English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
beaching gear وسایل به ساحل کشیدن ناو
Other Matches
ship to shore حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
beach marker علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
shore to shore movement عملیات و حرکت مستقیم از یک ساحل به ساحل دیگر
onshore روی ساحل متوجه بطرف ساحل
inshore بطرف ساحل جلو ساحل
beach gear وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
cpu سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
tackle درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recovers جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
excess property وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channeled واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
approach lane مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
maps نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
computation of replacement factors محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
bouse بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
weight بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
red concept جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
cryptoancillary equipment وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
landing aids وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
pioneer tools وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone . ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
basics توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
snuffled باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
twinge درد کشیدن تیر کشیدن
twinges درد کشیدن تیر کشیدن
agonise زحمت کشیدن درد کشیدن
basic issue items وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
landside ساحل
littoral ساحل
shores ساحل
shore ساحل
beached ساحل
ashore به ساحل
beach ساحل
sea shore ساحل
rivage ساحل
brae ساحل
coast ساحل
coasts ساحل
bank ساحل
beaches ساحل
causey ساحل
banks ساحل
backshore ساحل جزرو مد
back beach ساحل جزرو مد
low lander ساحل نشین
backshore beach ساحل جزرو مد
bank protection ساحل داری
bank revetment پوشش ساحل
beaches زدن به ساحل
bankside شیب ساحل
inshore به طرف ساحل
onshore واقع در ساحل
shores ساحل دریا
land combat نبرد در ساحل
coastward بطرف ساحل
seacoast ساحل دریا
sea coast ساحل دریا
coastward درامتداد ساحل
coastwards بطرف ساحل
coastwise درطول ساحل
coral reef ساحل مرجانی
river line خط ساحل رودخانه
riparian ساحل رودخانه زی
shore duty خدمت ساحل
in نزدیک ساحل
coast guardsman ساحل بان
shores کرانه ساحل
shore ساحل دریا
shore کرانه ساحل
basegram پیام از ساحل
in- نزدیک ساحل
coastwards درامتداد ساحل
beach party تیم ساحل
near shore نزدیک به ساحل
on shore روی ساحل
stethe ساحل رودخانه
hard beach ساحل مستحکم
attack group گروه تک به ساحل
sandbanks ساحل شنی
beaches ساحل شنی
beached ساحل شنی
beached زدن به ساحل
beach ساحل شنی
beach زدن به ساحل
river banks ساحل رودخانه
seashore ساحل دریا
seashores ساحل دریا
sandbank ساحل شنی
shorelines خط ساحل یا خط ساحلی
offshore از جانب ساحل
offshore دور از ساحل
shoreline خط ساحل یا خط ساحلی
river bank ساحل رودخانه
shoring پیاده شدن در ساحل
near bank ساحل نزدیک رودخانه
insides موج نزدیک ساحل
inside موج نزدیک ساحل
coast in point نقطه ورود به ساحل
Ivory Coast کشور ساحل عاج
coast defence سازمان پدافنداز ساحل
ashore بکنار بطرف ساحل
lee shore ساحل در معرض باد
put out از ساحل عازم شدن
landing beach ساحل پیاده شدن
hinterland زمین پشت ساحل
retracts دور شدن از ساحل
hinterlands زمین پشت ساحل
riverain ساکن ساحل رودخانه
roadstead لنگرگاه دور از ساحل
retracting دور شدن از ساحل
shelf سراشیب ساحل دریا
retracted دور شدن از ساحل
retract دور شدن از ساحل
seebreeze باد از دریا به ساحل
bars خور پیشرفتگی اب به ساحل
bank line نخ ماهیگیری وصل به ساحل
bank angle زاویه شیب ساحل
the wares beat the shore خوردن امواج به ساحل
the waves beats or the shore امواج به ساحل می کوبد
waterside متعلق به کناردریا ساحل
bar خور پیشرفتگی اب به ساحل
kits جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
offshore winds بادخشکی بادهای دور از ساحل
shore break موجهاییکه نزدیک ساحل می شکنند
coasting کشتی رانی در طول ساحل
cay ساحل مرجانی یاشنی درجزیره
landing attack تک همراه با پیاده شدن به ساحل
bank صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
landing forces نیروها پیاده شونده به ساحل
foreshores لبه جلوی ساحل دریا
foreshore لبه جلوی ساحل دریا
banks صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
skate boat قایق بسته به ساحل در اغازمسابقه
surf cast قلاب اندازی از ساحل در موج
to wash something ashore بکنار ساحل شستن چیزی
debarkation net پل تخلیه پرسنل ازکشتی به ساحل
to wash something up بکنار ساحل شستن چیزی
drags کشیدن بزور کشیدن
dragged کشیدن بزور کشیدن
drag کشیدن بزور کشیدن
liberty man ملوانی که اجازه دارد به ساحل برود
beachheads پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
straight off مستقیما درجلو موج روبه ساحل
landing پیاده شدن به ساحل فرود هواپیما
landings پیاده شدن به ساحل فرود هواپیما
alighting area نقطه پیاده شدن خودروها به ساحل
barrier reef صخره مرجانی که تقریباموازی ساحل است
council of entent ساحل عاج نیجریه و ولتای علیا
beachhead پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
point break موجهاییکه با زاویه به ساحل نزدیک می شوند
mooring نقطه مهار کردن قایق به ساحل
shore duty ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
offshore دور از ساحل قسمت ساحلی دریا
coast in point نقطه نزدیک شدن کشتی به ساحل
landing party گروه پیاده شونده به ساحل تیم فرود
coastal refraction تغییر جهت امواج رادیویی در برخورد به ساحل
soups موج شکسته کف دار که بسرعت به ساحل می رسد
dune خاکریز یاتپه شنی ساحل که بادانها را جابجامیکند
jolly boat قایق بار کشی از کشتی به ساحل و بعکس
landing attack تک فرود یا پیاده شدن به ساحل با کشتی یاهواپیما
approach line خط نزدیک شدن به ساحل خط تقرب به دشمن خط مسیرفرود
wharf لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharfs لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
wharves لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
soup موج شکسته کف دار که بسرعت به ساحل می رسد
camp-shedding [پایه ها و تخته های روی ساحل رودخانه]
painters طناب کوتاه وصل به قایق برای بستن به ساحل
hard up جاده شیب دارکه ازمیان پیش ساحل بگذرد
hard-up جاده شیب دارکه ازمیان پیش ساحل بگذرد
painter طناب کوتاه وصل به قایق برای بستن به ساحل
barrier light نورافکن ساحل دریا برای پیداکردن مسیر کشتی
bank protection حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
bollards تیر عمودی ساحل برای بستن قایق منقاری
bollard تیر عمودی ساحل برای بستن قایق منقاری
scylla صخرهای در ساحل ایتالیاروبروی گرداب معروف به "شاریبدیس " در سیسیل
transfer berth دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
transfer area در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com