Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 162 (8 milliseconds)
English
Persian
serial correlation
همبستگی دوری
Other Matches
sodality
همبستگی
solidarity
همبستگی
togetherness
همبستگی
interdependence
همبستگی
correlation
همبستگی
integeration
تمامیت همبستگی
intercorrelation
همبستگی متقابل
biserial correlation
همبستگی دو رشتهای
autocorrelation
خود همبستگی
angular correlation
همبستگی زاویهای
biological correlation
همبستگی زیستی
linear correlation
همبستگی خطی
multiple correlation
همبستگی چندگانه
negative correlation
همبستگی منفی
negative correlation
همبستگی معکوس
correlation matrix
ماتریس همبستگی
correlates
همبستگی داشتن
rbis
همبستگی دو رشتهای
index of correlation
شاخص همبستگی
correlation curve
منحنی همبستگی
correlation diagram
نمودار همبستگی
correlation energy
انرژی همبستگی
correlation factor
ضریب همبستگی
correlation ratio
بهر همبستگی
correlation ratio
نسبت همبستگی
correlation time
زمان همبستگی
canonical correlation
همبستگی بندادی
foot rule correlation
همبستگی سر انگشتی
economic integration
همبستگی اقتصادی
coaxial graphical correlation
همبستگی نموداری
coefficient of correlation
ضریب همبستگی
correlation coefficient
ضریب همبستگی
correlogram
همبستگی نگاشت
partial correlation
همبستگی جزئی
simple correlation
همبستگی ساده
serial correlation
همبستگی پیاپی
pearsonian correlation
همبستگی پیرسون
ratio correlation
همبستگی نسبتی
adhesion
همبستگی توافق
rank correlation
همبستگی رتبهای
positive correlation
همبستگی مثبت
rand correlation
همبستگی رتبهای
partial correlation
همبستگی سهمی
spurious correlation
همبستگی کاذب
tetrachoric correlation
همبستگی چهارخانه
part correlation
همبستگی پارهای
correlating
همبستگی داشتن
solidarity
همکاری همبستگی
product moment correlation
همبستگی گشتاوری
correlate
همبستگی داشتن
triserial correlation
همبستگی سه رشتهای
correlation measurement
اندازه گیری همبستگی
correlation analysis
تجزیه و تحلیل همبستگی
rt
ضریب همبستگی چهارخانه
coeffecient of autocorrelation
ضریب خود همبستگی
equation of continuity
معادله همبستگی جریان
coefficient of multiple correlation
ضریب همبستگی چندگانه
rank difference correlation
همبستگی تفاوت رتبه ها
correlating
وابسته همبستگی داشتن
multiple correlation
همبستگی چند متغیری
correlates
وابسته همبستگی داشتن
correlate
وابسته همبستگی داشتن
nonlinear correlation
همبستگی غیر خطی
index of multiple correlation
شاخص همبستگی چندگانه
point biserial correlation
همبستگی دو رشتهای نقطهای
canonical correlation
همبستگی دو سویه چندمتغیری
rpbis
همبستگی دو رشتهای نقطهای
grail
دوری
improbability
دوری
farness
دوری
inverisimilitude
دوری
paten
دوری
patera
دوری
periodicity
دوری
cyclical
دوری
recurring
دوری
dish
دوری
rotation
دوری
remoteness
دوری
dishes
دوری
celestial lonitude
دوری
serial
دوری
serials
دوری
separations
دوری
separation
دوری
distance
دوری
periodic
دوری
distances
دوری
inaccessibility
دوری
spearman rank correlation coefficient
ضریب همبستگی رتبهای اسپیرمن
kendall's rank correlation method
روش همبستگی رتبهای کندال
intercorrelation
همبستگی بین چند متغیر
recurring decimals
اعشار دوری
rangefinders
دوری یاب
separate
مفارقت دوری
separated
مفارقت دوری
separates
مفارقت دوری
shun
دوری واجتناب
that far
بان دوری
remotion
حرکت دوری
to keep at arms length
دوری کردن از
to keep one's distance
دوری جستن
to keep one's d.
دوری کردن
to fight shy of
دوری کردن از
circular definition
تعریف دوری
to give wide berth to
دوری کردن از
shuns
دوری واجتناب
eccentricities
دوری از مرکز
eccentricity
دوری از مرکز
turning away
دوری واجتناب
keep off
دوری کردن
aviod
دوری کردن از
to back out
[of]
دوری کردن
[از]
circular flow
جریان دوری
circular reasoning
استدلال دوری
encyclic
عمومی دوری
cyclic graph
گراف دوری
dory defence
دفاع دوری
avoid
دوری کردن از
avoided
دوری کردن از
shunned
دوری واجتناب
patellar
دوری وار
avoiding
دوری کردن از
avoids
دوری کردن از
declination
دوری ازمحوراصلی
shunning
دوری واجتناب
cyclic group
گروه دوری
[ریاضی]
to avoid something
دوری کردن از
[چیزی]
circular flow of income
جریان دوری درامد
to keep the peace
از جنگ دوری کردن
He is distantly related to us .
نسبت دوری با ما دارد
back out
دوری کردن از موج
ASEAN
مخفف همبستگی ملل جنوب شرقی آسیا
eluding
طفره زدن دوری کردن از
patellate
بشکل قاب یا دوری یاطشت
to distance
[dissociate]
oneself from
دوری
[قطع همکاری]
کردن از
eludes
طفره زدن دوری کردن از
abduction
دوری از مرکز بدن قیاسی
elusive
کسی که ازدیگران دوری میکند
buttress spacing
دوری محورهای پشت بندها
elude
طفره زدن دوری کردن از
eluded
طفره زدن دوری کردن از
He is distantly related to me .
بامن نسبت دوری دارد
to turn one's back on somebody
از کسی دوری کردن
[اصطلاح مجازی]
mugwump
سیاست و حزب بازی دوری میکند
the holy grail
دوری یاجامی که مسیح دراخرین شام خودبکاربرد
to dissociate
[disassociate]
oneself from somebody
[something]
از کسی
[چیزی]
دوری
[قطع همکاری]
کردن
patelliform
مانند کاسه زانو بشکل قاب یا دوری یا طشت
She resolved to give him a wide berth in future.
[She decided to steer clear of him in future.]
او
[زن]
تصمیم گرفت در آینده ازاو
[مرد]
دوری کند.
encratites
فرقهای ازنصاراکه ازگوشت خوردن وباده نوشی واختیارجفت دوری می
master slave manipulator
بازو و دست خودکار که به وسیله اپراتوراز فاصله دوری هدایت میشود
scrambled
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
Gezellig
<adj.>
دنج دلپذیر راحت. اشاره ضمنی به زمانی که با عزیزان بعد از چند وقت دوری میگذرانید.
scramble
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambles
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
isolationism
سیاست مبتنی برکناره گیری و دوری جستن ازجریانات سیاسی جهان و نیزقطع رابطه اقتصادی با سایرکشورها
silver cord
محبت مادر وفرزندی همبستگی مادر وفرزند
pan american union
سازمان دولتهای قاره امریکا که به سال 0981 در واشنگتن تاسیس شد و هدف ان گسترش همکاری و همبستگی در شقوق و شئون مختلفه بین کشورهای قاره امریکااست
back out
دوری کردن از الغاء کردن
polycyclic
چند حلقهای چند دوری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com