English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (19 milliseconds)
English Persian
equivalent همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
equivalents همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
Other Matches
quasi- مشابه یا تقریباگ همان
just as well <adv.> همان مقدار
equally <adv.> همان مقدار
corresponded بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
correspond بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponds بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
same یکنواخت همان چیز همان کار همان شخص
equaled مشابه بودن
equals مشابه بودن
equalling مشابه بودن
equal مشابه بودن
correspound مشابه بودن
equalled مشابه بودن
equaling مشابه بودن
to correspond to مانند [مشابه] بودن
rem مقدار تابش یونیزه کننده که در صورت جذب توسط یک جسم همان تاثیرات فیزیولوژیکی را که یک رونتگن اشعه ایکس یاتابشهای گاما دارند خواهدداشت
equate مشابه بودن یامشابه ساختن
equates مشابه بودن یامشابه ساختن
equated مشابه بودن یامشابه ساختن
emulation رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
chip off the old block <idiom> (هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
to be in the same boat <idiom> درشرایطی مشابه بودن [اصطلاح مجازی]
No sooner was he gone than he was kI'lled . رفتن همان ( همانا ) وکشته شدن همان
formulas الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
upped جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
up جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
upping جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
directory روش اطمینان از اطلاعات مشابه و به روز فایلهای دو دایرکتوری مشابه در دو کامپیوتر
directories روش اطمینان از اطلاعات مشابه و به روز فایلهای دو دایرکتوری مشابه در دو کامپیوتر
It is the same pottage and the same bowl. <proverb> همان آش است و همان کاسه .
synchronous فناوری حافظه سریع جدید که قط عات حافظه آن با همان سیگنال ساعتی کار می کنند که پردازنده اصلی , بنابراین همان هستند
to concern something مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
suspect شک داشتن مظنون بودن
suspecting شک داشتن مظنون بودن
suspects شک داشتن مظنون بودن
abounded زیاد بودن وفور داشتن
abounding زیاد بودن وفور داشتن
adhere توافق داشتن متفق بودن
detest تنفر داشتن از بیزار بودن از
detesting تنفر داشتن از بیزار بودن از
detests تنفر داشتن از بیزار بودن از
to have patience شکیبا بودن صبر داشتن
tend متمایل بودن به گرایش داشتن
tended متمایل بودن به گرایش داشتن
deserve سزاوار بودن شایستگی داشتن
deserves سزاوار بودن شایستگی داشتن
deserve لایق بودن استحقاق داشتن
requires نیاز داشتن لازم بودن
require نیاز داشتن لازم بودن
requiring نیاز داشتن لازم بودن
to have an interest [in] سهم داشتن [شریک بودن] [در]
abounds زیاد بودن وفور داشتن
deserves لایق بودن استحقاق داشتن
required نیاز داشتن لازم بودن
adhering توافق داشتن متفق بودن
adheres توافق داشتن متفق بودن
loves عشق داشتن عاشق بودن
may توانایی داشتن قادر بودن
loved عشق داشتن عاشق بودن
love عشق داشتن عاشق بودن
adhered توافق داشتن متفق بودن
finger in the pie <idiom> دست داشتن ،مسئول بودن
tending متمایل بودن به گرایش داشتن
dominate حکمفرما بودن تسلط داشتن
expects انتظار داشتن منتظر بودن
meriting شایسته بودن استحقاق داشتن
matters مهم بودن اهمیت داشتن
undulate تموج داشتن موجدار بودن
expecting انتظار داشتن منتظر بودن
expected انتظار داشتن منتظر بودن
expect انتظار داشتن منتظر بودن
tends متمایل بودن به گرایش داشتن
mattering مهم بودن اهمیت داشتن
mattered مهم بودن اهمیت داشتن
merits شایسته بودن استحقاق داشتن
matter مهم بودن اهمیت داشتن
merited شایسته بودن استحقاق داشتن
merit شایسته بودن استحقاق داشتن
adequateness توافق داشتن متفق بودن
yearn اشتیاق داشتن مشتاق بودن
yearned اشتیاق داشتن مشتاق بودن
yearns اشتیاق داشتن مشتاق بودن
site قرار داشتن مستقر بودن
undulates تموج داشتن موجدار بودن
dominated حکمفرما بودن تسلط داشتن
sited قرار داشتن مستقر بودن
sites قرار داشتن مستقر بودن
undulated تموج داشتن موجدار بودن
dominates حکمفرما بودن تسلط داشتن
overpoise مهمتر بودن از بیشتر نفوذ داشتن از
To be in the ring (arena). تو گود بودن ( درمتن قرار داشتن )
to be together with somebody با کسی بودن و رابطه جنسی داشتن
To be a good conversationalist . دهان گرمی داشتن ( خوش صحبت بودن )
play second fiddle to someone <idiom> ازنظر مهم بودن مقام دوم داشتن
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
same همان چیز همان
outclassing دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
to wobble [rotate unevenly] لنگ بودن [تاب داشتن] [به طور نامنظم چرخیدن] [اصطلاح روزمره]
outclasses دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclass دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassed دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
tasks جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
task جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
set 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
sets 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
relative humidity رطوبت نسبی [مقدار این رطوبت در فضای کارگاه بافت حائز اهمیت بوده و کم یا زیاد بودن آن اثر مستقیم بر کار بافنده می گذارد.]
except تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
tables استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
shimmering روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmered روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmers روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmer روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
stand by <idiom> پشت کسی بودن ،هوای کسی را داشتن
defaulting مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
paasche price index یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
dosages مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosage مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
law of demand براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
bandwidth در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
this same همان
identic همان
idem همان
same همان
identical همان
selfsame همان
very همان
thingummy همان
accordingly از همان قرار
s.c همان دعوی
instatu quo در همان حال
very همان همین
selfsame درست همان
of that ilk دارای همان جا
the reinbefore همان سندیاقرارداد
that once همان یک بار
nothing short of عینا همان
of the same kind از همان نوع
just as well <adv.> به همان طریق
s.c همان پرونده
same همان جور
of that ilk اهل همان جا
therabout در همان نزدیکی
same همان کار
for that matter <idiom> به همان علت
i went on the instant در همان ان رفتم
at the very beginning از همان اولش
equally <adv.> به همان طریق
it is the same thing همان است
i went that instant در همان ان رفتم
ones یکی از همان
self same همان خود
one یکی از همان
self-same همان خود
He would never retract . هر چه بگوید همان است
one عین همان یکی
even دارای همان تاریخ
it is much the same تقریبا همان است
idem همان نویسنده در همانجا
It comes to the same thing . باز هم همان ؟ یشود
Just as well you didnt come . همان بهتر که نیامدی
ones عین همان یکی
In the ( same ) usual place. در همان جای همیشگه
of even date دارای همان تاریخ
She promised to bring it but never did . همان آوردنی که بیاورد !
we are in the same way ما هم همان حال را داریم
What so ever a man soweth ,that shall he also reap. <proverb> هر چه بکارى ,همان درو مى کنى .
step jump پرش و برگشت روی همان پا
about as high تقریبا` همان اندازه بلند
lighter shade از همان رنگ ولی روشن تر
What wI'll be woll be. هر چقدر قسمت با شد همان می شود
isomeric متشابه الترکیب دارای همان اجزا
synchronous آنچه همان با دیگری اجرا شود.
i wrote as neatly as he did من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
thereinbefore در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com