Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
designatory
وابسته به تخصیص و تعیین
Other Matches
specifiable
قابل تعیین یا تخصیص
assignable
قابل تعیین و تخصیص
designate
انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designates
انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designating
انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
dynamic storage allocation
تخصیص انباره پویا تخصیص حافظه پویا
authentication
تعیین نشانی تعیین معرف کردن
defaults
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
dosimetry
تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
located
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
admeasurement
تخصیص
admensuration
تخصیص
attribution
تخصیص
allocation
تخصیص
allocations
تخصیص
designation
تخصیص
recognition
تخصیص
earmark
تخصیص
earmarks
تخصیص
consecration
تخصیص
appropriation
تخصیص
allotments
تخصیص
dedications
تخصیص
designations
تخصیص
dedication
تخصیص
devotion
تخصیص
allotment
تخصیص
air priorities committee
کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bequeath
تخصیص دادن به
allotment
تخصیص توزیع
allotments
تخصیص توزیع
bequeathing
تخصیص دادن به
bequeathed
تخصیص دادن به
bequeaths
تخصیص دادن به
allot
تخصیص دادن
denominate
تخصیص دادن به
allots
تخصیص دادن
allotted
تخصیص دادن
to earmark something for something
تخصیص دادن
reallocation
تخصیص مجدد
capital appropiation
تخصیص سرمایه
designs
تخصیص دادن
allot
تخصیص دادن
assign
تخصیص دادن
allocate
تخصیص دادن
budgetary appropriations
تخصیص بودجه
assignments
تخصیص اسناد
assignment
تخصیص اسناد
allotting
تخصیص دادن
design
تخصیص دادن
dynamic allocation
تخصیص پویا
allocation function
تابع تخصیص
allocation of resources
تخصیص منابع
allocator
تخصیص دهنده
appropriation
تخصیص وجه
assignability
تخصیص دادنی
resource allocation
تخصیص منابع
static allocation
تخصیص ایستا
storage allocation
تخصیص حافظه
storage allocation
تخصیص انباره
designing
تخصیص دادن
allocating
تخصیص دادن
cost allocation
تخصیص هزینه
allocates
تخصیص دادن
aside
تخصیص دادن
allocate
تخصیص دادن
asides
تخصیص دادن
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
allocated
<adj.>
<past-p.>
تخصیص داده شده
giving
رساندن تخصیص دادن
appropriation limitation
محدودیت تخصیص اعتبار
allotments
واگذارسهمیه تخصیص نیروها
attached
<adj.>
<past-p.>
تخصیص داده شده
allotted
<adj.>
<past-p.>
تخصیص داده شده
efficient allocation of resources
تخصیص کارای منابع
allotment
واگذارسهمیه تخصیص نیروها
gives
رساندن تخصیص دادن
give
رساندن تخصیص دادن
optimum allocation of resources
تخصیص مطلوب منابع
designates
تخصیص دادن برگزیدن
designate
تخصیص دادن برگزیدن
assigned
<adj.>
<past-p.>
تخصیص داده شده
designating
تخصیص دادن برگزیدن
static storage allocation
تخصیص انباره ایستا
misallocation of resources
تخصیص نادرست منابع
allocated
تخصیص داده شده
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
convoy routing
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
apportions
تقسیم کردن تخصیص دادن
consecrate
ویژه کردن تخصیص دادن
consecrates
ویژه کردن تخصیص دادن
consecrating
ویژه کردن تخصیص دادن
set aside
باطل کردن تخصیص دادن
preassigned
قبلا تخصیص داده شده
sanctify
تصدیق کردن تخصیص دادن
sanctifies
تصدیق کردن تخصیص دادن
sancify
برای امرمقدسی تخصیص دادن
file allocation table
جدول تخصیص جای فایل
apportioning
تقسیم کردن تخصیص دادن
apportioned
تقسیم کردن تخصیص دادن
apportion
تقسیم کردن تخصیص دادن
sanctifying
تصدیق کردن تخصیص دادن
manpower loading chart
نمودار تخصیص نیروی انسانی
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
assignment of space
تخصیص جا برای انبار کردن اماد
appropriation language
شرح جزئیات بودجه و منظوراز تخصیص ان
radar locating
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
running fix
کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
socialized
بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socialises
بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socializing
بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socializes
بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socialize
بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socialised
بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socialising
بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
lady chapel
کلیسا یا محراب کلیسایی که به مریم باکره تخصیص داده شده
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
Neanderthal
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
associate
وابسته وابسته کردن
associates
وابسته وابسته کردن
associated
وابسته وابسته کردن
associating
وابسته وابسته کردن
physico chemical
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
popliteal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
earmarked stock
موجودی تخصیص یافته موجودی اختصاصی
specification
تعیین
fixation
تعیین
emplacement
تعیین جا
appointments
تعیین
appointment
تعیین
fixations
تعیین
assignment of space
تعیین جا
formulation
تعیین
designations
تعیین
designation
تعیین
determination
تعیین
redirection
تعیین مسیر
determine
تعیین کردن
determinant
تعیین کننده
slates
تعیین کردن
determinants
تعیین کننده
price determination
تعیین قیمت
redirection
تعیین جهت
damage assessment
تعیین خسارات
watermarks
تعیین میزان مد اب
slate
تعیین کردن
slated
تعیین کردن
determining
تعیین کردن
demark
تعیین حدودکردن
formulation
تعیین کردن
determines
تعیین کردن
assignments
تعیین تعدادسهمیه
delimitation
تعیین حدود
range determination
تعیین مسافت
blood groups
تعیین کردن
avow
شرط تعیین
watermark
تعیین میزان مد اب
avowing
شرط تعیین
predesignation
تعیین قبلی
abounds
تعیین حدودکردن
determinable
قابل تعیین
avows
شرط تعیین
blood group
تعیین کردن
quantification
تعیین خاصیت
abounded
تعیین حدودکردن
identification
تعیین هویت
completely specified
با تعیین کامل
blood type
تعیین کردن
assessments
تعیین مالیات
determination coefficient
ضریب تعیین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com