Dictiornary-Farsi | پایین رفتن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 214 (14 milliseconds)

English	Persian
comedown	پایین رفتن
go down	پایین رفتن
to get down	پایین رفتن
to go down	پایین رفتن
to sink in the scale	پایین رفتن


Search result with all words

pitch	بالاو پایین رفتن هواپیما یا قایق
pitches	بالاو پایین رفتن هواپیما یا قایق
bump	بالا و پایین رفتن
swaying	بالا و پایین رفتن ناو
heaving	بالا و پایین رفتن ناو
reflow	فرونشینی پایین رفتن
relictoin	پایین رفتن اب و نمایان شدن زیر اب
schuss	مستقیما ازسراشیب پایین رفتن
To decrease. To lower.	پایین رفتن ( تنزل وکاهش )
Other Matches

depress	پایین دادن لوله پایین اوردن
downhaul	پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depresses	پایین دادن لوله پایین اوردن
down	سوی پایین بطرف پایین
vertically	از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
pussyfoot	دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step	رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go	چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
mouch	راه رفتن دولادولاراه رفتن
trots	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
parade	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades	سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading	سان رفتن رژه رفتن محل سان
shortest	پایین تر
flattest	پایین
low	پایین
subteen	پایین تر از سن 31
further down	پایین تر
shorter	پایین تر
tailwater	پایین اب
neath or neath	پایین
low level	پایین
flat	پایین
submiss	پایین
subatmospheric	پایین تر از جو
down	پایین
neath or neath	پایین تر
underneath	پایین
short	پایین تر
beneath	پایین
lowers	پایین تر
vide infara	پایین
hypogenous	پایین رو
lowering	پایین تر
lower	پایین
lower limit	حد پایین
thereinafter [archaic or formal] <adv.>	در پایین
hereinafter [formal] <adv.>	در پایین
down stairs	پایین
hereafter <adv.>	در پایین
below <adv.>	در پایین
lowered	پایین تر
infara	پایین تر
lower	پایین تر
lower most	پایین تر
below	پایین
dowm	پایین
de-	پایین
bal	از مچ پا به پایین
beneath	پایین تر
shitu	پایین
bottoms	پایین
bottom	پایین
infara	پایین
sub-	یا پایین تر
disrate	پایین اوردن
low resolution	تفکیک پایین
lower classes	طبقه پایین
lowermost	پایین ترین
top-down	از بالا به پایین
low pass	پایین گذر
downward compatibility	سازگارمتمایل به پایین
downtrend	سیربطرف پایین
low resolution	وضوح پایین
downward travel	ضربه رو به پایین
downmost	پایین ترین
downfeed	تغذیه رو به پایین
downfield	میدان پایین
downward stroke	ضربه رو به پایین
downward compatible	سازگار رو به پایین
downward movement	حرکت رو به پایین
lee	پایین باد
down current	جریان رو به پایین
down draft	جریان رو به پایین
lower class	طبقه پایین
low order	مرتبه پایین
lower limit	کران پایین
downward swing	نوسان رو به پایین
low order	پایین رتبه
down stroke	ضربه رو به پایین
download	بارگیری پایین
low activity	فعالیت پایین
undermost	پایین ترین
uoppon pyon soon koot	کف دست پایین
up and down	بالا و پایین
let down	پایین کردن
low energy	انرژی پایین
low frequency	فرکانس پایین
hereinbelow	در پایین این
descend	پایین امدن
drive	ضربه از پایین
drives	ضربه از پایین
lower bound	کران پایین
downward	روبه پایین
downward	پایین زیرین
to set down	پایین اوردن
low altitude	ارتفاع پایین
nether	واقع در پایین
infrahuman	پایین تر از انسان
nether	زیر پایین
low wing	بال پایین
degrades	پایین دادن
degrade	پایین دادن
to reach down	پایین اوردن
beneath	از زیر پایین تر از
depressions	پایین دادن
depression	پایین دادن
downstairs	طبقه پایین
lowest	پایین ترین
low level	در سطح پایین
shutting	پایین اوردن
shuts	پایین اوردن
shut	پایین اوردن
face down feed	خورد رو به پایین
push down stack	پایین فشردنی
look down	پایین امدن
descends	پایین امدن
go dan barai	رد کردن از پایین
From top to bottom.	ازبالاتا پایین
to look down	پایین امدن
At lower levels.	در سطوح پایین تر
to let down	پایین کردن
subordinating	فرعی پایین تر
subordinates	فرعی پایین تر
subordinated	فرعی پایین تر
subordinate	فرعی پایین تر
top down	از بالا به پایین
prolapse	پایین افتادگی
nutant	پایین افتاده
to beat down	پایین اوردن
pushdown	پایین فشردنی
to bring down	پایین اوردن
to come down	پایین امدن
overhand	از پایین ببالا
catabatic	پایین اینده
submaxilla	ارواره پایین
feet	پایین دامنه
low	پایین ضعیف
low	پایین اهسته
lowpass	پایین گذار
decurrent	پایین افتاده
mean low water	اب پایین میانگین
bate	پایین اوردن
res	noitaloseR پایین
prolapse	پایین افتادن
foot	پایین بادبان
minor	پایین رتبه
the lower world	جهان پایین
the masses	دستههای پایین تر
desceht	پایین امدن
prolapsus	پایین افتادگی
hereinbelow	ازاین پایین تر
neath or neath	پایین زیرین
downstream	پایین دست
downstream	پایین رود
nether world	جهان پایین
the valley lies below	ده در پایین است
bottommost	پایین ترین
dim light	نور پایین
on the down grade	پایین رونده
lower threshold	استانه پایین
lower most	پایین ترین
oars down	پارو پایین
lower mast	دکل پایین
alow	روبه پایین
bottom up	از پایین به بالا
breast	نورد پایین
nutate	پایین افتادن
footstone	سنگ پایین گور
foot	قسمت پایین چیزی
deflection	پایین افتادگی واخمش
swooped	بسرعت پایین امدن
swoop	بسرعت پایین امدن
low frequency range	حیطه فرکانس پایین
low frequency source	منبع فرکانس پایین
see-saw	بالا و پایین روی
dips	پایین امدن سرازیری
dip	پایین امدن سرازیری
low frequency current	جریان فرکانس پایین
see-saws	بالا و پایین روی
see-sawing	بالا و پایین روی
see-sawed	بالا و پایین روی
swooping	بسرعت پایین امدن
low frequency engineering	تکنیک فرکانس پایین
To stop being intransigent.	از خر شیطان پایین آمدن
gastroptosis	پایین افتادن معده
to let down	پایین گذاشتن انداختن
Please come down(downstairs).	لطفا"بفرمایید پایین
under-	پایین تراز کمتر از
low frequency furnace	کوره فرکانس پایین
below the horizon	رتبه من از او پایین تر است
Just under his nose.	درست پایین پایش
below the mark	پایین تر از میزان مقر ر
low frequency filter	صافی فرکانس پایین
swoops	بسرعت پایین امدن
yo-yo	بالا و پایین رونده