English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
fleet operating base پایگاه عملیاتی ناوگان
Other Matches
base of operations پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
alternate escort operating base پایگاه عملیاتی یدکی یگانهای پاسور
declared speed سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
current operating allowance سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
querying زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queries زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
aggregate تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود
roll back کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی
queried زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
query زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
aggregates تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود
maritime ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
area of operational interest منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
deployment operating base پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
station list فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
armadas ناوگان
armada ناوگان
fleet ناوگان
fleets ناوگان
flotillas ناوگان کوچک
numbered fleet ناوگان وابسته
auxiliary fleet ناوگان تدارکاتی
argosy ناوگان تجارتی
flotilla ناوگان کوچک
merchant marine ناوگان بازرگانی
navies ناوگان دریایی
fleet commander فرمانده ناوگان
navy ناوگان دریایی
commercial marine ناوگان دریایی
navy بحریه ناوگان
fleet in being ناوگان موجود
navies بحریه ناوگان
shipping کشتیرانی ناوگان
privacy قانونی که کاربران غیر محغاز نمیتوانند درباره افراد خصوصی از پایگاه داده ها داده دریافت کنند یا هر شخص فقط میتواند اطلاعات مربوط به خودش را در پایگاه داده بداند
languages زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
language زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
watch dog ناو نگهبان ناوگان
major fleet ناوگان عمده دریایی
fleet in being ناوگان قابل استفاده
admiral of the fleet امیرالبحر فرماندهء ناوگان
advanced fleet anchorage لنگرگاه مقدم ناوگان
numbered fleet ناوگان زیرامر نیروی دریایی
sql زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود
structure زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structuring زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structures زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
dense index اندیس پایگاه داده حاوی آدرس یا ورودی برای هر موضوع یا ورودی در پایگاه داده
navy yard محوطه مخصوص لنگر اندازی ناوگان
precursor sweeping مین روبی قبل از عبور ناوگان
task fleet ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
task element یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
queried زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
querying زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
query زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queries زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
precursor sweeping پاک کردن مین قبل از حرکت ناوگان
deck department قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
shipping امور ارسال کالاها ناوگان عمومی یک کشور
tactical diversions تصحیحات تاکتیکی مسیرناوگان تصحیح مسیر حرکت ناوگان
QBE زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
operation code کد عملیاتی
operational عملیاتی
operational code کد عملیاتی
operations code کد عملیاتی
operating عملیاتی
operational reserve ذخیره عملیاتی
operating cost هزینه عملیاتی
preoperational پیش عملیاتی
cruising range برد عملیاتی
operating ratio نسبت عملیاتی
operating cost مخارج عملیاتی
operating speed سرعت عملیاتی
operational reserve احتیاط عملیاتی
operational research تحقیق عملیاتی
concept of operation تدبیر عملیاتی
operationalism عملیاتی نگری
operating ratio نرخ عملیاتی
operating profit سود عملیاتی
operating expenses مخارج عملیاتی
elements عنصر عملیاتی
operations code رمز عملیاتی
component operation عناصر عملیاتی
operating loss زیان عملیاتی
operational route جاده عملیاتی
operational route مسیر عملیاتی
element عنصر عملیاتی
operating budget بودجه عملیاتی
operational headquarters ستاد عملیاتی
operation annexes پیوستهای عملیاتی
operating weight وزن عملیاتی
action parameters پارامترهای عملیاتی
operating temperature دمای عملیاتی
staging area منطقه عملیاتی
operational environment محیط عملیاتی
operational definition تعریف عملیاتی
operational costs هزینههای عملیاتی
operating staff کارمندان عملیاتی
