Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8 milliseconds)
English
Persian
depress
پایین دادن لوله پایین اوردن
depresses
پایین دادن لوله پایین اوردن
Other Matches
lowering
پایین اوردن لوله
lower
پایین اوردن لوله
lowers
پایین اوردن لوله
lowered
پایین اوردن لوله
lowers
پایین دادن لوله
lowering
پایین دادن لوله
lowered
پایین دادن لوله
lower
پایین دادن لوله
lowered
: پایین اوردن تخفیف دادن
lowering
: پایین اوردن تخفیف دادن
lower
: پایین اوردن تخفیف دادن
lowers
: پایین اوردن تخفیف دادن
pull down
پایین اوردن تخفیف دادن
down sprue
لوله پایین دست
shut
پایین اوردن
to beat down
پایین اوردن
to reach down
پایین اوردن
to set down
پایین اوردن
shutting
پایین اوردن
bate
پایین اوردن
shuts
پایین اوردن
to bring down
پایین اوردن
disrate
پایین اوردن
mark down
پایین اوردن قیمت
to take down
نوشتن پایین اوردن
markdown
پایین اوردن قیمت
to shut down
تعطیل شدن پایین اوردن
to scale down
پایین اوردن ومطابق مقیاس قراردادن
downhaul
پایین کشیدن رشته پایین کشنده
mark-down
قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
to weigh down
سنگینی کردن بر پایین اوردن شکسته شدن
mark-downs
قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
roll back
قیمت جنسی یاکالایی را بسطح اولیه پایین اوردن
elevation
تنظیم دید با بالا و پایین اوردن مگسک تفنگ
elevations
تنظیم دید با بالا و پایین اوردن مگسک تفنگ
down
سوی پایین بطرف پایین
hunting
حرکت سریع لوله تانک به بالا و پایین دراثر تعقیب خودکار با رادار
vertically
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
depression
پایین دادن
depressions
پایین دادن
degrade
پایین دادن
degrades
پایین دادن
to put down
پایین قرار دادن
to push down
سوی پایین زور دادن
give way
ضعف نشان دادن پایین امدن
to pole any thing up or down
چیزیرا سوی بالایا پایین هل دادن
to push down
بطرف پایین هل دادن یا پرت کردن
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
cold work
عملیات شکل دادن و چکش کاری فلزات در حالت سرد ودر دماهای پایین
downgrading
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
scrolls
حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
scroll
حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
sub-
یا پایین تر
submiss
پایین
short
پایین تر
shorter
پایین تر
shortest
پایین تر
lower
پایین
further down
پایین تر
subteen
پایین تر از سن 31
beneath
پایین تر
shitu
پایین
subatmospheric
پایین تر از جو
de-
پایین
hypogenous
پایین رو
down stairs
پایین
neath or neath
پایین
infara
پایین تر
lower
پایین تر
dowm
پایین
vide infara
پایین
infara
پایین
beneath
پایین
lowered
پایین تر
lower most
پایین تر
low
پایین
lower limit
حد پایین
bottoms
پایین
bottom
پایین
below
پایین
flat
پایین
flattest
پایین
bal
از مچ پا به پایین
hereafter
<adv.>
در پایین
lowers
پایین تر
low level
پایین
hereinafter
[formal]
<adv.>
در پایین
below
<adv.>
در پایین
underneath
پایین
neath or neath
پایین تر
thereinafter
[archaic or formal]
<adv.>
در پایین
tailwater
پایین اب
down
پایین
lowering
پایین تر
lee
پایین باد
hereinbelow
در پایین این
alow
روبه پایین
breast
نورد پایین
feet
پایین دامنه
go dan barai
رد کردن از پایین
low
پایین ضعیف
go down
پایین رفتن
low
پایین اهسته
low level
در سطح پایین
hereinbelow
ازاین پایین تر
overhand
از پایین ببالا
low frequency
فرکانس پایین
nutant
پایین افتاده
nether world
جهان پایین
low wing
بال پایین
neath or neath
پایین زیرین
lower mast
دکل پایین
lower most
پایین ترین
lower threshold
استانه پایین
lowermost
پایین ترین
lowpass
پایین گذار
downstream
پایین رود
downstream
پایین دست
low altitude
ارتفاع پایین
low activity
فعالیت پایین
mean low water
اب پایین میانگین
look down
پایین امدن
nutate
پایین افتادن
lower limit
کران پایین
low order
پایین رتبه
low order
مرتبه پایین
low energy
انرژی پایین
low pass
پایین گذر
infrahuman
پایین تر از انسان
subordinating
فرعی پایین تر
subordinates
فرعی پایین تر
subordinated
فرعی پایین تر
subordinate
فرعی پایین تر
on the down grade
پایین رونده
lower bound
کران پایین
low resolution
تفکیک پایین
oars down
پارو پایین
low resolution
وضوح پایین
let down
پایین کردن
the valley lies below
ده در پایین است
down current
جریان رو به پایین
down draft
جریان رو به پایین
down stroke
ضربه رو به پایین
downward stroke
ضربه رو به پایین
downstairs
طبقه پایین
nether
زیر پایین
nether
واقع در پایین
downfeed
تغذیه رو به پایین
downfield
میدان پایین
download
بارگیری پایین
downmost
پایین ترین
to come down
پایین امدن
to look down
پایین امدن
bottommost
پایین ترین
to let down
پایین کردن
up and down
بالا و پایین
uoppon pyon soon koot
کف دست پایین
foot
پایین بادبان
the masses
دستههای پایین تر
the lower world
جهان پایین
lowest
پایین ترین
minor
پایین رتبه
decurrent
پایین افتاده
comedown
پایین رفتن
desceht
پایین امدن
lower classes
طبقه پایین
lower class
طبقه پایین
top-down
از بالا به پایین
to sink in the scale
پایین رفتن
undermost
پایین ترین
dim light
نور پایین
submaxilla
ارواره پایین
downtrend
سیربطرف پایین
From top to bottom.
ازبالاتا پایین
drive
ضربه از پایین
drives
ضربه از پایین
top down
از بالا به پایین
descends
پایین امدن
pushdown
پایین فشردنی
push down stack
پایین فشردنی
descend
پایین امدن
to get down
پایین رفتن
to go down
پایین رفتن
prolapsus
پایین افتادگی
prolapse
پایین افتادن
prolapse
پایین افتادگی
beneath
از زیر پایین تر از
face down feed
خورد رو به پایین
catabatic
پایین اینده
downward swing
نوسان رو به پایین
res
noitaloseR پایین
downward movement
حرکت رو به پایین
downward travel
ضربه رو به پایین
At lower levels.
در سطوح پایین تر
downward
روبه پایین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com