English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 173 (8 milliseconds)
English Persian
gun running واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
gun-running واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
Other Matches
illicitly بطورقاچاق
mountain dew ویسکی اسکاتلندی که بطورقاچاق در کوهستانهادرست می کنند
monarch پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
monarchs پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
inspection arms سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
bandit دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
brigand دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
preyer دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
heister [American E] دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
robber دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
raider دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
intern واردکردن
interning واردکردن
interns واردکردن
registers در دفتر واردکردن
log درسفرنامه واردکردن
blemishing خسارت واردکردن
blemishes خسارت واردکردن
blemished خسارت واردکردن
logs درسفرنامه واردکردن
registering در دفتر واردکردن
register در دفتر واردکردن
inflicts واردکردن خسارات
inflict واردکردن خسارات
inflicting واردکردن خسارات
list در فهرست واردکردن
inflicted واردکردن خسارات
importable کالای قابل واردکردن
to writes down واردکردن یادداشت کردن
To cause ( inflict ) a loss . ضرر وزیان واردکردن
kill probability احتمال واردکردن تلفات
enrolled عضویت دادن درفهرست واردکردن
enrols عضویت دادن درفهرست واردکردن
enroll عضویت دادن درفهرست واردکردن
enrolling عضویت دادن درفهرست واردکردن
enrolls عضویت دادن درفهرست واردکردن
enrol عضویت دادن درفهرست واردکردن
picking device دستگاه ورودی برای واردکردن داده روی صفحه نمایش
ten key pad مجموعهای مجزا از کلیدهای شماره گذاری شده از 0 تا 9روی یک صفحه کلید که واردکردن عدد را اسان می سازد
weapon اسلحه
unarmed بی اسلحه
weapons اسلحه
bare handed بی اسلحه
armless بی اسلحه
d. armour اسلحه دفاع
armoury اسلحه خانه
armourer اسلحه ساز
armoury اسلحه قوزخانه
holster جلد اسلحه
holsters جلد اسلحه
armory اسلحه خانه
armorer اسلحه ساز
weapon اسلحه حربه
cold steel اسلحه سرد
arm of precision اسلحه دقیق
weapons اسلحه حربه
antiaircraft اسلحه ضد هوایی
Elaborate اسلحه بزرگ
single shot اسلحه تک تیر
repeating firearm اسلحه خودکار
side arms اسلحه کمری
weaponary مربوط به اسلحه
Ten firearms . ده قبضه اسلحه
safety lock ضامن اسلحه
maximum range بردنهایی اسلحه
light armed سبک اسلحه
shooting iron اسلحه گرم
heavy armed سنگین اسلحه
fire arms اسلحه ی گرم
side arm اسلحه کمری
armouries اسلحه قوزخانه
thumbed شستی اسلحه
thumb شستی اسلحه
triggered ماشه اسلحه
triggers ماشه اسلحه
arm اسلحه گرم
ordnance اسلحه ومهمات
weaponry اسلحه سازی
misfires گیرکردن اسلحه
firearms اسلحه گرم
misfired گیرکردن اسلحه
misfire گیرکردن اسلحه
trigger ماشه اسلحه
thumbing شستی اسلحه
thumbs شستی اسلحه
firearm اسلحه گرم
pieces اسلحه گرم
armouries اسلحه خانه
piece اسلحه گرم
stoppages گیر در اسلحه
stoppage گیر در اسلحه
chamber خزانه فشنگ در اسلحه
chambers خزانه فشنگ در اسلحه
gunrunner قاچاقچی اسلحه و مهمات
velite سرباز سبک اسلحه
disassemble بازکردن اسلحه یا موتور
missile اسلحه پرتاب کردنی
missiles اسلحه پرتاب کردنی
to sight gun نشان کردن اسلحه
lift fire زیادکردن برد اسلحه
light infantry پیاده سبک اسلحه
ordnance مربوط به اسلحه و مهمات
stock دسته ابزار و اسلحه
To lay down ones arms . اسلحه رابزمین گذاشتن
muzzle دهانه لوله اسلحه
to decommission weapons اسلحه ها را غیردایر کردن
muzzling دهانه لوله اسلحه
armory کارخانهء اسلحه سازی
armorer نگهبان اسلحه زراد
ranging تنظیم کردن اسلحه
popper اسلحه صدا دار
poppers اسلحه صدا دار
armor bearer حامل اسلحه زرهدار
magazines مخزن خشاب اسلحه
magazine مخزن خشاب اسلحه
hold-ups با اسلحه سرقت کردن
hold-up با اسلحه سرقت کردن
hold up با اسلحه سرقت کردن
muzzles دهانه لوله اسلحه
cleaning rod سمبه نظافت اسلحه
to decommission weapons اسلحه ها را از کار انداختن
biathlon اسکی صحرانوردی با اسلحه
muzzled دهانه لوله اسلحه
freeing کمی محدودیت نوع اسلحه
To drow ( pull ) a gun on some one . بروی کسی اسلحه کشیدن
frees کمی محدودیت نوع اسلحه
clang صدای بهم خوردن اسلحه
clanged صدای بهم خوردن اسلحه
freed کمی محدودیت نوع اسلحه
clanging صدای بهم خوردن اسلحه
clangs صدای بهم خوردن اسلحه
shooting position حالت بدن و اسلحه در تیراندازی
to call to arms اعلام دست به اسلحه کردن
to be packing [heat] [colloquial] اسلحه ای با خود حمل کردن
free کمی محدودیت نوع اسلحه
to pack a weapon [colloquial] اسلحه ای با خود حمل کردن
to carry a weapon اسلحه ای با خود حمل کردن
gunfighter کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
firing pin سوزن گلنگدن اسلحه اتشی
light horse سوار نظام سبک اسلحه
arm اسلحه دستهء صندلی یا مبل
cant اسلحه را درهدفگیری کمی کج کردن
caliber قطر داخلی لوله اسلحه
bore قطر داخلی لوله اسلحه
bores قطر داخلی لوله اسلحه
hussar سرباز سواره نظام سبک اسلحه
karate فن ژاپونی دفاع بدون اسلحه کاراته
brigand سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
tacit تعهد کنترل اسلحه بین دو یاچند کشور
big bore اسلحه دارای کالیبر بزرگ بیش از 220
boresight میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری
flatling زده شده از طرف پهن اسلحه از پهنا
flatlings زده شده از طرف پهن اسلحه از پهنا
brigands سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
judo فن دفاع بدون اسلحه ژاپونی کشتی جودو
assembly بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
doubled دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
phalanx دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
barrels قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
barrel قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
doubled up دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
phalanxes دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
contraband of war قاچاق اسلحه ومهمات جنگی و متفرعات ان از قبیل بنزین و لاستیک
to frisk [a person] دست روی بدن کسی کشیدن [در جستجو برای اسلحه یا مواد مخدر]
break حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
breaks حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
armory training اموزش جنگ افزارداری اموزش اسلحه سازی
ordnance plant کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
safety stop ضامن اسلحه گیره ضامن
autoloader اسلحه خودکار یا نیمه خودکار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com