English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
on tap <adj.> همیشه آماده [برای ریختن از شیره بشکه]
Search result with all words
at someone's beck and call <idiom> همیشه آماده پذیرایی
cast the first stone <idiom> همیشه آماده جنگیدن است
Other Matches
evergreens همیشه سبز همیشه بهار
evergreen همیشه سبز همیشه بهار
everblooming همیشه بهار همیشه شکوفا
pre-treatment عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
hen and chickens همیشه بهار همیشه بهار باغی
for ever and aday همیشه
always همیشه
ever- همیشه
ever همیشه
everywhen همیشه
frequenter همیشه رو
ay همیشه
sempre همیشه
at all hours <adv.> همیشه
ayŠaye همیشه
anytime <adv.> همیشه
at any time <adv.> همیشه
at all times همیشه
evermore همیشه
any time <adv.> همیشه
eer همیشه
incessantly همیشه
year in year out همیشه
for evermore همیشه
alway همیشه
forever برای همیشه
immortality برای همیشه
eternality برای همیشه
adinfinitum برای همیشه
aeon برای همیشه
eternity برای همیشه
foreverness برای همیشه
infinite time برای همیشه
tipples همیشه نوشیدن
tippling همیشه نوشیدن
resident که همیشه درکامپیوتراست
residents که همیشه درکامپیوتراست
once and for all <idiom> برای همیشه
forever and a day <idiom> برای همیشه
permafrost همیشه یخبسته
stills راکد همیشه
stillest راکد همیشه
stiller راکد همیشه
still راکد همیشه
evermore برای همیشه
tipple همیشه نوشیدن
marigold گل همیشه بهار
tippled همیشه نوشیدن
amaranth همیشه بهار
perpetuity برای همیشه
marigolds گل همیشه بهار
for good برای همیشه
immortally تا جاودان همیشه
on tap <adj.> همیشه در دسترس
calendula گل همیشه بهار
insenescible همیشه جوان
dead load همیشه بار
love lies bleeding گل همیشه بهار
ay برای همیشه
sinedie برای همیشه
sempiternity برای همیشه
as usual مانند همیشه
as ever مانند همیشه
forever برای همیشه
ad infinitum برای همیشه
positive definite matrix ماتریس همیشه مثبت
for good <idiom> برای همیشه ،پایدار
japanese andromeda بوته همیشه سبزاسیایی
for keeps <idiom> تا ابد ،برای همیشه
evergreen trees درختان همیشه سبز
i always photograph badly عکس من همیشه بد در می اید
i have got him on my brain همیشه به اوفکر میکنم
chucker پرتابگر همیشه خطازن
I always stick to my word. من همیشه سر حرفم می ایستم
panicky person آدم همیشه نگران و دلواپس
He always gives in to his wife. همیشه تسلیم زنش است
she always had her way همیشه موافق میل اوعمل می شد
abjure برای همیشه ترک گفتن
abjures برای همیشه ترک گفتن
abjured برای همیشه ترک گفتن
Sara always wanted a puppy. سارا همیشه یک سگ پاپی می خواست.
abjuring برای همیشه ترک گفتن
The shell does not always contain a pearl. <proverb> همیشه در صدف گوهر نباشد .
go steady <idiom> همیشه بایک نفر قرارگذاشتن
to get straight A's همه درسها را [همیشه] ۲۰ گرفتن
as ... as ever <adv.> آنطور ... مثل همیشه [سابق]
I always fulfil my promises . من همیشه به قولم عمل می کنم
nervous Nelly آدم همیشه نگران و دلواپس
exceptional متفاوت ونه مثل همیشه
to pledge one's troth قول همیشه وفادار را دادن
temporarily برای زمان مشخص یا نه همیشه
to always look for things to find fault with همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
never to be at a loss for an answer همیشه حاضر جواب بودن
perennially بطور ماندگاریا دائمی همیشه
non scrollable که همیشه نمایش داده میشود.
jitterbug آدم همیشه نگران و دلواپس
I always make a point of being on time . I always try to be punctual . همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم
I am always ready to help my friends. همیشه حاضرم بدوستانم کمک کنم
eager beaver <idiom> شخص همیشه داوطلب کار اضافه
She is always making trouble for her friends. همیشه برای دوستانش درد سر بوده
give someone the benefit of the doubt <idiom> همیشه بهترین را درمورد کسی فرض کن
He has always lived there. او همیشه آنجا زندگی کرده است.
