English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
transmarine واقع در انسوی دریا متعلق به ماوراء بحار
Other Matches
ultramarine واقع در انسوی دریا
overseas ماوراء بحار
transpontine واقع در انسوی پل
tranalpine واقع در انسوی کوه الپ ماورای الپی
tramontane واقع در ماوراء جبال الپ بیگانه
oversea ماورای بحار
continental shelf مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
beyond انسوی
oer بر انسوی
on the opposite side در انسوی دیگر
lee انسوی کشتی که از باد در پناه است بادپناه
neap tide کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
isovelocity نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
intercostal واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
mean sea level سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
aerospace فضای ماوراء جو
numinous ماوراء الطبیعه
transcutaneous ماوراء پوستی
ultrafiche ماوراء فیش
supernatural ماوراء طبیعی
ultrasonic ماوراء صوت
hypersonic ماوراء الصوت
supersonic ماوراء صوت
ultraviolet ماوراء بنفش
transmountain ماوراء کوهستانی
transmontane ماوراء کوهستانی
ultrasonics ماوراء صوت
pellucid حائل ماوراء
supersensible ماوراء محسوسات
transcutaneal ماوراء پوستی
violet ray اشعهء ماوراء بنفش
ultra violet radiation تشعشع ماوراء بنفش
meta metalanguage ماوراء فوق زبان
transcendentalism فلسفه ماوراء الطبیعه
ultraviolet light نور ماوراء بنفش
supernaturalism فلسفه ماوراء طبیعه
supersensible ماوراء عالم حواس
transduction عبور از ماوراء چیزی
semiopaque کمی حاجب ماوراء
transfinite ماوراء اعداد محدود
extraterrestrial radiation تابشهای ماوراء زمینی
ultrahigh frequency بسامد ماوراء زیاد
beyond انطرف ماوراء دورتر
metaphysics مبحث علوم ماوراء طبیعی
ultrashort drilling مته کاری ماوراء صوت
metaphisical مربوط به علم ماوراء طبیعت
metaphysician دانشمند علوم ماوراء طبیعی
usli مجتمع سازی درمقیاس ماوراء بزرگ
ultra large scale integration مجتمع سازی در مقیاس ماوراء بزرگ
diathermanous هادی اشعه حرارتی ماوراء قرمز
diathermic هادی اشعه حرارتی ماوراء قرمز
ultraviolet ray اشعه ماوراء بنفش پرتو فرابنفش
anaclitic متعلق به
thereof=of that متعلق به ان
dependent متعلق
appurtenant متعلق
thereof متعلق به ان
metaphysical وابسته بعلم ماوراء طبیعی علوم معقول
hypnic متعلق بخواب
hereof متعلق باین
hempen متعلق به شاهدانه
chromic متعلق به کرومیوم
heraldic متعلق به منادی
my متعلق بمن
bridal متعلق بعروس
alary متعلق به بال
conventual متعلق بخانقاه
our متعلق بما
arcadian متعلق به ارکاد
therof متعلق بان
attached مربوط متعلق
subscriber's line خط متعلق به مشترک
adamic متعلق به ادم
to lie east and west واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
government owned industries صنایع متعلق بدولت
oversea متعلق بماوراء دریاها
waterside متعلق به کناردریا ساحل
eolithic متعلق به اغاز عصرسنگ
subscriber's loop حلقه متعلق به مشترک
It belongs to him personally. متعلق بشخص اوست
acromial متعلق بنوک شانه
ci devant متعلق بدوره سابق
then متعلق بان زمان
archiepiscopal متعلق به اسقف بزرگ
slsi Intergration Scale SuperLarge تراشه هایی با تراکم ماوراء بزرگ
hostile متعلق به دشمن خصومت امیز
stablemate اسب مسابقه متعلق به یک گروه
non-human غیر متعلق به نژاد انسان
non human غیر متعلق به نژاد انسان
epigraphical سرلوحهای متعلق به کتیبه یاسرلوحه
epigraphic سرلوحهای متعلق به کتیبه یاسرلوحه
alar متعلق به پیوندگاه درخت یابرگ
accipitrine متعلق به مرغان شکاری بازمانند
proprietary متعلق به ملاک وابسته به مالک
dosimeter وسیله اندازه گیری اشعه ماوراء بنفش در تابشهای خورشیدی و اسمانی
holding anchorage لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
quicquid plantatur solo , solo cedit منضمات و نمائات زمین متعلق به ان است
