English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
Nothing can excuse such impoliteness. هیچ عذری برای بی ادبی پذیرفته نیست
Other Matches
step frame استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
he has no excuse what عذری ندارد
locus classicus مثال ادبی برای توضیح کلمه یاموضوعی
busy 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busying 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busier 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busies 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busied 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busiest 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
CMIP پروتکلی که به طور رسمی توسط IOS پذیرفته شده است برای انتقال افلاعات مدیریت شبکه در شبکه
leaders بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leader بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
thereis no end to it انتهای برای ان نیست
It is beyond me. برای من قابل درک نیست.
That won't work with me! این رضایت بخش نیست برای من!
It doesn't fly with me [American E] [colloquial] این رضایت بخش نیست برای من!
There are no tickets available for tonight . بلیط برای امشب موجود نیست
He's not suited for a doctor. او [مرد] برای یک پزشک مناسب نیست.
that is i. to this purpose برای این مقصود مناسب یاکافی نیست
In this contract , there are no loopholes for either party . دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
sector شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
sectors شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
users بخشی از حافظه که برای کاربر فراهم است و حاوی سیستم عامل نیست
unmount برای آگاه کردن سیستم عامل از اینکه دیسک درایو فعال نیست
user بخشی از حافظه که برای کاربر فراهم است و حاوی سیستم عامل نیست
bloop عبور دادن مغناطیس از روی نوار برای پاک کردن سیگنالهایی که نیازی به آنها نیست
blind carbon copy در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
proprietary file format روش ذخیره سازی داده ساخت یک شرکت برای محصولاتش که با سایر محصولات سازگار نیست
blind copy receipt در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
low end سخت افزار یا نرم افزاری که قدرت منه نیست یا برای مبتدیان طراحی شده است
buffer فضای ذخیره سازی موقت برای وسیلهای که دادهای دریافت کرده ولی آماده پردازش نیست
hand-held کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
All is not gold that glitters. <proverb> هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
demurrer ایراد میکند که ادله ابرازی برای اقامه دعوی کافی نیست و بالنتیجه خود را به پاسخگویی دادخواست ملزم نمیداند
winchester disk دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
it is not t. برای این نیست که من این یکی را ازان بیشتردوست دارم
seconds مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
fix داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
fixes داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
cyphers مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
cipher مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
ciphers مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
transparent برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
wimps نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند
NetBEUI گونه پیشرفته پروتکل شبکه NetBios ساخت ماکروسافت NetBECI در شبکه قابل سیریابی نیست و برای شبکههای مابین بزرگ نامناسب میشود
wimp نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند
formats استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
format استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
leaving files open به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
his parentage isunknown اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
unquestioned پذیرفته
taken پذیرفته
agreed to پذیرفته
received پذیرفته
accepted پذیرفته
avowed پذیرفته
adopted پذیرفته
agreed پذیرفته
admitted پذیرفته شده
authorised [British] <adj.> <past-p.> پذیرفته شده
approved <adj.> <past-p.> پذیرفته شده
allowed <adj.> <past-p.> پذیرفته شده
authorized <adj.> <past-p.> پذیرفته شده
agreed <adj.> <past-p.> پذیرفته شده
passed <adj.> <past-p.> پذیرفته شده
to go down پذیرفته شدن
his was granted دعایش پذیرفته شد
to pass muster پذیرفته شدن
he was received to membership بعضویت پذیرفته شد
administrative acceptees پرسنل پذیرفته شده
persona non grata شخص پذیرفته نشده
inductee استخدامی پذیرفته شده