A bad workman always blames his tools. <proverb> کارگر بد همیشه از وسایلش غیبجویى مى کند.
couch potato کسی که همیشه در خانه بیکار می نشیند
in a rut <idiom> همیشه کار مشابه انجام دادن
A constant guest is never welcome . <proverb> به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
dates افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
It is yours for keeps . این برای همیشه پیش خودت باشد
date افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
able آماده
at one's fingertips <idiom> آماده
to always find something to gripe about همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
permanently انجام دادن به طریقی که برای همیشه باقی بماند
solid خطایی که همیشه در حین استفاده از یک وسیله ایجاد میشود
solids خطایی که همیشه در حین استفاده از یک وسیله ایجاد میشود
He is trying to prove himself all the time. او [مرد] همیشه می خواهد نشان بدهد از پس کار بر می آید.
he is always a little peculiar او همیشه اندکی اخلاق عجیب از خود نشان میدهد
man a bout town ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
danger warning level مقدار موجودی کالا که میبایست همیشه در انبارموجود باشد
make provisions آماده کردن
give-and-take آماده به توافق
make preparations آماده کردن
make arrangements آماده کردن
in the pipeline [Colloquial] در آماده سازی
handshaking آماده دریافت
accessible آماده پذیرایی
here goes nothing <idiom> آماده شروع
in arms <idiom> آماده جنگیدن
take up arms <idiom> آماده جنگیدن
get ready <idiom> آماده شدن از
up in arms <idiom> آماده حمله
up to <idiom> آماده شیطنت
accommodate آماده کردن
set out <idiom> آماده سفرشدن
douglas fir یک نوع گیاه همیشه بهار بلندی که در غرب امریکامی روید
He's always moaning that we use too much electricity. او [مرد] همیشه قر می زند که ما بیش از اندازه برق خرج می کنیم.
window فضایی در صفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
You should always be careful walking alone at night. همیشه موقع پیاده روی تنها در شب باید مراقب باشید.
window فضایی درصفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
to stand ready for [+ noun] آماده بودن برای
psyched up <idiom> آماده انجام کار
go ahead <idiom> آماده کار شدن
to prepare [for] آماده شدن [به یا برای]
get set <idiom> آماده شروع شدن
dinner etc. is served غذا آماده است
in store <idiom> آماده بوقوع پیوستن
prone to do something آماده کردن برای
red alerts حالت آماده باش
fair game طعمهی حاضر و آماده
promise the moon <idiom> آماده انجام کار
luncheon meat گوشت پخته و آماده
to stand ready to [+ verb] آماده بودن برای
red alert حالت آماده باش
colder بدون آماده بودن
preparations آماده کردن چیزی
preparation آماده کردن چیزی
colds بدون آماده بودن
up for grabs <idiom> آماده رقابت شدن
coldest بدون آماده بودن
cold بدون آماده بودن
The grass is always greener on the other side of the fence. <proverb> مرغ همسایه غازه [مردم دیگر همیشه در موقعیت بهتری هستند.]
clearance fit اتصالی که در ان حدود دوعضو جفت شونده همیشه مونتاژ را محکم می سازد
on call <idiom> آماده برای ترک خدمت
to be in season [in heat] آماده جفتگیری بودن [جانورشناسی]
hit the books <idiom> برای کلاس آماده شدن
retaking آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
retakes آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
retaken آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
able آماده بودن آرایش دادن
retake آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
to prepare something چیزی را آماده کردن [آشپزی]
Since you are not ready ... چونکه هنوز آماده نیستی...
forthcoming <adj.> آماده به ارائه [نزدیک به تحقق]
As you are not ready ... چونکه هنوز آماده نیستی...
Please have my bill ready. لطفا صورتحسابم را آماده کنید.
prone to do something آماده برای کردن کاری
precompiled code کد خروجی کامپایلر و آماده اجرا
My room hasn't been prepared. اتاق من آماده نشده است.
Carrie is her own worst enemy, she's always falling out with people. کری همیشه با همه بحث و جدل می کند و برای خودش دردسر می تراشد.
reworking برای کاربرد مجدد آماده کردن
standbys که در صورت خرابی آماده استفاده است
address آماده شدن برای ضربه یا هدفگیری
design development آماده سازی و تکمیل نقشه فرش
finished کالاهای تولیدی که آماده فروش هستند
to dress [food] آماده کردن [پختن] [غذا یا دسرت]
to set about دست بکاری زدن آماده کاری
in the market for <idiom> خواستن یا آماده خرید چیزی شدن
sixth forms دورهی آماده سازی برای دانشگاه
standby که در صورت خرابی آماده استفاده است
rework برای کاربرد مجدد آماده کردن
sixth form دورهی آماده سازی برای دانشگاه
reworks برای کاربرد مجدد آماده کردن
reworked برای کاربرد مجدد آماده کردن
hottest سخت افزار که همیشه فعال ست و در صورت خرابی سیستم به عنوان پشتیبان به کار می رود
hotter سخت افزار که همیشه فعال ست و در صورت خرابی سیستم به عنوان پشتیبان به کار می رود
resident داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
residents داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
hot سخت افزار که همیشه فعال ست و در صورت خرابی سیستم به عنوان پشتیبان به کار می رود
to be on-call در آماده باش برای ترک درخدمت بودن
on-call service آماده برای ترک در خدمت [اصطلاح رسمی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com