Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
semi naufragium
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
Other Matches
overlap
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlaps
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
seahorse
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
seahorses
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
interlap
چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
wrack
کشتی شکستگی
shipwrecks
کشتی شکستگی
shipwrecked
کشتی شکستگی
shipwreck
کشتی شکستگی
wreck
کشتی شکستگی
wrech
کشتی شکستگی
wrecking
کشتی شکستگی
wrecks
کشتی شکستگی
pmos
ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
cmos
روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
semipublic
نیمه عمومی نیمه دولتی
splices
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splice
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splicing
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semilustrous
نیمه درخشان نیمه مجلل
imbricate
نیمه نیمه روی هم گذاشتن
spliced
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
topgallant
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
half life
نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
scupper
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
carry ship
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
gunroom
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
waterline
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
supercargo
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
dan runner
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
keels
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
lazar housek
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
keel
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
beneficial occupancy
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
from mid may to mid june
از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
quarterdecks
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
از کشتی بدریا روی کشتی
piracy
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
semifinal
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
free on boand
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
orthodromics
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prows
کشتی عرشه کشتی
prow
کشتی عرشه کشتی
keelage
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
mid-
نیمه
semi
نیمه
stiffish
نیمه شق
in noon of night
در نیمه شب
part way
نیمه
half deck
نیمه پل
semis
نیمه
moiety
نیمه
division line
خط نیمه
midnight
نیمه شب
mid
نیمه
half tracked
نیمه شنی
semi-conscious
در حال نیمه غش
semirigid
نیمه سخت
half way
نیمه راه
semiterrestrial
نیمه خاکی
semitranslucent
نیمه کدر
semitranslucent
نیمه شفاف
halvers
نیمه مشترک
semitransparent
نیمه شفاف
semi-conscious
نیمه بیهوش
semitropic
نیمه گرمسیری
semivitrified
نیمه شیشهای
parboils
نیمه پختن
shaly clay
رس نیمه بلوری
semi-final
نیمه نهایی
parboiled
نیمه پختن
subconsciously
نیمه اگاه
parboiling
نیمه پختن
subconsciously
نیمه هشیار
subconscious
نیمه اگاه
subconscious
نیمه هشیار
half-mast
نیمه افراشتن
parboil
نیمه پختن
underemployed
نیمه کار
semisynthetic
نیمه ترکیبی
semisynthetic
نیمه مصنوعی
semi-precious
نیمه بهادار
semisolid
نیمه جامد
semiskilled
نیمه ماهر
semi-precious
نیمه گرانبها
semireligious
نیمه مذهبی
sub-tropical
نیمه حاره
semipublic
نیمه همگانی
half time
نیمه بازی
half mast high
نیمه افراشته
subsaline
نیمه شور
subliminally
نیمه خوداگاه
before mid night
قبل از نیمه شب
half-mast
نیمه افراشتگی
half-column
نیمه ستون
half-bat
آجر نیمه
dwarf wall
دیوار نیمه
backcourt
نیمه دفاعی
halfway
نیمه راه
aileron
نیمه لچکی
midway
نیمه راه
inchoate
نیمه تمام
aileron
نیمه سنتوری
semi finals
نیمه نهایی
partial
نیمه کامل
subovate
نیمه بیضی
subfossil
نیمه سنگواره
subarid
نیمه خشک
half loaded
سلاح نیمه پر
semi-conscious
نیمه هشیار
half faced
نیمه کاره
solid state
نیمه هادی
half-timbered
نیمه چوبی
semi
نیمه تاحدی
foreconscious
نیمه هشیاری
midsummer
نیمه تابستان
demigod
نیمه خدا
semierect
نیمه ایستاده
semis
نیمه تاحدی
semi-finals
نیمه نهایی
subliminal
نیمه خوداگاه
subacute
نیمه حاد
subadult
نیمه بالغ
brow ague
درد نیمه سر
semipro
نیمه حرفهای
semi trailer
نیمه یدک
semifixed
نیمه ثابت
semicolonial
نیمه مستعمره
semicolonialism
نیمه مستعمراتی
nocturn
عبادت نیمه شب
semiconscious
نیمه هوشیار
drafts
نیمه نهایی
drafted
نیمه نهایی
quasi convex
نیمه محدب
semicolonial
نیمه ازاد
semi mechanization
نیمه مکانیزه
semifluid
نیمه ابکی
midyear
نیمه سال
semi skilled
نیمه ماهر
semi official
نیمه رسمی
second half
نیمه دوم
middle watch
نگهبانی نیمه شب
preconscious
نیمه هشیار
semi literate
نیمه نویسا
quasi concave
نیمه مقعر
draft
نیمه نهایی
semifinal
نیمه نهایی
partially sighted
نیمه بینا
semidetached
نیمه مجزا
semidivine
نیمه الهی
translucent
نیمه شفاف
first half
نیمه نخست
half-time
نیمه نخست
semidivine
نیمه خدا
part time
نیمه وقت
part-time
نیمه وقت
semicrystalline
نیمه بلورین
semicrystalline
نیمه متبلور
partially hearing
نیمه شنوا
quasi commercial
نیمه بازرگانی
semierect
نیمه قائم
quasi public
نیمه عمومی
quasi public
نیمه دولتی
semidomesticated
نیمه اهلی
quasi private
نیمه خصوصی
semiconscious
نیمه اگاه
semiconscious
نیمه بیهوش
partial fixing
نیمه گیرداری
semidome
نیمه گنبد
semi independent
نیمه مستقل
semilogarithmic
نیمه لگاریتمی
semilog
نیمه لگاریتمی
semiliquid
نیمه مایع
semilate
نیمه دیررس
semimobile
نیمه متحرک
semihard
نیمه محکم
semicinductor
نیمه هادی
semihard
نیمه سخت
semigloss
نیمه شفاف
semilustrous
نیمه درخشنده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com