند بدون توجه به محل آن
Boolean connective
حروف و نشانه ها در یک عمل Boolen که عملی که باید روی عملوندها انجام شود بیان میکند
styli
وسیلهای مشابه قلم که در سیستمهای گرافیک کامپیوتری برای بیان محل نشانه گر در صفحه به کار می رود
stylus
وسیلهای مشابه قلم که در سیستمهای گرافیک کامپیوتری برای بیان محل نشانه گر در صفحه به کار می رود
styluses
وسیلهای مشابه قلم که در سیستمهای گرافیک کامپیوتری برای بیان محل نشانه گر در صفحه به کار می رود
digits
نشانه یا حرفی که بیان کننده عدد صحیحی است که کوچکتر از پایه عدد استفاده شده است
digit
نشانه یا حرفی که بیان کننده عدد صحیحی است که کوچکتر از پایه عدد استفاده شده است
column
در نرم افزار پردازش کلمه میله وضعیت که در پایین صفحه است که بیان کننده موقعیت نشانه گر نسبت به ستون ها در صفحه است
columns
در نرم افزار پردازش کلمه میله وضعیت که در پایین صفحه است که بیان کننده موقعیت نشانه گر نسبت به ستون ها در صفحه است
Loo sanpra
[منطقه ای در چین که در آن یک فرش کوچک در ابعاد یک متر در یک متر با رنگ های قرمز، زرد، سیاه و آبی به دست آمده است و عمری بین هزار و هفتصد پانزده تا دو هزار و دویست و نود سال دارد.]
no drop image
[تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
to speak
[things indicating something]
بیان کردن
[رفتاری یا چیزهایی که منظوری را بیان کنند]
warns
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warned
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warn
بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
milfoil
بومادران هزار برگ هزار برگ
ToolTips
برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
symbolically
آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
symbolic
آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
peach design
نقش هلو
[این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
per mill
در هزار
milliped
هزار پا
thousand
هزار
per mill
در هر هزار
thousands
هزار
myriads
ده هزار
mil
هزار
one thousand
یک هزار
myriad
ده هزار
thousandths
یک هزار
labyrinthine fret
هزار تو
million
هزار در هزار
thousandth
یک هزار
per mil
در هزار
millions
هزار در هزار
ten thousand
ده هزار
multiped
هزار پا
milleped
هزار پا
tonne
هزار کیلوگرم
myriapoda
هزار پایان
myriagram
ده هزار گرم
thousand and one
هزار ویک
myrialitre
ده هزار لیتر
diplopodous
دارای هزار پا
myriameter
ده هزار متر
bimillenary
دو هزار ساله
myriametre
ده هزار متر
chiliad
هزار ساله
milliard
هزار میلیون
kilograms
هزار گرم
kilogrammes
هزار گرم
kilogram
هزار گرم
chiliad
هزار عدد
thou
یک هزار دلار
tonnes
هزار کیلوگرم
millepore
هزار سوراخ
kilocycle
هزار چرخه
kilo
هزار گرم
kilo
معادل هزار
kilo
در معنای یک هزار
kilos
هزار گرم
grander
هزار دلار
grand
هزار دلار
kilos
معادل هزار
kilos
در معنای یک هزار
kilometre
هزار متر
kilometers
هزار متر
kilometres
هزار متر
polypody
هزار پایی
millenniums
هزار سال
millennia
هزار سال
several thousands
چندین هزار
millennium
هزار سال
grandest
هزار دلار
spline
هزار خار
omasum
هزار لاخئذقث خق ذثق
kilos
هزار بیت داده
millenium
دوره هزار ساله
g
در معنای یک هزار میلیون
yarrow
بومادران هزار برگ
billionth
یک تقسیم بر هزار میلیون
gigabyte
یک هزار میلیون بابت
metric ton
تن متریک یا تن هزار کیلویی
two thousand tonner
کشتی دو هزار تنی
kilobaud
هزار بیت در ثانیه
hectares
ده هزار متر مربع
kilohertz
هزار سیکل در یک ثانیه
Kbit
معادل هزار بایت
millennial
جشن هزار ساله
kips
هزار دستورالعمل درثانیه
kilomegacycle
هزار میلیون چرخه
kilo
هزار بیت داده
gigacycle
هزار میلیارد چرخه
To take ones leave .