accepted barbarism غلط مشهور یا پذیرفته
slav declined اسلاو پذیرفته نشده
acceptably چنانچه پذیرفته شود
slav accepted اسلاو پذیرفته شده
it is past all hope جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
queen's gambit accepted گامبی وزیر پذیرفته شده
to be called at the bar به سمت وکالت پذیرفته شدن
queen's gambit declined گامبی وزیر پذیرفته نشده
king's gambit declined گامبی شاه پذیرفته نشده
to pass for پذیرفته یا شناخته شدن بجای
matriculate در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculated در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculated در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculates در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculates در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculating در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculating در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculate در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
to meet with a repulse پذیرفته نشدن پاسخ رد شنیدن
idled نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idlest نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idles نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idle نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
naturalizes بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
a bitter pill to swallow <idiom> یک واقعیت ناخوشایند که باید پذیرفته شود
naturalize بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
asylee پناهنده سیاسی [که درخواستش را پذیرفته باشند]
recognized asylum seeker پناهنده سیاسی [که درخواستش را پذیرفته باشند]
person entitled to asylum پناهنده سیاسی [که درخواستش را پذیرفته باشند]
naturalising بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalises بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalizing بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
inurbanity بی ادبی
belletristic ادبی
clownishness بی ادبی
churlishness بی ادبی
indecorousness بی ادبی
impoliteness بی ادبی
discourtesy بی ادبی
irreverence بی ادبی
literary ادبی
literay ادبی
lowliness بی ادبی
misbehaciour بی ادبی
margins تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
specification کارکردن با مشخصاتی که در یک صفت پذیرفته شده اند
margin تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
criticisms نقد ادبی
apologias پوزش ادبی
pirates دزد ادبی
figure of speech صنایع ادبی
plagiary دزدی ادبی
anthologies گلچین ادبی
anthology گلچین ادبی
imagery تشبیه ادبی
pirate دزد ادبی
criticism نقد ادبی
stylistic ادبی ادیبانه
moral theology لاهوت ادبی
analecta گلچین ادبی
analecta قطعات ادبی
analects گلچین ادبی
garlands گلچین ادبی
garland گلچین ادبی
pirated دزد ادبی
locus مثال ادبی
pirating دزد ادبی
apologia پوزش ادبی
plagiarizer دزد ادبی
florilegium گلچین ادبی
plagiarism دزدی ادبی
literarily بطور ادبی
plagiarist سارق ادبی
skits هجو ادبی
misbehave بی ادبی کردن
misbehaved بی ادبی کردن
misbehaves بی ادبی کردن
misbehaving بی ادبی کردن
skit هجو ادبی
reviewer منقد ادبی
reviewers منقد ادبی
cribbing دزدی ادبی
miscellanea جنگ ادبی
piracy دزدی ادبی
literary property حق مالکیت ادبی
to misbehave oneself بی ادبی کردن
gobbets گلچین ادبی
gobbet گلچین ادبی
cribs دزدی ادبی
cribbed دزدی ادبی
crib دزدی ادبی
literal interpretation تفسیر ادبی
non matriculated دوره دبیرستان را بپیان نرسانده یا بدانشگاه پذیرفته نشده
alekhine's variation واریاسیون الخین در گامبی وزیر پذیرفته نشده شطرنج
analects قطعات ادبی منتخبات
architectonics ساختمان اثر ادبی
bluestockings دارای ذوق ادبی
pirated دزدی ادبی کردن
locus classicus عبارت نمونه ادبی
bluestocking دارای ذوق ادبی
didactic یاد دهنده ادبی
pirate دزدی ادبی کردن
pirates دزدی ادبی کردن
textual critic نقدگر متون ادبی
textual critic نقد ادبی متون
stylist از نظر سبک ادبی
stylists از نظر سبک ادبی
dialogue مکالمات ادبی و دراماتیک
pieces قطعه ادبی یاموسیقی
dialogues مکالمات ادبی و دراماتیک
chef d'oeuvre شاهکار ادبی یا هنری
piece قطعه ادبی یاموسیقی
He is courteous ( respectful ). آدم با ادبی است
textual critic ناقد ادبی منقد
criticizing نقد ادبی کردن
criticizes نقد ادبی کردن
criticising نقد ادبی کردن
criticize نقد ادبی کردن
pirating دزدی ادبی کردن
criticises نقد ادبی کردن
criticised نقد ادبی کردن
criticized نقد ادبی کردن
chef-d'oeuvre شاهکار ادبی یا هنری
chefs-d'oeuvre شاهکار ادبی یا هنری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com