operation research پژوهش عملیاتی
operational readiness امادگی عملیاتی
throughput توان عملیاتی
functional specification مشخصه عملیاتی
flowchart شمای عملیاتی
incidents حادثه عملیاتی
operation order دستور عملیاتی
operation overlay کالک عملیاتی
operation map نقشه عملیاتی
operational problems مسائل عملیاتی
mission load اماد عملیاتی
endurance برد عملیاتی
operational management مدیریت عملیاتی
incident حادثه عملیاتی
action کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
radius of action برد عملیاتی هواپیما
mission load بار مبنای عملیاتی
commander's concept تدبیر عملیاتی فرمانده
operational weapon جنگ افزار عملیاتی
effective through put توان عملیاتی موثر
operational performance category طبقه امادگی عملیاتی
scheme of command طرح عملیاتی یکان
standing operating procedures روش جاری عملیاتی
actions کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
operational performance category امادگی عملیاتی از طبقه
operational command فرماندهی از نظر عملیاتی
operational amplifier تقویت کننده عملیاتی
functional units of a computer واحدهای عملیاتی یک کامپیوتر
right of search حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند
zeroed out غیر عملیاتی شدن یکان
game cycle دورههای عملیاتی بازی جنگ
chop تعویض کنترل عملیاتی یکانها
chopped تعویض کنترل عملیاتی یکانها
not operationally ready غیر اماده ازنظر عملیاتی
sop رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
sequential عملیاتی که یکی پس از دیگری اجرا می شوند
operationally ready حاضر به عمل اماده از نظر عملیاتی
change of operation control تغییر در نوع کنترل عملیاتی یاتعویض ان
sops رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
present work عملیاتی که اکنون انجام شده است
radiological operations عملیاتی که در ان از موادرادیواکتیو استفاده میشود عملیات رادیولوژیک
routing عملیاتی که درحین مسیریابی پیام انجام می شوند
monadic مربوط است به عملیاتی که فقط از یک اپراند استفاده میکند
rated through put ماکزیمم توان عملیاتی ممکن برای یک دستگاه داده پردازی
target offset methode روش نشان دادن هدفها روی نقشه ها یا طرحهای عملیاتی
cold rolling عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
fix 1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
fixes 1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
process bound برنامه عملیاتی و محاسباتی شرایطی که در ان سیستم کامپیوتری توسط سرعت پردازنده محدود میشود
counter revolution عملیاتی و تدابیری که بعد از وقوع انقلاب برای خنثی کردن ان انجام و اتخاذ میشود
task component بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
atomic 1-مربوط به یک اتم 2-عملیاتی که اگر در حین پردازش قط ع شود داده را به وضع اولیه خود بر می گرداند
simulation عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
unmodified instruction دستور برنامه که مستقیماگ و بدون تغییرات اجرا میشود تا عملیاتی که باید انجام شود را بدست آورد
simulations عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
finder عنصر مرکزی یک محیط عملیاتی و برنامهای که میان سایر چیزها فایلهای ذخیره شده روی دیسک ها رانشان میدهد
status پایگاه
lodgment or lodge پایگاه
station پایگاه
platforms پایگاه
aboard در پایگاه
post پایگاه
post- پایگاه
sites پایگاه
platform پایگاه
campound پایگاه
site پایگاه
sited پایگاه
posts پایگاه
stations پایگاه
stationed پایگاه
posted پایگاه
carrier striking force نیروی ضربتی متشکل ازناوهای هواپیمابر ناوگان هواپیمابر ضربتی
Perl برای تولید متنهای CGI که میتواند فراهم را پردازش کند و روی وب سرور عملیاتی انجام دهد تا وب سایت را بهبود بخشید
master clear کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
niladic مربوط است به عملیاتی که برای ان هیچ عملوندی مشخص نشده است
availability factor ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
battle station پایگاه جنگی
battle station پایگاه رزمی
vacation camp [American E] پایگاه تابستانی
space stations پایگاه فضایی
naval station پایگاه دریایی
base camp پایگاه مبنا
knowledge base پایگاه اگاهی
space station پایگاه فضایی
outposts پایگاه مرزی
knowledge base پایگاه دانش
landing site پایگاه فرود
knowledge base پایگاه معلومات
air base پایگاه هوایی
base of operations پایگاه عملیات
base map نقشه پایگاه
base development ساختن پایگاه
base development تهیه پایگاه
air force base پایگاه هوایی
base defense پدافند پایگاه
achieved status پایگاه اکتسابی
databases پایگاه داده ها
base defense پدافند از پایگاه
air bases پایگاه هوایی
base command فرماندهی پایگاه
automatic take تغییر پایگاه
database پایگاه داده ها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com