Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 235 (14 milliseconds)
English	Persian
shut	پایین اوردن
shuts	پایین اوردن
shutting	پایین اوردن
bate	پایین اوردن
disrate	پایین اوردن
to beat down	پایین اوردن
to bring down	پایین اوردن
to reach down	پایین اوردن
to set down	پایین اوردن
Search result with all words
elevation	تنظیم دید با بالا و پایین اوردن مگسک تفنگ
elevations	تنظیم دید با بالا و پایین اوردن مگسک تفنگ
mark-down	قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
mark-downs	قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
depress	پایین دادن لوله پایین اوردن
depresses	پایین دادن لوله پایین اوردن
lower	: پایین اوردن تخفیف دادن
lower	پایین اوردن لوله
lowered	: پایین اوردن تخفیف دادن
lowered	پایین اوردن لوله
lowering	: پایین اوردن تخفیف دادن
lowering	پایین اوردن لوله
lowers	: پایین اوردن تخفیف دادن
lowers	پایین اوردن لوله
downgrade	کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded	کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades	کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading	کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
mark down	پایین اوردن قیمت
markdown	پایین اوردن قیمت
pull down	پایین اوردن تخفیف دادن
roll back	قیمت جنسی یاکالایی را بسطح اولیه پایین اوردن
to scale down	پایین اوردن ومطابق مقیاس قراردادن
to shut down	تعطیل شدن پایین اوردن
to take down	نوشتن پایین اوردن
to weigh down	سنگینی کردن بر پایین اوردن شکسته شدن
Other Matches
downhaul	پایین کشیدن رشته پایین کشنده
down	سوی پایین بطرف پایین
governmentalize	تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
to press against any thing	بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
jargonize	بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
vertically	از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
grasped	بچنگ اوردن گیر اوردن
grasps	بچنگ اوردن گیر اوردن
grasp	بچنگ اوردن گیر اوردن
terrtorialize	محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
subteen	پایین تر از سن 31
submiss	پایین
lower	پایین تر
lowering	پایین تر
lower	پایین
down	پایین
lowered	پایین تر
de-	پایین
tailwater	پایین اب
subatmospheric	پایین تر از جو
lowers	پایین تر
infara	پایین تر
infara	پایین
hypogenous	پایین رو
underneath	پایین
further down	پایین تر
bottom	پایین
down stairs	پایین
dowm	پایین
bottoms	پایین
flattest	پایین
flat	پایین
low level	پایین
shitu	پایین
low	پایین
below	پایین
short	پایین تر
shorter	پایین تر
shortest	پایین تر
beneath	پایین
beneath	پایین تر
sub-	یا پایین تر
neath or neath	پایین تر
neath or neath	پایین
lower most	پایین تر
lower limit	حد پایین
bal	از مچ پا به پایین
below <adv.>	در پایین
thereinafter [archaic or formal] <adv.>	در پایین
vide infara	پایین
hereafter <adv.>	در پایین
hereinafter [formal] <adv.>	در پایین
lower mast	دکل پایین
downward stroke	ضربه رو به پایین
low activity	فعالیت پایین
look down	پایین امدن
lower classes	طبقه پایین
lower class	طبقه پایین
let down	پایین کردن
to sink in the scale	پایین رفتن
to look down	پایین امدن
lower limit	کران پایین
infrahuman	پایین تر از انسان
top-down	از بالا به پایین
low	پایین اهسته
top down	از بالا به پایین
nether	زیر پایین
downstairs	طبقه پایین
foot	پایین بادبان
lowpass	پایین گذار
go dan barai	رد کردن از پایین
go down	پایین رفتن
feet	پایین دامنه
lowermost	پایین ترین
res	noitaloseR پایین
low	پایین ضعیف
hereinbelow	در پایین این
lower threshold	استانه پایین
hereinbelow	ازاین پایین تر