هزار تومان کم آورده ام
billionths
یک تقسیم بر هزار میلیون
hectare
ده هزار متر مربع
negative true logic
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
I have all kinds of problems.
هزار جور گرفتار ؟ دارم
This is only one instance out of many .
این یک مورداز هزار تا است
to die a thousand deaths
هزار مرگ و میر مردن
it was valued at rials 000
پنج هزار ریال قیمت شد
I am inundated with work.
هزار جور کارسرم ریخته
millenial
وابسته به دوره هزار ساله
kilos
فرکانس هزار سیکل در ثانیه
kilo
فرکانس هزار سیکل در ثانیه
puff pastry
خمیر هزار برگ
[غذا و آشپزخانه]
millenarianism
اعتقاد به سلطنت هزار ساله مسیح
kilovoltage
نیروی برق برحسب هزار ولت
phyllo (pastry)
خمیر هزار برگ
[غذا و آشپزخانه]
puff paste
خمیر هزار برگ
[غذا و آشپزخانه]
flaky pastry
خمیر هزار برگ
[غذا و آشپزخانه]
millenarian
معتقد به سلطنت هزار ساله مسیح
it was valued at rials 000
پنج هزار ریال بهابران گذاردند
gigaflop
یک هزار میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
The losses run into hundreds of thousands.
خسارات بالغ به صدها هزار می شوند.
gigahertz
فرکانس یک هزار میلیون سیکل در ثانیه
electro optics
وسایل نشانه روی الکترونیکی دوربینهای نشانه روی الکترونیکی
postmillennialist
معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
postmillenarian
معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
the hall seats one thousand
تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
preset vector
دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
Analogical architecture
[معماری بومی ایتالیا در سال هزار و نهصد و هفتاد]
angstrom
واحد اندازه گیری معادل با یک هزار میلیونیوم متر
premillennial
وابسته بظهور ثانوی عیسی قبل از هزار سال
kiloton weapon
جنگ افزار اتمی که قدرت انفجاران برابر هزار تن تی ان تی است
Jehovah's Witnesses
دستهای از مسیحیان که بحکومت خداوند و به بازگشت عیسی پس از هزار سال دیگراعتقاددارند
kb
واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا با معنای هزار بایت
Kbyte
واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا معادل هزار بایت
rhetoric
علم معانی بیان معانی بیان
kilos
هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر
kilo
هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر
kilos
واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
kilo
واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
the early bird catches the worm
<proverb>
کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
it is a thousand pities
جای هزار افسوس است مایه بسی تاسف است
terabyte
یک هزار گیگا بایت یا یک میلیون مگا بایت داده
capital ship
کشتی جنگی یی که فرفیت ان بیش از ده هزار تن و مسلح به توپهایی با کالیبر بیش از8 اینچ باشد
kabal
قبال
[نوعی واحد اندازه گیری در تبریز معادل هزار و چهارصد گره می باشد و جهت تعیین مقدار دستمزد بافنده بکار می رود.]
emblems
نشانه
emblem
نشانه
cursor
نشانه گر
sacraments
نشانه
sacrament
نشانه
indications
نشانه ها
portents
نشانه
portent
نشانه
symptomless
بی نشانه
signalled
نشانه
cues
نشانه
cursors
نشانه گر
cue
نشانه
signaled
نشانه
one address
با یک نشانه
traces
نشانه
reminiscence
نشانه
reminiscences
نشانه
ikons
نشانه
icons
نشانه
icon
نشانه
omens
نشانه
marks
نشانه
mark
نشانه
bench mark
نشانه
symptoms
نشانه
marker
نشانه
traced
نشانه
trace
نشانه
markers
نشانه
omen
نشانه
attribute
نشانه
attributes
نشانه
attributing
نشانه
emblematic
نشانه
presaging
نشانه
presages
نشانه
presaged
نشانه
presage
نشانه
indicative
نشانه
symptom
نشانه
signal
نشانه
token
نشانه
symbol
نشانه
tokens
نشانه
I dont have one toman let alone a thousand tomans .
هزار تومان که هیچه یک تومان هم ندارم
merit badge
نشانه هنر
indicator
علامت خط نشانه
indication
اشعار نشانه
proofs
نشانه مدرک
symptomatic
نشانه بیماری
indicium
نشانه ویژه
marksman
نشانه گیر
levels
نشانه گرفتن
levelled
نشانه گرفتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com