Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
littleneck clam
نوزاد حلزون خوراکی که معمولا خام خورده میشود
Other Matches
spat
: حلزون خوراکی خیلی کوچک
winkles
جابجا کردن حلزون خوراکی
winkle
جابجا کردن حلزون خوراکی
clam
حلزون دوکپهای یا صدف خوراکی از جنس pecten گوشت صدف
clams
حلزون دوکپهای یا صدف خوراکی از جنس pecten گوشت صدف
town fog
نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود
short order
خوراکی که زود مهیا میشود
assaulted
در CL معمولا "بعد از این کلمه قصد مهاجم ذکر میشود
assault
در CL معمولا "بعد از این کلمه قصد مهاجم ذکر میشود
assaults
در CL معمولا "بعد از این کلمه قصد مهاجم ذکر میشود
pitting corrosion
سوراخهائی که در سطح بتن یا فلز در اثر خوردگی ایجاد میشود و به کرم خوراکی معروف است
branch cutoff
دیواری است که معمولا درجهت عمود بر دیوار سپری ساخته میشود
cordon bleu
گوشتی که در میان آن ژامبون و پنیر قرار داده و سرخمیکنند و معمولا با سس سرو میشود
absorptive terrace
این تراس معمولا به منظورنگهداری و پخش اب دربیشترین سطح ممکن طرح وساخته میشود
low supercharger gear
دور کم سوپرشارژر درموتورهای پیستونی که معمولا بصورت اتوماتیک توسط یک فشارسنج کنترل میشود
cruelty
عقلا" قابل پیش بینی باشد . این چنین رفتاری معمولا" باعث صدورحکم طلاق میشود
trends
مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
trend
مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
torpex
نوعی مواد منفجره که ازمخلوط تی ان تی و سیکلونیت و پودر الومینیوم تشکیل میشود و معمولا در اژدرهای دریایی و مین و بمبهای زیرابی به کار می رود
palnut
مهره نازکی معمولا از جنس فولاد پرس شده که بمنظورافزایش ایمنی و جلوگیری ازشل شدن مهرههای معمولی روی انها بسته میشود
PPP
که معمولا برای ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه Tcp/Ip استفاده میشود
authoritarainism
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
slugged
حلزون
snails
حلزون
slugs
حلزون
scallop
حلزون گرفتن
labyrinth
حلزون گوش
scallops
حلزون گرفتن
snail
حلزون با پوسته
cochlea
حلزون گوش
holothurian
حلزون دریایی
snailery
پرورشگاه حلزون
snaillike
حلزون وار
labyrinths
حلزون گوش
auditory labyrinth
حلزون شنوایی
top
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
grubs
نوزاد
chick
نوزاد
babies
نوزاد
baby
نوزاد
newborn
نوزاد
bambino
نوزاد
grub
نوزاد
new born
نوزاد
neonate
نوزاد
grubbed
نوزاد
babes
نوزاد
babe
نوزاد
infant
نوزاد
spat
بچه حلزون مرافعه
cockleshells
صدف حلزون دوکپهای
labium
لبه صدف حلزون
shellfish
حلزون صدف دار
molluscs
جانور نرم تن حلزون
mollusc
جانور نرم تن حلزون
mollusk
جانور نرم تن حلزون
slug
حلزون بدون پوسته
cockleshell
صدف حلزون دوکپهای
frass
گه کرم نوزاد
daughter chain
زنجیر نوزاد
frying
حیوان نوزاد
grandbaby
نوه نوزاد
altricial
نوزاد زودرس
fry
حیوان نوزاد
Take care of the infant.
از نوزاد توجه کن
infant industry
صنعت نوزاد
fries
حیوان نوزاد
slugs
مثل حلزون حرکت کردن
helicoid
بشکل پوسته حلزون مارپیچ
slugged
مثل حلزون حرکت کردن
slug
مثل حلزون حرکت کردن
soft shell
حلزون دارای صدف نرم
slinking
نوزاد زود رس لاغر
larvae
نوزاد حشره لیسه
slinks
نوزاد زود رس لاغر
slink
نوزاد زود رس لاغر
layettes
پوشاک طفل نوزاد
layette
پوشاک طفل نوزاد
larva
نوزاد حشره لیسه
The baby is there months old .
نوزاد سه ماهه است
flyblow
نوزاد حشرات ومگس
The baby is restless.
نوزاد بی تابی می کند
hard clam
حلزون دارای کفههای صدفی سخت
hatchling
جانور تازه متولد نوزاد
acheilia
فقدان لب بطور مادرزادی نوزاد بی لب
The baby spat out the pI'll.
نوزاد قرص را تف کرد بیرون
ray
ماهی چهارگوش عمق زی که از حلزون تغذیه میکند
shelling
صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
shells
صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
shell
صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
meal
خوراکی
meals
خوراکی
chows
خوراکی
chow
خوراکی
eating
خوراکی
viands
خوراکی
edible
خوراکی
cates
خوراکی
comestible
خوراکی
sector
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sectors
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
to sleep like a baby
<idiom>
مثل نوزاد راحت و بی دغدغه خوابیدن
The baby was kicking and scraming .
