English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
Victoriana وابسته به دوران ملکه ویکتوریا
Other Matches
queenvictoria ملکه ویکتوریا
Victorian مربوط به زمان سلطنت ملکه ویکتوریا
victorianism سبک نویسندگی و شعر و طرزتفکر زمان ملکه ویکتوریا
Aesthetic Movement [جنبش هنرمندان آمریکایی و انگلیسی در احیای طراحی های باشکوه عصر ملکه ویکتوریا]
off season وابسته به این دوران
hallstatt وابسته به دوران قبل از عصراهن اروپا
Victoria ویکتوریا
victoria cross صلیب ویکتوریا
business cycle دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
Which bus do I take to Victoria Station? کدام اتوبوس را برای رفتن به ایستگاه ویکتوریا باید سوار شوم؟
Safavid period دوران صفویه [اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
queens ملکه
queen ملکه
constitutional monarch ملکه
reginal ملکه منش
reginal لایق ملکه
ladies-in-waiting ندیمه ملکه
lady-in-waiting ندیمه ملکه
queenhood سمت ملکه
lady in waiting ندیمه ملکه
reigining beauty ملکه وجاهت
queenliness ملکه منشی
queens bench division دادگاه ملکه
rial پادشاه ملکه
queenlike ملکه وار
empress ملکه امپراتریس
empresses ملکه امپراتریس
her majesty در گفتگوی ملکه
monarchs ملکه شهریار
monarch ملکه شهریار
reginal در خور ملکه
queen ملکه شدن
queen dowager ملکه بیوه
queendom قلمرو ملکه
queens ملکه شدن
queenly درخور ملکه
tzarina ملکه روسیه تزاری
ladies-in-waiting مستخدمه مخصوص ملکه
styled queen ملقب یا موسوم به ملکه
to queen it ملکه وار رفتارکردن
lady-in-waiting مستخدمه مخصوص ملکه
dido ملکه افسانهای کارتاژ
lady in waiting مستخدمه مخصوص ملکه
regina ملکه سلطنت کننده
Elizabethan مربوط به بدوره ملکه الیزابت
queen can do no wrong ملکه نمیتواند خطا کند
Elizabethan architecture معماری دوره ملکه الیزابت [انگلستان]
infanta دختر پادشاه و ملکه اسپانیا یاپرتقال
the rose of tehran زیباترین زن یادختردرتهران ملکه وجاهت تهران
queen's bounty دستلافی که ملکه بزن سه قلوزاییده میدهد
infante جوانترین پسر پادشاه و ملکه اسپانیا و پرتقال
Ardabil carpet فرش شیخ صفی و یا فرش اردبیل که یکی در موزه ویکتوریا و آلبرت و دیگری در موزه هنر لس آنجلس نگهداری می شوند
queen of دختری که در بازیهای روزیکم می بعنوان ملکه برگزیده میشود
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
order of council تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
queen can do no wrong بیان اصل عدم مسئوولیت ملکه یاپادشاه است در سیستم مشروطه
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
circulation دوران
periods دوران
eras دوران
vertigo دوران
gyrations دوران
swimming دوران
era دوران
circulations دوران
gyration دوران
cycled دوران
rotation دوران
cycles دوران
period دوران
cycle دوران
races دوران مسیر
rotate دوران کردن
raced دوران مسیر
rotates دوران کردن
till in old [great] age تا در دوران سالمندی
rotated دوران کردن
rotation چرخش دوران
wifehood دوران زوجیت
angle of rotation زاویه دوران
aftertime دوران پیری
life دوران زندگی
lives دوران زندگی
wartime دوران جنگ
the whirligig of fashion دوران دایمی مد
off season در دوران کسادی
off season در دوران کم کاری
peacetime دوران صلح
space age دوران کیهان
race دوران مسیر
circulation دوران خون
revolution چرخش دوران
paleozoic دوران اول
dizzy دچار دوران سر
revolutions دوران شورش
revolutions چرخش دوران
rotation about a line دوران دور یک خط
revolution دوران شورش
fulcrum نقطه دوران
sense of rotation جهت دوران
lucid interval دوران افاقه
qyaternary دوران چهارم
axis of rotation محور دوران
plane of rotation سطح دوران
distance between centers طول دوران
stound دوران درد
circulations دوران خون
climacteric دوران یائسگی زن
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
golden age دوران رونق و رفاه
revolutions دور دوران کامل
spinning چرخش [گردش] [دوران ]
season دوران چاشنی زدن
seasons دوران چاشنی زدن
rotation around [about] a point دوران دور نقطه ای
rotational دوران گردش بدور
rotation دوران گردش بدور
obligated tour دوران مشمولیت وفیفه
seasoned دوران چاشنی زدن
jumped-up تازه به دوران رسیده
geriatrician امراض دوران پیریgyrfalcon
rotation about a point دوران دور یک نقطه
revolution دور دوران کامل
circulatory مربوط یه دوران خون
geriatrist امراض دوران پیری
iceman یخی بستر دوران یخ
instantaneous center of rotation مرکز دوران لحظهای
geocentric دوران زمین مرکزی
vertiginous سرگیجهای دوران کننده
azoic دوران ماقبل تاریخ
golden ages دوران رونق و رفاه
The whirligig of time revolves. دوران دایمی زمان می چرخد.
gyrates چرخ زدن دوران داشتن
gyrated چرخ زدن دوران داشتن
retrograde دوران در خلاف جهت معمول
protectorate دوران حکومت کرامول درانگلستان
peripheral course دوران پیش دانشگاهی نظامی
unemployment benefit کمک دریافتی در دوران بیکاری
protectorates دوران حکومت کرامول درانگلستان
gyrating چرخ زدن دوران داشتن
whirligig of something دوران دایمی [اصطلاح مجازی]
rotation about ... دوران دور ... [محوری یا جایی]
whirling چرخش یا دوران جریان سیال
mesozoic era دوران دوم زمین شناسی
Difficult times lie ahead. دوران سختی درپیش است
yaw دوران هواپیما حول محورقائم
long run period دوران محاسبه بلند مدت
Early Christian architecture سبک معماری دوران مسیحیت
yawed دوران هواپیما حول محورقائم
age earnings profile برنامه درامد در دوران زندگی
anthropic مربوط به دوران پیدایش انسان
gyrate چرخ زدن دوران داشتن
whirls چرخش یا دوران جریان سیال
whirl چرخش یا دوران جریان سیال
whirled چرخش یا دوران جریان سیال
It reminds me of my schooldays . مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
rolls دوران حول محور طولی غلطش
roll دوران حول محور طولی غلطش
twist دوران حول محور افقی پیچش
twists دوران حول محور افقی پیچش
rolled دوران حول محور طولی غلطش
twisting دوران حول محور افقی پیچش
We are living in the age of mass communication. ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
Pre-Raphaelite هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
Pre-Raphaelites هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
lying in دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
vorticity میزان برداری دوران موضعی سیال
period منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
periods منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
paleontology مبحث زیست شناسی دوران قدیم
paleocene قسمتی از دوران سوم زمین شناسی
lathe center مرکز یا محور دوران ماشین تراش
banks دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
Edwardian معماری دوران ادوارد اول و دوم وسوم
bank دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
Edwardian ادبیات و هنر و مد لباس دوران ادوارد هفتم
dog days چله تابستان دوران رکود و عدم فعالیت
quadrangles حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
quadrangle حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com