English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
foreconscious نیمه هشیاری
Other Matches
overlapped نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlap نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlaps نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
seahorse رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
interlap چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
seahorses رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
pmos ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
cmos روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
splice نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splicing نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splices نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semipublic نیمه عمومی نیمه دولتی
spliced نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semilustrous نیمه درخشان نیمه مجلل
imbricate نیمه نیمه روی هم گذاشتن
sobriety هشیاری
watchful هشیاری
appreciation [awareness] هشیاری
conscience [archaic for: consciousness] هشیاری
sharpness هشیاری
awareness هشیاری
cogency هشیاری
conscious mind هشیاری
consciousness هشیاری
alertness هشیاری
field of consciousness میدان هشیاری
vigilance بیداری و هشیاری
security cognizance هشیاری امنیتی
span of consciousness فراخنای هشیاری
social consciousness هشیاری اجتماعی
marginal consciousness هشیاری مرزی
coconsciousness هشیاری دوگانه
watchfulness دقیق هشیاری
cogency قدرت ضریب هشیاری زور
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
half life نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
beneficial occupancy اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
from mid may to mid june از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
vigil گشت زدن در شب گشت و هشیاری و مراقبت شبانه
vigils گشت زدن در شب گشت و هشیاری و مراقبت شبانه
semifinal مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
half deck نیمه پل
moiety نیمه
stiffish نیمه شق
midnight نیمه شب
part way نیمه
semis نیمه
semi نیمه
mid- نیمه
division line خط نیمه
mid نیمه
in noon of night در نیمه شب
semidivine نیمه خدا
semidome نیمه گنبد
semidomesticated نیمه اهلی
semicrystalline نیمه بلورین
semidivine نیمه الهی
semiconscious نیمه بیهوش
semidetached نیمه مجزا
semicolonialism نیمه مستعمراتی
semiconscious نیمه هوشیار
semicrystalline نیمه متبلور
semiconscious نیمه اگاه
semicolonial نیمه مستعمره
semicolonial نیمه ازاد
quasi commercial نیمه بازرگانی
quasi public نیمه عمومی
quasi public نیمه دولتی
quasi private نیمه خصوصی
preconscious نیمه هشیار
semi mechanization نیمه مکانیزه
partially sighted نیمه بینا
partially hearing نیمه شنوا
partial fixing نیمه گیرداری
nocturn عبادت نیمه شب
middle watch نگهبانی نیمه شب
midyear نیمه سال
midwatch پاس نیمه شب
quasi concave نیمه مقعر
quasi convex نیمه محدب
second half نیمه دوم
semi literate نیمه نویسا
semi independent نیمه مستقل
semi conductor نیمه هادی
semicivilized نیمه متمدن
semicinductor نیمه رسانا
semicinductor نیمه هادی
semiautomatic نیمه خودکار
semiarid نیمه خشک
semiarboreal نیمه درختی
semiaquatic نیمه ابزی
semiactive نیمه فعال
semi trailer نیمه یدک
semi skilled نیمه ماهر
semi official نیمه رسمی
megrim درد نیمه سر
half-timbered نیمه چوبی
subsaline نیمه شور
subovate نیمه بیضی
subfossil نیمه سنگواره
subarid نیمه خشک
subadult نیمه بالغ
subacute نیمه حاد
solid state نیمه هادی
shaly clay رس نیمه بلوری
semivitrified نیمه شیشهای
semitropic نیمه گرمسیری
semitransparent نیمه شفاف
semitranslucent نیمه شفاف
semitranslucent نیمه کدر
semi-finals نیمه نهایی
semi-conscious نیمه هشیار
half-column نیمه ستون
half-bat آجر نیمه
dwarf wall دیوار نیمه
aileron نیمه لچکی
aileron نیمه سنتوری
underemployed نیمه کار
sub-tropical نیمه حاره
semi-precious نیمه گرانبها
semi-precious نیمه بهادار
semi-final نیمه نهایی
semi-conscious در حال نیمه غش
semi-conscious نیمه بیهوش
semiterrestrial نیمه خاکی
semisynthetic نیمه ترکیبی
semilog نیمه لگاریتمی
semiliquid نیمه مایع
semilate نیمه دیررس
semihard نیمه محکم
semihard نیمه سخت
semigloss نیمه شفاف
semigloss نیمه درخشان
semiofficial نیمه رسمی
semiformal نیمه رسمی
semifluid نیمه ابکی
semifixed نیمه ثابت
semifinal نیمه نهایی
semierect نیمه قائم
semilogarithmic نیمه لگاریتمی
semilustrous نیمه درخشنده
semisynthetic نیمه مصنوعی
semisolid نیمه جامد
semiskilled نیمه ماهر
semirigid نیمه سخت
semireligious نیمه مذهبی
semipublic نیمه همگانی
semipro نیمه حرفهای
semiprivate نیمه خصوصی
semipermeable نیمه تراوا
semipermanent نیمه جاودان
semiparasitic نیمه انگلی
semiopaque نیمه کدر
semiopaque نیمه شفاف
semimobile نیمه متحرک
semierect نیمه ایستاده
draft نیمه نهایی
subconscious نیمه اگاه
midway نیمه راه
part time نیمه وقت
half way نیمه راه
halvers نیمه مشترک
subconsciously نیمه هشیار
subliminally نیمه خوداگاه
subliminal نیمه خوداگاه
half-time نیمه نخست
first half نیمه نخست
translucent نیمه شفاف
half tracked نیمه شنی
semi finals نیمه نهایی
subconscious نیمه هشیار
drafted نیمه نهایی
demigod نیمه خدا
parboil نیمه پختن
brow ague درد نیمه سر
half faced نیمه کاره
drafts نیمه نهایی
half mast high نیمه افراشته
before mid night قبل از نیمه شب
half time نیمه بازی
backcourt نیمه دفاعی
halfway نیمه راه
part-time نیمه وقت
semis نیمه تاحدی
semi نیمه تاحدی
subconsciously نیمه اگاه
partial نیمه کامل
half-mast نیمه افراشتگی
parboils نیمه پختن
parboiling نیمه پختن
parboiled نیمه پختن
half loaded سلاح نیمه پر
left heart نیمه چپ قلب
midsummer نیمه تابستان
inchoate نیمه تمام
half-mast نیمه افراشتن
half نیمه نخست
partial نیمه کاره بخشی از
semi interquartile range دامنه نیمه چارکی
split half method روش دو نیمه کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com