نوزاد لگه می انداخت وفریاد می کشید
articles of food
موادغذایی یا خوراکی
green vegetable
سبزی خوراکی
green meat
گیاه خوراکی
oysters
صدف خوراکی
oyster
صدف خوراکی
trophic level
تراز خوراکی
strawberries
چلیک خوراکی
mussles
صدف خوراکی
strawberry
چلیک خوراکی
Brit
نوزاد شاه ماهی و برخی ماهیهای دیگر
Brits
نوزاد شاه ماهی و برخی ماهیهای دیگر
paedogenesis
تولید مثل بوسیله نوزاد حشرات یا شفیره
cankerworm
نوزاد مختلف حشراتی که افت گیاهان اند
milk leg
ورم پای نوزاد همراه با دردبهنگام زایمان
periwig
نوعی صدف خوراکی
pinon
تخم خوراکی کاج
pinyon
تخم خوراکی کاج
potherb
سبزیهای معطر خوراکی
sego
پیاز خوراکی زنبق
salmonberry
تمشک سرخ خوراکی
roughage
مواد خوراکی زبر
turbot
ماهی پهن خوراکی
larder
گنجه خوراک خوراکی
larders
گنجه خوراک خوراکی
truffle
قارچ خوراکی دنبلان
truffles
قارچ خوراکی دنبلان
morelle
قارچ مورکلای خوراکی
champignon
نوعی قارچ خوراکی
cero
نوعی ماهی خوراکی
morel
قارچ مورکلای خوراکی
meadow mushroom
قارچ خوراکی معمولی
abortion
سقط نوزاد نارس یا رشد نکرده عدم تکامل
abortions
سقط نوزاد نارس یا رشد نکرده عدم تکامل
cantarellus
نوعی قارچ کوهی خوراکی
shell bean
لوبیایی که مغز ان خوراکی است
root crop
محصولات دارای ریشههای خوراکی
sockeye
ماهی خوراکی ریزشمال کلمبیا
gemma
نرم تن یا صدف گردکوچک خوراکی
greenling
نوعی ماهی خوراکی و گوشتخوار
root crops
محصولات دارای ریشههای خوراکی
porgy
ماهی خوراکی دندان دار
porgee
ماهی خوراکی دندان دار
whiting
ماهی نرم باله خوراکی اروپایی
burnt offerings
حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
terrapins
لاک پشت خوراکی سواحل فلوریدا
burnt offering
حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
giblet
احشاء خوراکی مرغ خانگی وغیره
geoduck
نوعی جانور نرم تن یاصدف خوراکی
snapping turtle
لاک پشت بزرگ خوراکی ابزی
To decay . To go bad .
فاسد شدن ( مواد خوراکی وغیره )
terrapin
لاک پشت خوراکی سواحل فلوریدا
It's pretty hard to be in a bad mood around a fivemonth old baby.
ناراحت بودن در کنار یک نوزاد پنج ماهه کار سختی است.
white crappie
ماهی خوراکی نقره فام شمال امریکاcell
hasty pudding
خوراکی که با ارد وشیروکره وگوشت درست میکنند
shad
شاه ماهی خوراکی اروپا وشمال امریکا
timbale
خوراکی مرکب از گوشت ماهی وجوجه وپنیر وغیره
green turtle
لاک پشت دریایی که تخمها وگوشت ان خوراکی است
normally
معمولا"
generally
معمولا
in an ordinary way
معمولا
usually
معمولا
pipe
معمولا
usu
معمولا
piped
معمولا
as a rule
معمولا
ordinarily
معمولا"
one for one
معمولا اسمبلر
normally open contact
اتصال معمولا باز
four address instruction
معمولا: محل دو عملوند
application
معمولا به صورت نوشته
applications
معمولا به صورت نوشته
at large
به طور کلی
[معمولا]
phosphor
معمولا اشعه الکترونی
normally closed contact
اتصال معمولا بسته
halts
معمولا با روشهای خارجی
halt
معمولا با روشهای خارجی
halted
معمولا با روشهای خارجی
as a rule
<idiom>
معمولا ،طبق عادت
bezant
پولک گردی که معمولا از طلااست
prints
معمولا با معیار نقط ه در اینچ
print
معمولا با معیار نقط ه در اینچ
printed
معمولا با معیار نقط ه در اینچ
gulped
گروهی از کلمات معمولا دو بایت
gulping
گروهی از کلمات معمولا دو بایت
gulps
گروهی از کلمات معمولا دو بایت
gulp
گروهی از کلمات معمولا دو بایت
hand-out
<idiom>
پاداش ،معمولا از طرف دولت
normal
معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
to pass go orrun current
معمولا مورد قبول واقع شدن
cleanup
توپزن چهارم که معمولا قوی است
home
که معمولا در بالا سمت چپ قرار دارد
products customarily found in a pharmacy
کالاهایی که معمولا در داروخانه بفروش می روند
homes
که معمولا در بالا سمت چپ قرار دارد
echoed
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echo
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com