Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
wind rocked out
وقفه تنفسی
Other Matches
interrupts
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupt
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupting
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
transparently
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparent
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
respiratory
تنفسی
inspiratory
تنفسی
recessional
تنفسی
expiratory
تنفسی
respiratory center
مرکز تنفسی
resipatory quotient
بهره تنفسی
breathing gear
وسیله تنفسی
wind rocked out
نارسایی تنفسی
breathing gear
ماسک تنفسی
air breathing
هوای تنفسی
breathing vibration
ارتعاش تنفسی
dust respirator
ماسک تنفسی
respiratory system
دستگاه تنفسی
rq
بهره تنفسی
air vessel
لوله تنفسی
stoma
منفذ تنفسی
cardiorespiratory system
دستگاه قلبی- تنفسی
respiratory exchange index
شاخص بهره تنفسی
respirators
ضربت گیر تنفسی
respirator
ضربت گیر تنفسی
phlegm
[secretion in the airway during inflammation]
بلغم
[مخاط]
[ترشح در دستگاه تنفسی در زمان التهاب]
[پزشکی]
oxygen convertor
مبدل اکسیژن مایع به اکسیژن گازی در سیستمهای تنفسی
cease
وقفه
abeyance
وقفه
hiatus
وقفه
ceased
وقفه
down time
وقفه
standstil
وقفه
pause
وقفه
interval
وقفه
discontinuance
وقفه
interruption
وقفه
ceases
وقفه
paused
وقفه
pauses
وقفه
hold back
وقفه
pausing
وقفه
gaps
وقفه
hoid up
وقفه
gap
وقفه
ceasing
وقفه
suspension
وقفه
suspensions
وقفه
paralysis
وقفه
interrupt
وقفه
uninterrupted
بی وقفه
jibs
وقفه
abeyance or adeyancy
وقفه
deadlock
وقفه
stick
وقفه
block
وقفه
arrested
وقفه
arrest
وقفه
stations
وقفه
stationed
وقفه
station
وقفه
unabated
<adj.>
بی وقفه
at a stretch
بی وقفه
interrupts
وقفه
chasm
وقفه
chasms
وقفه
standstill
وقفه
arrests
وقفه
blocking
وقفه
breaks
وقفه
break
وقفه
stound
وقفه
interruptions
وقفه
desuetude
وقفه
interrupting
وقفه
dead lock
وقفه
jibbed
وقفه
jib
وقفه
jibbing
وقفه
blocks
وقفه
blocked
وقفه
caesura
وقفه ایست
nerve block
وقفه عصبی
affect block
وقفه عاطفه
massed learning
یادگیری بی وقفه
massed practice
تمرین بی وقفه
machine interupption
وقفه ماشین
interrupt vector
بردار وقفه
interrupt handler
گرداننده وقفه
betweentimes
درمدت وقفه
blocking period
دوره وقفه
interrupt driven
وقفه گرا
continous cycle
دوره بی وقفه
external interrupt
وقفه خارجی
flashbacks
وقفه زمانی
full stop
وقفه کامل
full stops
وقفه کامل
automatic interrupt
وقفه خودکار
run on
بدون وقفه
work stoppage
وقفه در کار
vectored interrupt
وقفه برداری
uninterrupted duty
کار بی وقفه
interval
ایست وقفه
unceasing
بدون وقفه
system interrupt
وقفه سیستم
sticking voltage
ولتاژ وقفه
flashback
وقفه زمانی
priority interrupt
وقفه اولویت
time out
وقفه فاصله
program interrupt
وقفه برنامه
clock interrupt
وقفه زمان سنجی
interrupt serrice routine
روال سرویس وقفه
machine check interrupt
وقفه بررسی ماشین
insolvency
وقفه در پرداخت دیون
interrupts
حرکت دادن وقفه
interrupt
حرکت دادن وقفه
disarmed
ثیرات وقفه شدن
interrupting
حرکت دادن وقفه
disarms
ثیرات وقفه شدن
interrupting
ناتوان کردن وقفه
ups
تامین برق بی وقفه
interrupt
ناتوان کردن وقفه
machine check interrupt
وقفه مقابله ماشین
parabiosis
وقفه رسانش عصبی
disarm
ثیرات وقفه شدن
fall into abeyance
درحال وقفه افتادن
scanned interrupt
وقفه پویش شده
interrupts
ناتوان کردن وقفه
arm
خط وط وقفه فعال شده .
short time rating
کار کردن با وقفه
shut up
باعث وقفه در تکلم شدن
NMI
وقفه غیرقابل چشم پوشی
uniterruptable power supply
سیستم تامین برق بی وقفه
continous
متصل متوالی بدون وقفه
uninterruptable power supply
منبع تغذیه وقفه ناپذیر
continous type furnace
کوره نوع بدون وقفه
tenuis
علامت مکث و وقفه در یونانی
interrupts
ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupt
انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupting
ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupting
خط وقفه که فعال شده است
interrupt
ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupt
خط وقفه که فعال شده است
interrupting
انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupts
انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupts
خط وقفه که فعال شده است
station break
وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
interrupting
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
suspended animation
وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
interrupt
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
caesura
وقفه یاسکوت شعردرانتهای کلمه یا وتد
interrupts
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
attentions
کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
interrupting
ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
handler
یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
interrupt
ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
attentions
سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
interrupt
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupts
ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
burst
انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
interrupting
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
attention
کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
bursts
انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
interrupts
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
attention
سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
handlers
یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
interrupting
سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
disables
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
Dont let the grass grow under your feet.
نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
disable
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
interrupts
سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
maskable
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
interrupt
سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
disabling
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
daisy chain
خط ی که تمام خروجیهای وقفه وسایل را به CPU متصل میکند
disarm
وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
disarmed
وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
disarms
وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
external
سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
externals
سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
vectored interrupt
سیگنال وقفه که پردازنده را به یک تابع در آدرس مشخص هدایت میکند
maskable
وقفهای که توسط ماسک وقفه قابل فعال شدن است
poll
سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
polled
سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
polls
سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
interrupts
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
trap
نرم افزاری که سیگنال وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupts
نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
daisy chain interrupt
یک سیستم وقفه که در ان دستگاههای جانبی از طریق گذرگاه به کامپیوتر وصل می شوند
interrupting
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupt
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
priority
لیست وسایل جانبی و اولویت آنها هنگام ارسال سیگنال وقفه .
interrupt
نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupting
نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
priorities
لیست وسایل جانبی و اولویت آنها هنگام ارسال سیگنال وقفه .
interrupt
حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupting
لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupt
لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
infarct
ناحیهای که در اثر وقفه گردش خون دررگ بافتهای ان مرده باشد دچارانفارکتوس
interrupting
حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com