Dictiornary-Farsi | نظم و ترتیب دانهای | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
coarse adjustment	نظم و ترتیب دانهای


Other Matches

grainy	دانهای
berrylike	دانهای
globular	دانهای
granular	دانهای
aggregates	مصالح دانهای
pustular	چرک دانهای
aggregate	مصالح دانهای
lesser rosary	تسبیح 55 دانهای
grading	ترکیب دانهای
random processing	پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
greater rosary	تسبیح 561 دانهای
oolitic limestone	سنگ اهک دانهای
scheduled	ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules	ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule	ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation	ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
piece goods	کالاهایی که بصورت دانهای بفروش میرسد
berries	دانهای شدن توت جمع کردن
berry	دانهای شدن توت جمع کردن
puddle	از بین بردن ساختمان دانهای در خاکهای سنگین
puddles	از بین بردن ساختمان دانهای در خاکهای سنگین
chains	1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain	1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
firing order	ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
batting order	ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
immethodical	بی ترتیب
sequence	ترتیب
orderless	بی ترتیب
ordonnance	ترتیب
in series	به ترتیب
irregular	بی ترتیب
kelter	ترتیب
kelter or kilter	ترتیب
pial	بی ترتیب
lay out	ترتیب
out of kelter	بی ترتیب
sequences	ترتیب
systems	ترتیب
orderliness	ترتیب
assortments	ترتیب
assortment	ترتیب
regularities	ترتیب
regularity	ترتیب
ordering	ترتیب
collocation	ترتیب
system	ترتیب
anomalies	بی ترتیب
order	ترتیب
catenation	ترتیب
ataxic	بی ترتیب
anomaly	بی ترتیب
arrangment	ترتیب
arramgement	ترتیب
disorderly	بی ترتیب
management	ترتیب
organizations	ترتیب
to order <idiom>	به ترتیب
arrangements	ترتیب
arr	ترتیب
random	بی ترتیب
organization	ترتیب
organisations	ترتیب
to make an arrangement	ترتیب
respectively	به ترتیب
arrangement	ترتیب
randomly	بی ترتیب
configurations	ترتیب
set up	ترتیب
serialization	ترتیب
managements	ترتیب
regvlarity	ترتیب
configuration	ترتیب
apart from that <adv.>	به ترتیب دیگر
permanency	ترتیب همیشگی
make-up	ترتیب گریم
permanencies	ترتیب همیشگی
on the other side <adv.>	به ترتیب دیگر
by the same token <adv.>	به ترتیب دیگر
on the other hand <adv.>	به ترتیب دیگر
random fill	خاکریز بی ترتیب
relative location	ترتیب نسبی
sequence counter	ترتیب شمار
In this order. In this way.	باین ترتیب
sequence control	کنترل ترتیب
orchestrations	ترتیب هم اهنگی
orchestration	ترتیب هم اهنگی
schemes	ترتیب رویه
schemed	ترتیب رویه
scheme	ترتیب رویه
alternatively <adv.>	به ترتیب دیگر
sequence check	مقابله ترتیب
disordered	بی ترتیب اشفته
otherwise <adv.>	به ترتیب دیگر
ordained	ترتیب دادن
ordain	ترتیب دادن
disciplining	تادیب ترتیب
disciplines	تادیب ترتیب
discipline	تادیب ترتیب
descending sort	ترتیب نزولی
dresses	ترتیب دادن
dress	ترتیب دادن
rearrngement	ترتیب مجد د
ordaining	ترتیب دادن
ordains	ترتیب دادن
hereunto <adv.>	به این ترتیب
as to that <adv.>	به این ترتیب
concerning this <adv.>	به این ترتیب
for this purpose <adv.>	به این ترتیب
hereto <adv.>	به این ترتیب
march order	ترتیب راهپیمایی
runs	ترتیب محوطه
run	ترتیب محوطه
at the same time [on the other hand] <adv.>	به ترتیب دیگر
in chronological order	به ترتیب تاریخ
desultorily	بطور بی ترتیب
word order	ترتیب واژه ها
descending order	ترتیب نزولی
decreasing order	ترتیب کاهنده
data set	ترتیب داده
curialism	ترتیب دربارپاپ
indue order	به ترتیب صحیح
critical assembly	ترتیب بحرانی
expandede order	ترتیب مبسوط
untune	بی ترتیب کردن
kelter	بی ترتیب مختل
sort key	کلید ترتیب
sort order	نظم ترتیب
gradational	به ترتیب درجه
first in first out	به ترتیب ورود
firing order	ترتیب احتراق
on this <adv.>	به این ترتیب
fifo	به ترتیب ورود
to map out	ترتیب دادن
control sequence	ترتیب کنترل
connecting arrangement	ترتیب متصل
ascending order	ترتیب صعودی
order of battle	ترتیب نیرو
sequencing	ترتیب گذاری
sequencer	ترتیب سنج
arrengement	ترتیب دادن
sequence number	شماره ترتیب
partial order	پاره ترتیب
alphabetical order	ترتیب رکوردها
sequencing	ترتیب دهی
connecting arrangement	ترتیب پیوسته
compose sequence	ترتیب ساختگی
collating sequence	ترتیب تلفیقی
lighting scheme	ترتیب روشنایی
castrametation	فن ترتیب اردو
calling sequence	ترتیب فراخوانی
birth order	ترتیب ولادت
partial order	ترتیب جزئی
layouts	ترتیب وسایل
rating	ترتیب تقدم
arrangement	ترتیب اصلاح
arrangement	ترتیب تنظیم
arrangements	ترتیب اصلاح
arrangements	ترتیب تنظیم
trains	نظم ترتیب
precedence	ترتیب تقدم
trained	نظم ترتیب
train	نظم ترتیب
line-ups	به ترتیب ایستادن
line-up	به ترتیب ایستادن
line up	به ترتیب ایستادن
tactics	نظم و ترتیب
systems	نظم ترتیب
system	نظم ترتیب
layout	ترتیب وسایل
chronological	به ترتیب تاریخ
ratings	ترتیب تقدم
sequences	رشته ترتیب
rearrangement	ترتیب مجدد
rough and tumble	بی نظم و ترتیب
sequences	ترتیب دادن
instrumentation	ترتیب اهنگ
rearrangements	ترتیب مجدد
sequence	رشته ترتیب
formation	ترتیب قرارگرفتن
sequence	ترتیب دادن
ordered	دارای نظم و ترتیب
queued	که به ترتیب بررسی می شوند
adhibit	ترتیب دادن پذیرفتن
alphabetical order	به ترتیب حروف الفبا
alphabetically	به ترتیب حروف تهجی
alphabetically	به ترتیب حروف الفبا
fifo	خروج به ترتیب ورود
marshaling	به ترتیب نشان دادن
queue	که به ترتیب بررسی می شوند
sequence number	شماره ترتیب توالی
marshaled	به ترتیب نشان دادن
marshal	به ترتیب نشان دادن
sequentially	یکی پس از دیگری به ترتیب
chronologically	به ترتیب زمان یا تاریخ
chronological	ترتیب زمانی وقوع
heterotaxis	ترتیب خلاف قاعده
queues	که به ترتیب بررسی می شوند
force designator	شماره ترتیب یکان
heterotaxy	ترتیب خلاف قاعده
flow cycle	مدار ترتیب کار