Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
day fighter
هواپیمای رهگیری روزانه جنگنده رهگیر مخصوص عملیات روزانه
Other Matches
fighter interceptor
هواپیمای جنگنده رهگیر
phantom
شبح هواپیمای سوپر سونیک جنگنده رهگیر
phantoms
شبح هواپیمای سوپر سونیک جنگنده رهگیر
initial vector
مسیر اصلی یا اولیه هواپیمای رهگیر بعد ازشروع رهگیری
collision course interception
تقاطع مسیر رهگیری باهواپیمای دشمن مسیربرخورد هواپیمای رهگیر بادشمن
system log
گزارش روزانه عملیات سیستم
visual interceptor
هواپیمای رهگیر بصری هواپیمایی که باوسایل بصری رهگیری میکند
broadcast controlled air interception
نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
logs
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
log
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
fighter
هواپیمای شکاری هواپیمای جنگنده
fighters
هواپیمای شکاری هواپیمای جنگنده
interceptor controller
پست کنترل و رهگیری با هواپیماهای رهگیر
fighters
هواپیمای جنگنده
fighter
هواپیمای جنگنده
interceptors
هواپیمای رهگیر
interceptor
هواپیمای رهگیر
cut off attack
تک هواپیمای رهگیر به متجاوز
demon
هواپیمای یک موتوره سوپرسونیک جنگنده
demons
هواپیمای یک موتوره سوپرسونیک جنگنده
air picket
هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
workaday
روزانه
day by day
روزانه
day-to-day
<adj.>
روزانه
diurnal
روزانه
per day
روزانه
by d.
روزانه
diurnally
روزانه
each day
<adv.>
روزانه
day in, day out
<adv.>
روزانه
dailies
روزانه
everyday
<adj.>
روزانه
every day
<adv.>
روزانه
every single day
<adv.>
روزانه
on a daily basis
<adv.>
روزانه
perdiem
روزانه
quotidian
روزانه
daily
<adj.>
<adv.>
روزانه
delta dagger
هواپیمای رهگیر تک موتوره دلتا دیگر
morning orders
برنامه روزانه
victualling allowance
جیره روزانه
workouts
ورزش روزانه
day school
مدرسهی روزانه
journals
گزارش روزانه
journals
دفتروقایع روزانه
order of the day
برنامه روزانه
habitude
عادت روزانه
journal
گزارش روزانه
day schools
مدرسهی روزانه
morning orders
دستورات روزانه
journal
دفتروقایع روزانه
mean daily
متوسط روزانه
workout
ورزش روزانه
way of life
فعالیتهای روزانه
purchase journal
دفترخرید روزانه
day in, day out
<adv.>
بطور روزانه
daily
<adj.>
<adv.>
بطور روزانه
dailgy food allowance
جیره روزانه
day hospital
بیمارستان روزانه
daily wage
مزد روزانه
daily storage
مخزن روزانه
daily round
کارهای روزانه
on a daily basis
<adv.>
بطور روزانه
every single day
<adv.>
بطور روزانه
diurnal load
بار روزانه
diurnal tide
کشند روزانه
daily pay
دستمزد روزانه
each day
<adv.>
بطور روزانه
duily bread
نان روزانه
every day
<adv.>
بطور روزانه
daily round
گردش روزانه
ready cap
حالت انتظار هواپیمای جنگنده برای پرواز
lead pursuit
مسیر پیشگیری هواپیمای رهگیر مسیرپیشگیری هدف
diaries
دفتر یادداشت روزانه
diary
دفتر یادداشت روزانه
logbook
گزارش روزانه سفرکشتی
diary
دفتر خاطرات روزانه
daily flood peak
حداکثر سیل روزانه
daily flood peak
بیشینه روزانه سیل
plan of the day
برنامه روزانه ناو
daily routine
عادت جاری روزانه
diaries
دفتر خاطرات روزانه
working day
ساعت کار روزانه
semidiurnal tide
کشند نیم روزانه
rations
مقدار جیره روزانه
watch and ward
حق نگهبانی روزانه و شبانه
breviary
کتاب نمازوادعیه روزانه
extern
کمک پزشک روزانه
average daily traffic
[ADT]
متوسط ترافیک روزانه
ration
مقدار جیره روزانه
dailgy food allowance
جیره غذایی روزانه
utilization
کاربرد روزانه استفاده
journal book
دفتر گزارش روزانه
log book
دفتر رخدادهای روزانه
log books
دفتر رخدادهای روزانه
rationed
مقدار جیره روزانه
day of supply
روز امادتدارکات روزانه
daily bread
نان یارزق روزانه
crusader
نوعی هواپیمای جنگنده یک موتوره و یکنفره جنگجوی صلیبی
crusaders
نوعی هواپیمای جنگنده یک موتوره و یکنفره جنگجوی صلیبی
table d'hote
خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
muster book
دفتر ثبت وقایع روزانه
daylight traffic line
خط منع ایاب ذهاب روزانه
What is the charge per day?
کرایه روزانه چقدر است؟
daily progress report
گزارش روزانه پیشرفت کار
diarists
نویسندهء دفتر خاطرات روزانه
diarist
نویسندهء دفتر خاطرات روزانه
logs
شرح روزانه جدول لگاریتم
log
شرح روزانه جدول لگاریتم
daybook
دفتر ثبت وقایع روزانه
feet dry
هواپیمای رهگیر یا مامور پشتیبانی مستقیم روی منطقه است
daily range of soil temperature
دامنه تغییرات حرارت روزانه خاک
termograph
دستگاهی که حرارت روزانه را ثبت میکند
diary
دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
diaries
دفترروزانه یکان دفتر وقایع روزانه
fighter control
کنترل عملیات هواپیماهای جنگنده
heading crossing angle
زاویه بین سمت مسیرهواپیمای رهگیر و هواپیمای هدف در لحظه درگیری
pocket money .
