English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English Persian
hinder واقع درعقب
hindered واقع درعقب
hindering واقع درعقب
hinders واقع درعقب
postern واقع درعقب
Other Matches
backdoor درعقب
at the rear of درعقب
astern درعقب کشتی
back درعقب برگشت
backs درعقب برگشت
tail wind بادوزان درعقب هواپیما
kiss me quick یکجورکلاه که درعقب سرقرارمیگیرد
stern wheeler کشتی دارای پروانه درعقب
intercostal واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
he stroked درعقب کرجی نشسته پارومیزدبدان سام که پاروزنان دیگر .....میزدند
to lie east and west واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
As it were در واقع
substantially در واقع
indeed در واقع
postmortem پس از واقع
situate واقع در
post mortem پس از واقع
situated or situate واقع
bestead واقع
in reality در واقع
situating واقع در
situates واقع در
initialling واقع در اغاز
initials واقع در اغاز
situated واقع شده در
situated واقع در جایگزین
initialled واقع در اغاز
realist واقع بین
situated or situate واقع شده
realistically واقع گرایانه
procephalic واقع در جلو سر
initialing واقع در اغاز
simultaneous with each other با هم واقع شونده
sincipital واقع در جلوی سر
sinisteral واقع درسمت چپ
shipside واقع در کنارکشتی
precordial واقع در پیش دل
set واقع شده
initial واقع در اغاز
initialed واقع در اغاز
realists واقع بین
intralogical واقع در حدودمنطق
intradermic واقع در زیرپوست
intradermal واقع در زیرپوست
extreme position واقع درمنتهاالیه
intervascular واقع در میان رگ ها
alpha lyrae نسر واقع
axile واقع درمحور
capsulate واقع درکپسول
centric واقع درمرکز
initiatory واقع در اول
dichasial واقع در دو طرف
hypodermal واقع در زیرپوست
haemal واقع درسوی دل
flight from reality واقع گریزی
intramontane واقع در کوهستان
trumped-up خلاف واقع
trumped up خلاف واقع
realists واقع گرا
osculant واقع شونده
dereism واقع گریزی
lumbar واقع در کمر
located inside تو واقع شده
limitrophe واقع در مرز
life like واقع نما
realistic واقع بین
realistic واقع گرایانه
realistically واقع بین
it lies on the east of در خاور واقع
extraception واقع نگری
vertical واقع در نوک
yonder واقع درانجا
sets واقع شده
to come to pass واقع شدن
to take place واقع شدن
take place واقع شدن
vanward واقع درجلو
nether واقع در پایین
nether واقع در زیر
setting up واقع شده
covenants واقع شود
lies واقع شدن
vega نسر واقع
covenant واقع شود
transpontine واقع در انسوی پل
lied واقع شدن
lie واقع شدن
superjacent واقع درفوق
occurring واقع شدن
sublunar واقع در زیرقمر
objectivity واقع بینی
occur واقع شدن
occurred واقع شدن
occurs واقع شدن
realist واقع گرا
subjacent واقع در زیر
untrue خلاف واقع
realism واقع بینی
down to earth واقع بین
meanest واقع دروسط
realism واقع گرایی
meaner واقع دروسط
onshore واقع در ساحل
mean واقع دروسط
down-to-earth واقع بین
realism واقع گرائی
interscapular واقع در میان دو کتف
interjacent در میان واقع شونده
intermaxillary واقع در میان ارواره ها
intermontane واقع در میان دو کوه
interplanetary واقع در بین سیارات
intermundane واقع در میان دو جهان
intermural واقع در میان دیوارها
interfacial واقع در میان دورو
hypogynous واقع در زیر تخمدان
hypogeous واقع در شکم خاک
hypogeal واقع در شکم خاک
hypogastric واقع در زیر شکم
to keep one's feet on the ground <idiom> واقع بین ماندن
half way واقع در نیمه راه
haemal واقع درسوی چپ سینه
first world واقع دراروپای غربی
precostal واقع در پیش دنده ها
prehepatic واقع در جلو جگر
interamnian واقع در میان دو رودخانه
interdigitate واقع در میان انگشتان
interdigital واقع در میان انگشتان
interdental واقع در میان دو دندان
intercolumnar واقع در میان دو ستون
intercililary واقع در میان ابروها
intercensal واقع در میان دو سرشماری
intercellular واقع در میان یاخته ها
interaxial واقع در میان دو کوه
interaxal واقع در میان دو کوه
intervertebral واقع در میان مهره ها
subcartilaginous واقع در زیر غضروف
pragmatics فعال واقع بین
postcardinal واقع در پشت قلب
subocular واقع درزیر چشم
subsacral واقع درزیراستخوان خاجی
superlunar واقع دربالای ماه
superlunary واقع بر بالای ماه
supraclavicular واقع دربالای ترقوه
surfacer جسم واقع در سطح
pre ocular واقع در جلو چشم
suboceanic واقع درعمق اقیانوس
southwestern واقع در جنوب غربی
southwest واقع در جنوب غربی
situated to the right واقع دردست راست
subsolar واقع در نواحی گرمسیر
sublingual واقع درزیر زبان
premedian واقع در نیمه قدامی
premedial واقع در نیمه قدامی
sublunary واقع در زیر ماه
to come in useful سودمند واقع شدن
pantropical واقع در مناطق حاره
pantropic واقع در مناطق حاره
laterad واقع درخط افقی
it never occurred again دیگر واقع نشد
intratelluric واقع در درون زمین
intracellular واقع در درون سلول
intra uterine واقع در درون زهدان
interurban واقع در میان شهرها
intertribal واقع در میان قبیله ها
interseptal واقع در میان پره ها
ventral واقع بر روی شکم
left handed واقع در سمت چپ ناشی
nodal واقع درنزدیک گره
moral realism واقع نگری اخلاقی
midship واقع درمیان کشتی
midmost واقع در عین وسط
to suffer wrong مظلوم واقع شدن
middlemost واقع در عین وسط
mid most واقع در عین وسط
lobar واقع در قسمتهای ریه
interseptal واقع در میان جدارها
alpine واقع در ارتفاع زیاد
mediate درمیان واقع شدن
acceptableness مقبول واقع شدن
intermediate در میان واقع شونده
ultramarine واقع در انسوی دریا
downstairs واقع در طبقه زیر
become entitled to مصداق ..... واقع شدن
post natal واقع شونده پس از تولد
caudate وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
caudel وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
ciecumoral واقع درگرداگرد دهن
mediated درمیان واقع شدن
mediates درمیان واقع شدن
pragmatic فعال واقع بین
nocturnal واقع شونده درشب
worked موثر واقع شدن
work موثر واقع شدن
murals واقع برروی دیوار
mural واقع برروی دیوار
above مافوق واقع دربالا
lateral واقع درخط افقی
mediating درمیان واقع شدن
interstellar واقع در میان ستارگان
citied واقع شده در شهر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com