English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
annular وسایل و ابزار حلقه دار دارای علائم و اشکال حلقوی
Other Matches
zoomorphism استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
loop pile پرزهای حلقوی [این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
annulus حلقه حلقوی
tool دارای ابزار کردن بصورت ابزار دراوردن
staggy دارای علائم ونشانههای نر
gears ابزار وسایل لباس مخصوص
geared ابزار وسایل لباس مخصوص
gear ابزار وسایل لباس مخصوص
motor tool ابزار و وسایل تعمیر اتومبیل
equipment تجهیزات جنگی وسایل الات و ابزار
diversiform دارای اشکال مختلف
filet توری دارای اشکال مربع
imagery collateral وسایل و ابزار مخصوص کمک به تفسیر عکس هوایی
ring and bead sight دستگاه نشانه روی که دارای شکاف درجه حلقوی و مگسک میباشد
soft ware وسایل نرم ابزار دستگاههای کامپیوتر یا چاپ و فیلم برداری
pleomorphic چند شکلی دارای اشکال وصور مختلف
kits جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
loop sling مهار حلقوی بار بند حلقوی
convoys کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
convoy کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
universal receiver گیرندهای که با دی سی و هم ا سی کار میکند و دارای وسایل محافظ متعددی است
base ring حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
loop بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
looped بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loops بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
legend شرح علائم و اختصارات فهرست علائم یا اختصارات
legends شرح علائم و اختصارات فهرست علائم یا اختصارات
motif گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
write enable ring حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
cpu سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
beach gear وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
prevention of stripping ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
positioning band حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
tackled درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recover جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
control equipment ابزار وارسی ابزار پایش
nest حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
nests حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
ferrules حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
ferrule حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
excess property وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
gadroon اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
looped حلقه درون حلقه دیگر
crispest موجدارکردن حلقه حلقه کردن
loops حلقه درون حلقه دیگر
crisps موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crisp موجدارکردن حلقه حلقه کردن
loop حلقه درون حلقه دیگر
crisper موجدارکردن حلقه حلقه کردن
channel واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
dispersal lays محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
orbiculate حلقوی
ring cartilage حلقوی
terete حلقوی
annulated حلقوی
cricoid حلقوی
loop code کد حلقوی
convolute حلقوی
sigmoid حلقوی
vortiginous حلقوی
annular حلقوی
annulate حلقوی
vortical حلقوی
red concept جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
symbols علائم
zaph dignbats علائم زف
loop antenna انتن حلقوی
ring tension کشش حلقوی
fairy ring قارچ حلقوی
snap ring خار حلقوی
peristalsis حرکات حلقوی
ringbolt hitching خفت حلقوی
interlocking حلقوی بافتن
ring armature ارمیچر حلقوی
bustle pipe لوله حلقوی
ring جسم حلقوی
ring nebula ابری حلقوی
ring nebula سحابی حلقوی
ring network شبکه حلقوی
verticillation ارایش حلقوی
annular eclipse کسوف حلقوی
curl field میدان حلقوی
annular burner مشعل حلقوی
cup point تیزی حلقوی
annular projection برامدگی حلقوی
loop knot tie گره حلقوی
annular jet فوران حلقوی
apple ring fender دفرای حلقوی
loop mill rolling نوردکاری حلقوی
ringing حلقوی شدن
bight حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
landing aids وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
pioneer tools وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
vortexes جریان حلقوی یا گردابی
bagel نان شیرینی حلقوی
atoll جزیره مرجانی حلقوی
lyraring nebula سحابی حلقوی شلیاق
vortices جریان حلقوی یا گردابی
lyraring nebula ابری حلقوی شلیاق
wake جریانهای حلقوی بال
waked جریانهای حلقوی بال
loop feeder سیم تغذیه حلقوی
vortex جریان حلقوی یا گردابی
vortex drag پسای جریانهای حلقوی
convoluted بهم تابیده حلقوی
atolls جزیره مرجانی حلقوی
circular shift تغییر مکان حلقوی
wakes جریانهای حلقوی بال
induction ring heater گرمکن حلقوی القائی
symptom علائم مرض
hazard signs علائم خطر
The symptoms ( of a disease) . علائم بیماری
symptoms علائم مرض
sound signal علائم صدا
shading symbols علائم سایهای
signal transformation ترادیسی علائم
facing علائم ریاضی
facings علائم ریاضی
signalman متصدی علائم
sinusoidal signals علائم سینوسی
signal fidelity وفاداری علائم
signal man متصدی علائم
signal regeneration باززایی علائم
character set مجموعه علائم
supervisory signals علائم نظارتی
erection marks علائم نصب
mathematical symbols علائم ریاضی
indication signs علائم راهنمائی
economic indicator علائم اقتصادی
symbolic string رشته علائم
identification signs علائم تشخیص
schematic symbols علائم الگویی
symbolic table جدول علائم
epiphenomenon علائم ثانویه
control signals علائم کنترلی
broaching ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
uncoil غیر حلقوی کردن یا شدن
mantle ring تیر حمال حلقوی شکل
can annular محفظه احتراق حلقوی شکل
warp-loop fringe ریشه حلقوی [در قالی همدان]
uncoils غیر حلقوی کردن یا شدن
toothed ring armature ارمیچر حلقوی دندانه دار
uncoiled غیر حلقوی کردن یا شدن
uncoiling غیر حلقوی کردن یا شدن
cannular محفظه احتراق حلقوی شکل
emblazonment تزئین با نشان و علائم
number plates پلاک علائم مشخصه
legend فهرست علائم واختصارات
nomenclature فهرست علائم واختصارات
dual intensity تاکید علائم خاص
legends فهرست علائم واختصارات
syndrome علائم مشخصه مرض
pictograph نشان یا علائم تصویری
semiotic وابسته به علائم مرض
semiotic مکتب علائم رمزی
semeiotic مکتب علائم رمزی
baud rate نسبت علائم درثانیه
semeiotic وابسته به علائم مرض
prodrome علائم اولیه مرض
tablature نوعی علائم موسیقی
syndromes علائم مشخصه مرض
symptomatic حاکی از علائم مرض
number plate پلاک علائم مشخصه
purl حلقه حلقه شدن
quoit حلقه پرتاب حلقه
purled حلقه حلقه شدن
purls حلقه حلقه شدن
wreathy حلقه حلقه شده
eye bolt حلقه حلقه اتصال
convolute حلقه حلقه کردن
purling حلقه حلقه شدن
basics توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
coil antenna انتن حلقوی به شکل سیم پیچ
symbolization استعمال علائم ونشانهای رمزی
morsecode علائم رمز تلگرافی مرس
signal boxes توقف گاه متصدی علائم
discriminate با علائم مشخصه ممتاز کردن
discriminated با علائم مشخصه ممتاز کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com