Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
English
Persian
vamp
وصله تعمیر کردن
Other Matches
patch
وصله ناجور وصله کردن
patches
وصله ناجور وصله کردن
deadlines
منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadline
منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
to put a patch on a garment
وصله بر جامهای دوختن جامهای را وصله کردن
utilities'man
متخصص تعمیر دستگاههای حرارتی و برقی تعمیر کارتاسیسات
clouted
وصله کردن
clout
وصله کردن
clouting
وصله کردن
clouts
وصله کردن
pasting
وصله کردن
paste
وصله کردن
to p up
وصله کردن
piece
وصله کردن
patches
وصله کردن
patch
وصله کردن
pieces
وصله کردن
pastes
وصله کردن
pasted
وصله کردن
cento
پارچه وصله وصله
patches
وصله دوزی کردن
revamps
وصله پینه کردن
patch
وصله دوزی کردن
revamping
وصله پینه کردن
clobber
جامه وصله کردن
clobbering
جامه وصله کردن
clobbered
جامه وصله کردن
clobbers
جامه وصله کردن
revamped
وصله پینه کردن
revamp
وصله پینه کردن
revamping
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
disrepair
احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر
vamp
وصله کردن سرهم بندی کردن
fishplate
قطعات ریل را با وصله وصل کردن پشت بند
restore
تعمیر کردن
mend
تعمیر کردن
repair
تعمیر کردن
restoring
تعمیر کردن
patches
تعمیر کردن
refit
تعمیر کردن
refits
تعمیر کردن
refitted
تعمیر کردن
serviced
تعمیر کردن
darn
[conservate]
تعمیر کردن
patch
تعمیر کردن
fixes
تعمیر کردن
mended
تعمیر کردن
restores
تعمیر کردن
restored
تعمیر کردن
mends
تعمیر کردن
service
تعمیر کردن
refitting
تعمیر کردن
patch up
<idiom>
تعمیر کردن
to patch up
تعمیر کردن
fix
تعمیر کردن
refashion
تعمیر کردن
rehash
تعمیر کردن
repaired
تعمیر کردن
rehashed
تعمیر کردن
rehashes
تعمیر کردن
to patch up
وصله کردن اصلاخ کردن
overhauls
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
to repair the roof
بام
[خانه]
را تعمیر کردن
to repair a flat tire
لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
to mend a puncture
لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
repair
درست کردن جبران کردن تعمیر
repaired
درست کردن جبران کردن تعمیر
overhauls
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauled
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhaul
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
graving dock
اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
remodeled
عوض کردن تعمیر کردن
remodeling
عوض کردن تعمیر کردن
remodel
عوض کردن تعمیر کردن
remodelled
عوض کردن تعمیر کردن
remodelling
عوض کردن تعمیر کردن
remodels
عوض کردن تعمیر کردن
preventative
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
preventive
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
dock receipt
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
joint
وصله
patching
وصله
patch
وصله
splicing
وصله
splices
وصله
patchy
وصله وصله
fish plate
وصله
patches
وصله
patchiest
وصله وصله
splice
وصله
patchier
وصله وصله
spliced
وصله
imps
وصله
imp
وصله
pasted
درج وصله
patchiest
وصله دار
paste
درج وصله
patchier
وصله دار
splotch
نقطه وصله
copper tingle
وصله مسی
inset
دهانه وصله
column splice
وصله ستونها
pastes
درج وصله
doubler
تخته وصله
field splice
وصله کارگاهی
patchable
وصله بردار
patchwork
وصله دوزی
patchery
وصله کاری
patchiness
وصله داری
insets
دهانه وصله
pasting
درج وصله
patched
وصله دار
patchy
وصله دار
tinkerer
وصله زن حلبی ساز
tinker
وصله کاری تعمیرکردن
tinkered
وصله کاری تعمیرکردن
fishplate
لبه گیر وصله
botch
وصله وپینه بدنما
fish out of water
<idiom>
طرف وصله ناجوراست
mending
وصله پینه شدنی
botching
وصله وپینه بدنما
botched
وصله وپینه بدنما
botches
وصله وپینه بدنما
tinkering
وصله کاری تعمیرکردن
tinkers
وصله کاری تعمیرکردن
service
تعمیر
maintenance
تعمیر
repairing
تعمیر
repaired
تعمیر
renovation
تعمیر
instauration
تعمیر
serviced
تعمیر
repairs
تعمیر
upkeep
تعمیر
repair
تعمیر
remaking
تعمیر
face lifting
تعمیر
mending
تعمیر
spot repair
تعمیر در جا
gunner's mate
تعمیر کارتوپ
over haul
تعمیر اساسی
base repair
تعمیر اساسی
maintenance
تعمیر و نگهداری
serviceability
تعمیر پذیری
spot repair
تعمیر در محل
repair time
مدت تعمیر
in bad repair
نیازمند تعمیر
out of repair
نیازمند تعمیر
retread process
تعمیر مجدد
in disrepair
محتاج تعمیر
maintenance
نگهداری و تعمیر
servicemen
تعمیر کار
darner
تعمیر کننده
serviceman
تعمیر کار
serviceability
قابلیت تعمیر
aircraft repair
تعمیر هواپیما
reparation
تعمیر عوض
field service
تعمیر در محل
emergency repair
تعمیر اضطراری
reconditioning
تعمیر مجدد
to do up
تعمیر رکدن
repair kit
جعبه تعمیر
under repairing
دردست تعمیر
under repair
تحت تعمیر
under repair
در دست تعمیر
upkeep
هزینه نگهداری و تعمیر
docking report
گزارش تعمیر ناو
communication technician
تعمیر کارفنی مخابرات
maintenance work
کار تعمیر و نگهداری
plate layer
متصدی تعمیر خط اهن
repair pit
چاهک تعمیر اتومبیل
repair kit
دست ابزاروسایل تعمیر
steam fitter
تعمیر کارلوله بخار
pattern generator
مولد تعمیر کار
dry docks
محل تعمیر کشتی
maintenance routine
روال تعمیر و نگهداری
mean time to repair
زمان میانگین تعمیر
dry dock
محل تعمیر کشتی
dock
حوضچه تعمیر ناو
rebuild
نوسازی تعمیر مجدد
rebuilds
نوسازی تعمیر مجدد
docked
حوضچه تعمیر ناو
docks
حوضچه تعمیر ناو
mean repair time
زمان میانگین تعمیر
dry dock
استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
remote servicing
تعمیر و نگهداری از راه دور
dry docks
استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
maintenance programmer
برنامه نویس تعمیر ونگهداری
customers
نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
customer
نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
remote maintenance
تعمیر و نگهداری از راه دور
motor tool
ابزار و وسایل تعمیر اتومبیل
maintenance shop
کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com