zoon هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
piscary ازادی ماهیگیری در ابهای متعلق به غیر
domain اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
this house belong tome این خانه متعلق بمن است
domains اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
portfolio entry قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
library مجموعهای از برنامه یا بلاکها که متعلق به کسی هستند
private متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
commonest متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
commoners متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
common متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
libraries مجموعهای از برنامه یا بلاکها که متعلق به کسی هستند
privates متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
no man's land سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
associated company شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
extra atmospheric متعلق بفضای بیرون ازجو خارج الجوی
chain stores فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
preatorian وابسته به متعلق گارد ویژه سربازی که جزگاردویژه است
chain store فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
aluminum paste تکههای بسیار کوچک الومینیوم که مانع برخورداشعه ماوراء بنفش خورشیدبه سطح جسم میشوند
encipher تبدیل متعلق به کد محافظت شده توسط سیستم رمز گذار
kame تپه کوچک متشکله ازسنگ وخاک اب اورد متعلق بدوره یخبندان
eprom PRO مخصوص که در زیرنور شدید ماوراء بنفش میتواند پاک شده و سپس دوباره برنامه ریزی شودmemory only programmableread erasableیک
hyper پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
hyper- پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
actinism خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
parathyroid غدد پاراتیروئید مترشحه از غدد ماوراء درقی
mean sea level ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
ldl یک ماوراء زبانی که زبانی را شرح میدهد
neotropical متعلق به امریکای جنوبی ونواحی گرمسیری امریکای شمالی
Medici Mamluk rug قالی مدیسه مملوک [این فرش متعلق به قرن شانزدم میلادی می باشد که به تازگی کشف و در موزه پالازو ایتالیا نگهداری می شود و دارای سه ترنج هشت وجهی است.]
asea در دریا
sea foam کف دریا
sea froth کف دریا
mere دریا
sea bed کف دریا
the blue دریا
lough اب دریا
acajou دریا
sepiolite کف دریا
merest دریا
main دریا
asea به دریا
saltwater اب دریا
benthos ته دریا
meerschaum کف دریا
d.j.'s locker ته دریا
meerscham کف دریا
floods رو د دریا
flooded رو د دریا
bree دریا
holm دریا
overboard در دریا
cuttle bone کف دریا
flood رو د دریا
cuttlebone کف دریا
on the sea دریا
high water line خط مد دریا
at sea در دریا
seabed کف دریا
high water مد دریا
high tide مد دریا
ground کف دریا
channels دریا
channelled دریا
waterscape اب دریا
seas دریا
channeling دریا
sea دریا
channeled دریا
ocean foam کف آب دریا
sea foam کف آب دریا
the deep دریا
beach foam کف آب دریا
high tides مد دریا
spume کف آب دریا
the wave دریا
channel دریا
in reality در واقع
situating واقع در
post mortem پس از واقع
situated or situate واقع
situates واقع در
bestead واقع
situate واقع در
postmortem پس از واقع
indeed در واقع
substantially در واقع
As it were در واقع
naval aviation هوا دریا
seasickness دریا زدگی
seabirds مرغ دریا
waterscape منظره اب دریا
seabird مرغ دریا
man overboard ادم به دریا
deep-sea ژرف دریا
marine transgression پیشروی دریا
seahorse اسب دریا
ocean bound رهشپار دریا
high tide حداکثر مد دریا
strands کنار دریا
pelagic ساکن دریا
high tides حداکثر مد دریا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com