English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (11 milliseconds)
English Persian
mailed fist نیروی مسلح
service component نیروی مسلح
Search result with all words
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
joint task force نیروی ماموریت مشترک ازنیروهای مسلح
service component نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
uniservice متشکل ازیک نوع یکان یا یک نوع نیروی مسلح
Other Matches
armed services قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
reenforceŠetc نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
blue water school انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
magneto electricity نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
torque نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
e.m.f force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernauts نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
air force personnel with the army پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
electromotive force نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
attack force نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
threat force نیروی دشمن نیروی مخالف
buoyancy نیروی بالابر نیروی شناوری
self propulsion حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
allocated manpower نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
free gyroscope نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
in arms مسلح
mailed مسلح
armed مسلح
weaponed مسلح
armoured مسلح
armor bearer مسلح
riper مسلح
ripest مسلح
flattest مسلح
flat مسلح
reinforced مسلح
ripe مسلح
forces مسلح کردن
force مسلح کردن
enarm مسلح کردن
privateer کشتی مسلح
forcing مسلح کردن
reinforced concrete بتن مسلح
riper مسلح شدن
poised mine مین مسلح
pistoleer مسلح به طپانچه
ripe مسلح شدن
weapon مسلح کردن
weapon مسلح شده
to take up arms مسلح شدن
ripest مسلح شدن
cocks مسلح کردن
reinforced concrete بتون مسلح
equip مسلح کردن
unarmed غیر مسلح
arm مسلح کردن
reinforced coating اندود مسلح
reinforced coat اندود مسلح
equips مسلح کردن
reenforce مسلح کردن
ice crete بتون مسلح
heavily armed کاملا مسلح
reinforce مسلح کردن
reinforces مسلح کردن
cock مسلح کردن
cocking مسلح کردن
arming مسلح کردن
ferroconcrete بتون مسلح
to be packing [heat] [colloquial] مسلح بودن
armed مسلح شده
banditry سرقت مسلح
armed forces نیروهای مسلح
equipping مسلح کردن
bandit سارق مسلح
to pack a weapon [colloquial] مسلح بودن
armored cable کابل مسلح
arming مسلح شدن
armement مسلح کردن
armed to the teeth کاملا` مسلح
armed peace صلح مسلح
armed mine مین مسلح
armed guard گارد مسلح
armed ammunition مهمات مسلح
to carry a weapon مسلح بودن
bandits سارق مسلح
services نیروهای مسلح
activated mine مین مسلح
weapons مسلح شده
gunship هلیکوپتر مسلح
weapons مسلح کردن
armed forces police دژبان نیروهای مسلح
forearms از پیش مسلح کردن
deactivate غیر مسلح کردن
disarms غیر مسلح کردن
disarmed غیر مسلح کردن
armed helicopter هلی کوپتر مسلح
deactivated غیر مسلح کردن
armed mine مین مسلح شده
delay arming مسلح کننده تاخیری
arming delay تاخیر در مسلح شدن
disarm غیر مسلح کردن
arming system سیستم مسلح کننده
reinforced concrete facing پرده بتن مسلح
arming range برد مسلح شدن
arming vane پروانه مسلح کننده
armed forces courier پیک نیروهای مسلح
arming system دستگاه مسلح کننده
up in arms مسلح واماده جنگ
forearm از پیش مسلح کردن
actuate مسلح کردن مین
disarmament غیر مسلح کردن
actuated mine مین مسلح شده
unarm غیر مسلح کردن
actuator دستگاه مسلح کننده
sword arm دست مسلح شمشیرباز
arming wire سیم مسلح کننده
rearmament دوباره مسلح شدن
deactivating غیر مسلح کردن
gun moll معشوقه دزد مسلح
deactivates غیر مسلح کردن
rearmed دوباره مسلح شدن یا کردن
rearms دوباره مسلح شدن یا کردن
cocking circuit مدار مسلح کننده مین
rearm دوباره مسلح شدن یا کردن
heavily armed مسلح به جنگ افزار سنگین
arming vane پروانه مسلح کننده بمب
fitted mine مین مسلح اماده به کار
uncharged غیر مسلح شارژ نشده
reinforced concrete facing membrane پرده بتن مسلح نما
joint مشترک بین نیروهای مسلح
arming range مسافت مسلح شدن گلوله
army aircraft هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Marine Corps نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
battalia بسیج دستههای نظامی ونیروهای مسلح
safing از حالت مسلح بودن خارج کردن
privateer درکشتی تجارتی مسلح کار کردن
lashkar گروهی از قبایل هندی که مسلح باشند
chevalier سرباز سواره نظام و مسلح سوار
joint exercise تمرین مشترک بین نیروهای مسلح
hoplite سرباز پیاده مسلح یونان قدیم
enarm مسلح شدن اماده کارزار کردن
arm مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
service element عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
joint operations عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
brigand سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
joint servicing دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
brigands سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
order arms فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
recoil operated مسلح شونده به وسیله عقب نشینی الات متحرک
armstrong سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
national component هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
joint petroleum office دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
commandant of marine corps فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
rearming تجدیداماد مهمات درانبارها مسلح کردن مجدد ماسوره یاچاشنی بمب یا موشک
revenue cutter کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
eagle flight نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
attached strength استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
garnishes علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnished علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnish علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
characteristic actuation probability احتمال مسلح شدن مین توسط مین جمع کن
permissive action link ضامن مسلح شدن جنگ افزاراتمی ضامن خودکار
moorings سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
capital ship کشتی جنگی یی که فرفیت ان بیش از ده هزار تن و مسلح به توپهایی با کالیبر بیش از8 اینچ باشد
cocked hats کلاهک مسلح شدن مین کلاهک برجسته
cocked hat کلاهک مسلح شدن مین کلاهک برجسته
icing مسلح کردن بتون فشرده کردن فولاد
military services نیروهای نظامی وابسته به نیروهای مسلح
armor مسلح کردن زره پوش کردن
jetting نیروی جت
jets نیروی جت
jetted نیروی جت
total force نیروی کل
jet نیروی جت
jet propulsion نیروی جت
counterpoise نیروی مقاوم
countervailing power نیروی همسنگ
covering force نیروی پوششی
cutting thrust نیروی برش
damping force نیروی میران
workforce نیروی کار
HP نیروی اسب
coulombic force نیروی کولنی
cohesive force نیروی چسبندگی
solar power نیروی خورشیدی
compressive force نیروی تراکمی
concurrent force نیروی همرس
conservation force نیروی باقی
contractile force نیروی انقباضی
coriolis force نیروی کوریولیس
coulomb force نیروی کولنی
work force نیروی کار
waterpower نیروی ابی
vertical force نیروی شاغولی
vertical force نیروی عمودی
eccentric force نیروی برونگرا
economic potential نیروی اقتصادی
effective force نیروی موثر
elanvital نیروی حیاتی
uniaxial force نیروی تک محوری
electric force نیروی الکتریکی
electrostatic force نیروی الکتروستاتیکی
electromotive force نیروی برقرانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com