English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
shoulder mark نشان سردوشی علایم سردوشی
Other Matches
shoulder mark نشان سردوشی
epaulettes سردوشی
epaule سردوشی
epaulet سردوشی
epaulets سردوشی
shoulder badge سردوشی
shoulder strap نوار سردوشی
epaulette سردوشی افسری
clump درجه سردوشی
clumped درجه سردوشی
clumping درجه سردوشی
clumps درجه سردوشی
epaulet سردوشی افسری
epaulettes سردوشی افسری
epaulets سردوشی افسری
shoulder mark درجه سردوشی افسران
emblems با علایم نشان دادن
emblem با علایم نشان دادن
regulatory signs علایم نشان دهنده مقررات جاده ها
drift signal علایم نشان دهنده انحراف مسیر ناو
service chevron علایم بازویی که خدمات جنگی را نشان میدهد
compliance index شاخص نشان دهنده قابلیت پیروی از علایم راهنمایی
grid ticks علایم مخصوص نشان دادن چندشبکهای بودن نقشه
air signal علایم سمعی و بصری ارسالی از هواپیما علایم هوایی
position light علایم نشان دهنده موضع چراغ راهنمای مسیر یا محل موضع
conventional sign علایم قراردادی نقشهای علایم معمولی نقشه
landmarks دستکهای نشان دهنده محل کاشتن مین علایم محل مین
landmark دستکهای نشان دهنده محل کاشتن مین علایم محل مین
datum dan buoy علایم شناور دریایی عمقی بویه عمقی علایم عمقی تعیین مسیر مین گذاری شده در اب
ground signals سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
civision رمز و کشف کردن علایم تلویزیونی رمز کردن علایم تلویزیونی
fog signal علایم مه
sleeve emblem علایم سراستین
morse code علایم مورس
control markings علایم کنترل
qualifying symbols علایم توصیفی
draught marks علایم ابخور
identification markings علایم شناسایی
fiducial marks علایم پوشاننده
informative signs علایم اخباری
indication signs علایم راهنمایی
traffic sign تابلو علایم
visual signal علایم بصری
indication of masculinity علایم رجولیت
hazard signs علایم خطر
cipher text علایم رمز
reflecting stud علایم شبنما
plimsol mark علایم بارگیری
load lines علایم بارگیری
base symbol علایم قراردادی مبنا
signaled علایم مخابراتی مخابرات
ghost signals علایم راداری سرگردان
accounting symbol علایم مشخصه حساب
hazard signs علایم امکان تولیدخطر
legal assistance علایم قراردادی نقشه
symbolic logic زبان علایم یاعلامتی
military symbols علایم قراردادی نظامی
signal علایم مخابراتی مخابرات
signalled علایم مخابراتی مخابرات
puncuation نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
break up حد فاصل علایم مشخصه هدف
signal area منطقه کاشتن علایم درفرودگاه
sign off علایم ختم مخابرات یامکالمات
r.m.a. color code علایم رنگی جامعه رادیوسازان
radar echo علایم روی صفحه رادار
ghost signals علایم راداری بدون منبع
legal assistance کمکهای قضایی شرح علایم
break up مرز علایم مشخصه هدف
descriptive name شرح علایم روی نقشه
grid ticks علایم شبکه بندی نقشه
garters عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garter عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
berne list کتاب علایم شناسایی بین المللی
fiducial marks علایم منطبق شونده در صفحه رادار
discretionary خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
silver star نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
scarry دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
contacts ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contact ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
procedure sign علایم ارسالی در شبکه قبل ازشروع مکالمات
contacting ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contacted ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
signed route جاده علامت گذاری شده ودارای علایم شناسایی
blinker چراغ چشمک زن علایم خط و نقطه مرس و ارسال پیام
symbolic form علایم رمز مخابراتی هواسنجی و هواشناسی بین المللی
service marking علایم و مشخصات تجارتی که روی کالاها یا مهمات حک میشود
pipping هسته خال علایم مربوط به هدف روی صفحه رادار
pip هسته خال علایم مربوط به هدف روی صفحه رادار
pipped هسته خال علایم مربوط به هدف روی صفحه رادار
pips هسته خال علایم مربوط به هدف روی صفحه رادار
sanitize حفظ کردن اسناد و مدارک بااهمیت با تغییر اسامی یامحلها یا علایم مشخصه ان
meaconing گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
marking نشان دار سازی نشان
markings نشان دار سازی نشان
poniter نشان دهنده نشان گیرنده
flags یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
supervisory 1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
target echo علایم دریافتی از هدف یاپدیدار شده روی صفحه راداراز هدف
to watch for certain symptoms توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
to impress a mark on something نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
skin paint نوعی علایم راداری روی صفحه رادار که از انعکاس امواج رادار تولید میشود
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
spurious signal علایم مخابراتی مزاحم خارجی در یک دستگاه مخابراتی
mark نشان کردن نشان
marks نشان کردن نشان
ground resolution قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
radar return انعکاس امواج در روی صفحه رادار علایم صفحه رادار
indicator نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
altitude azimuth عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
flag semaphore سیستم مخابره با پرچم سیستم علایم پرچم
impressed نشان
cicatricle نشان
signalled نشان
icon نشان
signaled نشان
marks نشان
mark نشان
signal نشان
impresses نشان
symbol نشان
targetting نشان
targetted نشان
banners نشان
targets نشان
target نشان
targeted نشان
badge نشان
impressing نشان
grammalogue نشان
impress نشان
badges نشان
targeting نشان
insignia نشان
symptoms نشان
hallmark نشان
hallmarks نشان
symptom نشان
unmarked بی نشان
tracts نشان
attributing نشان
tract نشان
attributes نشان
brand نشان
tracks نشان
tracked نشان
emblem نشان
plaques نشان
plaque نشان
emblems نشان
brands نشان
branding نشان
track نشان
attribute نشان
traces نشان
medals نشان
benchmark نشان
benchmarks نشان
ensign نشان
ikons نشان
caret نشان
cicatrice نشان
icons نشان
banner نشان
presage نشان
bench mark نشان
traced نشان
trace نشان
ear mark نشان
indication نشان
presaging نشان
presages نشان
medal نشان
presaged نشان
cicatricial نشان
savorŠetc نشان
vestige نشان
vestiges نشان
show نشان
showed نشان
shows نشان
slurs نشان
slurring نشان
trackless بی نشان
slur نشان
vestigial نشان
tokens نشان
shew نشان
refrigerent تب نشان
refrigeratory تب نشان
printless بی نشان
stamp نشان
stamps نشان
traceless بی نشان
token نشان
untitled بی نشان
vexillum نشان
scored نشان
tallied خط نشان
tallied نشان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com