پول تو جیبی ( مقرری روزانه ؟ هفتگه یا غیره )
ephermeris
جدول نجومی دفتریادداشت روزانه حشره یکروزه
The shops will be open daily except Sundays / excluding Sundays / outside of Sundays
[American E]
.
مغازه ها به جز یکشنبه ها روزانه باز خواهند بود.
cash register
ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
cash registers
ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
scrambles
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambled
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scramble
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambling
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
There's a question mark
[hanging]
over the day-care clinic's future.
[A big question mark hangs over the day-care clinic's future.]
آینده درمانگاه مراقبت روزانه
[کاملا]
نامشخص است.
daymark
علامت ساحلی بدون چراغ فار دریایی روزانه
All of which doesn't really help us very much in our day-to-day lives.
تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
offset point
در رهگیری هوایی نقطه نشانی است در هوا که محل هدف نسبت به ان تعیین وهواپیمای رهگیر به سمت هدف هدایت میشود
personal
امکان نرم افزاری که تاریخ روزانه کاربر را مدیریت و ذخیره میکند مثل تقویم
Schedule+
برنامه نرم افزاری که حاوی اصول مدیریت اطلاعات شخصی از قبیل تقویم روزانه است
feet wet
من روی هدف دریایی هستم هواپیمای رهگیر یا مامورپشتیبانی مستقیم روی دریاست
punched
در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
punches
در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
punch
در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
air scout
هواپیمای دیده ور هوایی هواپیمای مخصوص گشت زنی هوایی
stern attack
در رهگیری هوایی تکی که هواپیمای تک کننده با زاویه 54 درجه یا بیشتر به هدف انجام میدهد
judy
در رهگیری هوایی علامت اینست که با هواپیمای دشمن درگیر شده ام و در حال انجام ماموریت می باشم
purple
در رهگیری هوایی یعنی یکان یا هواپیمای تعیین شده مشکوک به حمل جنگ افزاراتمی است
stranger
در رهگیری هوایی یعنی یک هواپیمای ناشناس با گرا ومسافت و ارتفاع داده شده درحال امدن است
work day
روز کار ساعت کار روزانه
ti;me to go
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
aerospace projection operations
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
beam attack
تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
tracks
در رهگیری هوایی یعنی " به نظر من هواپیمای دشمن روی مسیری است که داده شده است . "
tracked
در رهگیری هوایی یعنی " به نظر من هواپیمای دشمن روی مسیری است که داده شده است . "
track
در رهگیری هوایی یعنی " به نظر من هواپیمای دشمن روی مسیری است که داده شده است . "
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
A day to day program.
برنامه روز به روز ( روزانه )
command altitude
ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
special operations
عملیات مخصوص یا ویژه
contingencey forces
نیروهای مخصوص عملیات احتمالی
lead aircraft
هواپیمای نوک یا هواپیمای رهبر هواپیمای هادی در تک هوایی
delay position
موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
e hour
وقت مخصوص اجرای عملیات ستادی
air facility
تاسیسات مخصوص هدایت عملیات هوایی
air inst alations
تاسیسات مخصوص هدایت عملیات هوایی
state lamb
در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
state tiger
در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
airhead operations
عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
flow diagram
نشانههای مخصوص برای معرفی وسیله تصحیات و عملیات در فلوچارت
flowchart
نشانههای مخصوص برای معرفی وسیله تصحیات و عملیات در فلوچارت
air interception
عمل رهگیری هوایی رهگیری کردن
coprocessor
آداپتور نمایش سریع که مخصوص عملیات گرافیکی مثلاگ رسم خط و... است
storage
TRC مخصوص برای گرافیک کامپیوتری . تصویری را روی صفحه برمی گرداند بدون نیاز به عملیات تنظیم مجدد
imagery sortie
پرواز مخصوص عکاسی هواپیمای عکاسی ماموریت عکاسی هوایی
droned
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
drone
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
drones
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
droning
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
towing
به حرکت دراوردن هواپیمای بی موتور با هواپیمای موتوردار یا اتومبیل یا قرقره و طناب
clean aircraft
هواپیمای اماده بلند شدن هواپیمای بدون مخازن خارجی
auto cat
هواپیمای رله کننده هواپیمای واسطه مخابراتی
dive bomber
هواپیمای بمب افکن شیرجه هواپیمای عمودرو
bogies
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogeys
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogey
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
support
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
at
قالب استاندارد برای صفحه کلید IBM. صفحه کلید دارای کلیدهایی در بالا است که عملیات مخصوص انجام میدهد
fighter
جنگنده
fighters
جنگنده
escort aircraft
هواپیمای اسکورت هواپیمای مراقب
notional aircraft
هواپیمای قراردادی هواپیمای نمونه
flying crane
هواپیمای اخراجات هواپیمای جراثقال
fighter sweep
تک هجومی جنگنده ها
air intercept
رهگیر هوایی
fighter cover
پوشش هواپیماهای جنگنده
fighters
جنگنده مشت باز
fighter
جنگنده مشت باز
farmgate type operations
رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer
کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
counter air
عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
anticrop operations
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air operations
عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
hostile track
تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
lutes
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lute
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
writes
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com