English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
plat نقشه کشیدن بافتن گیسو
Other Matches
maps نقشه کشیدن
design نقشه کشیدن
designs نقشه کشیدن
map نقشه کشیدن
plot نقشه کشیدن
engine نقشه کشیدن
rescale نقشه کشیدن
plotted نقشه کشیدن
project نقشه کشیدن
projected نقشه کشیدن
plots نقشه کشیدن
projects نقشه کشیدن
have had it (with someone or something) <idiom> نقشه کشیدن
lay out <idiom> نقشه چیزی را کشیدن
compass نقشه کشیدن اختراع کردن
plan نقشه کشیدن طرح ریختن
plans نقشه کشیدن طرح ریختن
stack the cards <idiom> برای کسی نقشه کشیدن
machinate نقشه کشیدن تدبیر کردن
finagle بازرنگی بدست اوردن نقشه کشیدن
to plan a building نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
inweave باهم بافتن درهم بافتن
scribing روش روکش کشیدن حروف یانوشتههای نقشه برای حفافت
map نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
maps نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
strategy طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
conformal projection نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
line route map نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
coma berenices گیسو
marcel فر گیسو
comae berenices گیسو
comas گیسو
coma گیسو
hair گیسو
hairs گیسو
cartographer ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
control map نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
hyetography نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
cartographers ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
frizzes جعدوشکن گیسو
plaited پیچیدن گیسو
mob cap گیسو پوش
plait پیچیدن گیسو
chignon پشت سر گیسو
frizzed جعدوشکن گیسو
locks طره گیسو
towhead پریشان گیسو
marcel گیسو را فر زدن
plaiting پیچیدن گیسو
plaits پیچیدن گیسو
shock head انبوه گیسو
frizz جعدوشکن گیسو
lock طره گیسو
toppings طره گیسو
frizzing جعدوشکن گیسو
redheaded سرخ گیسو
topping طره گیسو
blow-dry گیسو را خشک کردن
blow-drying گیسو را خشک کردن
hairstyles سبک آرایش گیسو
bandeau نوار روی گیسو
pin curl پیچ گیسو با بیگودی
hairstyle سبک آرایش گیسو
blow-dried گیسو را خشک کردن
ponytail ارایش دم اسبی گیسو
ponytails ارایش دم اسبی گیسو
snood گیسو رادرتور بستن
blow-dries گیسو را خشک کردن
topographic map نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
mapping نقشه کشی کردن تهیه نقشه
pugs ادم کوتوله طره گیسو
puffer اهل دود بیگودی گیسو
topknot گره زینتی روبان گیسو
pug ادم کوتوله طره گیسو
psyche knot ارایش گیسو بصورت گوجه فرنگی
shock headed انبوه گیسو دارای موی فراوان
interweaves با هم بافتن
interweaves در هم بافتن
interweaving با هم بافتن
tine بافتن
interwove با هم بافتن
interwove در هم بافتن
interweaving در هم بافتن
interweave در هم بافتن
entwining بافتن
fabricate بافتن
entwines بافتن
entwined بافتن
fabricates بافتن
fabricating بافتن
entwine بافتن
knits بافتن
knit بافتن
interweave با هم بافتن
fabricated بافتن
weaves بافتن
braided بافتن
inwind بافتن
braid بافتن
braids بافتن
weave بافتن
interlace در هم بافتن
tat نوارتوری بافتن
carpet weaving بافتن فرش
raddle درهم بافتن
to chop logic منطق بافتن
intwine درهم بافتن
interlace در هم امیختن در هم بافتن
to forge a lie دروغ بافتن
compact ریز بافتن
compacted ریز بافتن
pleach درهم بافتن
interlock درهم بافتن
interlocked درهم بافتن
interlocking درهم بافتن
interlocks درهم بافتن
compacting ریز بافتن
interlocking حلقوی بافتن
compacts ریز بافتن
bouse بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
storage map نقشه انباره نقشه انبارش
weight بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
tresses بافتن طره کردن
twill پارچه جناغی بافتن
tat توری حاشیه بافتن
twined پیچ بهم بافتن
twines پیچ بهم بافتن
twining پیچ بهم بافتن
twine پیچ بهم بافتن
tress بافتن طره کردن
trump up دروغ بافتن تهمت زدن
strands بهم بافتن وبصورت طناب دراوردن
to knit up بوسیله بافتن تعمیرکردن بپایان رساندن
the next process is weaving عمل یا مرحله بعداز بافتن است
strand بهم بافتن وبصورت طناب دراوردن
crochet بامیل سرکج بافتن قلابدوزی کردن
crocheted بامیل سرکج بافتن قلابدوزی کردن
crochets بامیل سرکج بافتن قلابدوزی کردن
crocheting بامیل سرکج بافتن قلابدوزی کردن
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone . ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
orthographic تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
plot تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
geodesy نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
map sheet شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
vignetting سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
snuffled باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
agonise زحمت کشیدن درد کشیدن
twinge درد کشیدن تیر کشیدن
twinges درد کشیدن تیر کشیدن
spandrel لچک [در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
outline assembly drawing نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
junk ریسمان پاره که برای بافتن بور یا درست کردن پوشال بکار می رود
common control کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
map compilation تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
geodetic datum سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
bench mark شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
computer aided design and drafting طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
drags کشیدن بزور کشیدن
dragged کشیدن بزور کشیدن
drag کشیدن بزور کشیدن
projections سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projection سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
grid navigation ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
polar stereographic سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
trimsize اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
cropped گیسو را زدن سرشاخه زدن
crop گیسو را زدن سرشاخه زدن
crops گیسو را زدن سرشاخه زدن
trig list لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
intertwines درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwining درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwined درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwine درهم بافتن درهم بافته شدن
map plane سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
survey station ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
pull up بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
field control نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
designs نقشه
cartograph نقشه
visual aid نقشه
plan نقشه
plans نقشه کف
schemed نقشه
schemes نقشه
plans نقشه
plan نقشه کف
design نقشه
plotless بی نقشه
charting نقشه
charted نقشه
charts نقشه
planless بی نقشه
plan view نقشه کف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com