Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English
Persian
visitatorial
وابسته به یادارای اختیار بازرسی
Other Matches
inspective
وابسته به تفتیش و بازرسی
weapons free
جنگ افزار اتش به اختیار فرمان اتش به اختیار درپدافند هوایی
inspector general
بازرسی بازرسی کل ارتش
cancel check firing
فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
inspection
بازرسی بازدید کردن بازرسی کردن
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
warrants
اختیار
voluntariness
اختیار
involuntary
بی اختیار
freedom of the will
اختیار
involuntarily
بی اختیار
warrant
اختیار
warranted
اختیار
attribution
اختیار
credential
اختیار
spontaneous
بی اختیار
authority
اختیار
wills
اختیار
willed
اختیار
will
اختیار
warranting
اختیار
liberty
اختیار
liberties
اختیار
tested
اختیار
test
اختیار
veto
حق و اختیار
vetoes
حق و اختیار
options
اختیار
vetoing
حق و اختیار
incoercible
بی اختیار
authorisations
اختیار
authorization
اختیار
tests
اختیار
spontaneous generation
بی اختیار
at the d. of
به اختیار
vetoed
حق و اختیار
controlling
اختیار
controls
اختیار
option
اختیار
mandate
اختیار
mandated
اختیار
clearance
اختیار
mandates
اختیار
mandating
اختیار
control
اختیار
free will
اختیار
unconscious
بی اختیار
unconsciously
بی اختیار
options
اختیار معامله
fix on
اختیار کردن
will adjust
اتش به اختیار
option
اختیار معامله
to follow a profession
پیشهای را اختیار
empowering
اختیار دادن
to make one's option
اختیار کردن
empowered
اختیار دادن
carte blanche
اختیار تام
empowers
اختیار دادن
empower
اختیار دادن
adoption
اختیار اتخاذ
in the saddle
صاحب اختیار
invested with power
دارای اختیار
Delegation of Authority
تفویض اختیار
carte blanche
اختیار نامحدود
to be a master of
در اختیار خودداشتن
powers
اقتدار و اختیار
power of attorney
اختیار نامه
seller's option
اختیار فروشنده
power
اقتدار و اختیار
absolute authortity
اختیار مطلق
authorise
اختیار دادن
adopter
اختیار کننده
cart blanche
اختیار نامحدود
the optio to accept or reject
اختیار قبول یا رد
enabling
اختیار دادن
authorizations
اختیار اجازه
enables
اختیار دادن
powering
اقتدار و اختیار
warrant of attorney
اختیار نامه
power of procuration
اختیار نامه
power of authority
اختیار نامه
adopted
اختیار شده
enable
اختیار دادن
powered
اقتدار و اختیار
enabled
اختیار دادن
cartle blanche
اختیار نامحدود
as you wish
به اختیار شماست
at the mercy of
در اختیار دستخوش
jurisdiction
اختیار قانونی
certificate of authority
اختیار نامه
fire at will
اتش به اختیار
full power of attorney
اختیار نامه
letter of attorney
اختیار نامه
government
عقل اختیار
commander's call
در اختیار فرماندهی
body english
چرخش بی اختیار
jurisdication
اختیار قانونی
governments
عقل اختیار
auditing
بازرسی
control
بازرسی
audits
بازرسی
inspects
بازرسی
examinations
بازرسی
surveyed
بازرسی
examines
بازرسی
inspecting
بازرسی
examination
بازرسی
examining
بازرسی
examined
بازرسی
surveys
بازرسی
survey
بازرسی
examine
بازرسی
inspectorship
بازرسی
audit
بازرسی
inquiry
بازرسی
controls
بازرسی
audited
بازرسی
inquiries
بازرسی
controlling
بازرسی
perambulation
بازرسی
visit
بازرسی
controllership
بازرسی
visited
بازرسی
visits
بازرسی
visitations
بازرسی
checks
بازرسی شد
visitation
بازرسی
cross examination
بازرسی
checked
بازرسی شد
inspect
بازرسی
inspection
بازرسی
examen
بازرسی
inspected
بازرسی
check
بازرسی شد
option
اختیار خریدیا فروش
ship will adjust
ناو اتش به اختیار
magisterial
مطلق دارای اختیار
tutelar authority
اختیار ناشی از قیومت
spontaneously
به طیب خاطر بی اختیار
to rule the roast
اختیار داری کردن
commander's call
ساعات در اختیار فرماندهی
run the show
اختیار داری کردن
to have the run of a house
اختیار خانهای را داشتن
options
اختیار خریدیا فروش
plenipotentiaries
دارای اختیار تام
take over in charge
تحت اختیار دراوردن
lock option
اختیار کاربرد قفل
catching
در اختیار گرفتن توپ
plenipotent
دارای اختیار مطلق
discretionally
مطابق میل و اختیار
To authorize someone.
به کسی اختیار دادن
invested with power
اختیار داده شده
he wept involuntarily
بی اختیار گریه کرد
plenipotentiary
دارای اختیار تام
fire at will
اتش به اختیار خود
manhole
اطاقک بازرسی
scrutineer
بازرسی فنی
searcher warrant
اجازه بازرسی
right of visit
حق بازرسی و تفتیش
seach
بازرسی کردن
aircraft inspection
بازرسی هواپیما
board of inspection and survey
سازمان بازرسی
to look over
بازرسی کردن
search
بازرسی کردن
search
تکاپو بازرسی
inspection
بازرسی و بازبینی
certificate of survey
گواهی بازرسی
certificate of inspection
گواهی بازرسی
searches
بازرسی کردن
inspect
بازرسی کردن
check point
نقطه بازرسی
searched
تکاپو بازرسی
searchingly
بازرسی کردن
searchingly
تکاپو بازرسی
checkup
بازرسی کلی
searches
تکاپو بازرسی
searched
بازرسی کردن
inspected
بازرسی کردن
vidimus
بازرسی حساب
inspected
تحقیق بازرسی
probed
میله بازرسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com