lower most	پایین ترین
minor	پایین رتبه
to let down	پایین کردن
low altitude	ارتفاع پایین
low order	مرتبه پایین
low order	پایین رتبه
to get down	پایین رفتن
lee	پایین باد
comedown	پایین رفتن
lowest	پایین ترین
the valley lies below	ده در پایین است
the masses	دستههای پایین تر
the lower world	جهان پایین
low level	در سطح پایین
submaxilla	ارواره پایین
low pass	پایین گذر
degrades	پایین دادن
degrade	پایین دادن
to go down	پایین رفتن
low wing	بال پایین
low resolution	وضوح پایین
lower bound	کران پایین
low resolution	تفکیک پایین
low energy	انرژی پایین
low frequency	فرکانس پایین
to come down	پایین امدن
subordinate	فرعی پایین تر
overhand	از پایین ببالا
oars down	پارو پایین
nutate	پایین افتادن
decurrent	پایین افتاده
breast	نورد پایین
From top to bottom.	ازبالاتا پایین
desceht	پایین امدن
dim light	نور پایین
depressions	پایین دادن
depression	پایین دادن
nutant	پایین افتاده
nether world	جهان پایین
down current	جریان رو به پایین
down draft	جریان رو به پایین
downstream	پایین رود
beneath	از زیر پایین تر از
bottom up	از پایین به بالا
bottommost	پایین ترین
drive	ضربه از پایین
drives	ضربه از پایین
prolapse	پایین افتادگی
prolapse	پایین افتادن
alow	روبه پایین
prolapsus	پایین افتادگی
catabatic	پایین اینده
on the down grade	پایین رونده
At lower levels.	در سطوح پایین تر
downstream	پایین دست
descend	پایین امدن
downward	پایین زیرین
subordinated	فرعی پایین تر
downtrend	سیربطرف پایین
up and down	بالا و پایین
uoppon pyon soon koot	کف دست پایین
downward compatibility	سازگارمتمایل به پایین
downward compatible	سازگار رو به پایین
downward movement	حرکت رو به پایین
undermost	پایین ترین
downward travel	ضربه رو به پایین
mean low water	اب پایین میانگین
nether	واقع در پایین
face down feed	خورد رو به پایین
subordinating	فرعی پایین تر
subordinates	فرعی پایین تر
downward swing	نوسان رو به پایین
downfield	میدان پایین
downfeed	تغذیه رو به پایین
pushdown	پایین فشردنی
descends	پایین امدن
down stroke	ضربه رو به پایین
download	بارگیری پایین
downmost	پایین ترین
push down stack	پایین فشردنی
downward	روبه پایین
neath or neath	پایین زیرین
onyx	تاریکی پایین قرنیه
low level modulation	تلفیق سطح پایین
low resolution	تفکیک پذیری پایین
low level format	فرمت سطح پایین
downward	به طرف یک موقعیت پایین تر
low level task	تکلیف سطح پایین
low level language	زبان سطح پایین
low oblique	عکس مایل پایین
low pass filter	صافی پایین گذر
dips	پایین امدن سرازیری
low order digit	رقم پایین رتبه
pushdown list	لیست پایین فشردنی
low order bit	بیت مرتبه پایین
out of hand serve	سرویس پایین دست
decurved	دارای انحنا به پایین
low res graphics	گرافیک با وضوح پایین
low level languages	زبانهای سطح پایین
below the horizon	رتبه من از او پایین تر است
down sprue	لوله پایین دست
below-mentioned <adj.>	ذکر شده در پایین
downhaul	طناب پایین کشنده
downstream shell	خاک پایین دست
downstroke	ضربه درجهت پایین
downstroke	ضربه بطرف پایین
downswing	نوسان بطرف پایین
undermentioned <adj.>	بیان شده در پایین
foot stone	سنگ پایین کوه
footstone	سنگ پایین گور
fumikumi	لگد فشاری به پایین
mentioned below [often postpos.] <adj.>	بیان شده در پایین
gastroptosis	پایین افتادن معده
minor	پایین رتبه خرد
down hand welding	جوشکاری پایین دستی
down gate	راهگاه پایین دست
bottom dead cente	نقطه مرگ پایین
to put down	پایین قرار دادن
antiparachute ropes	طنابهای پایین بالون
bush league	لیگ سطح پایین
flatten	نیم نت پایین امدن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com