Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
common factor variance	پراکنش عامل مشترک
Other Matches
factor	عامل مشترک
common factor	عامل مشترک
coefficients	عامل مشترک
coefficient	عامل مشترک
factors	عامل مشترک
joint venture	سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
common divisor	مقسوم علیه مشترک بخشیاب مشترک
covariance	هم پراکنش
variance	پراکنش
transmittancy	پراکنش
transmittance	پراکنش
transmittal	پراکنش
true variance	پراکنش حقیقی
error variance	پراکنش خطا
residual variance	پراکنش مازاد
scatter diagram	دیاگرام پراکنش
analysis of covariance	تحلیل هم پراکنش
heteroscedasticity	ناهمگنی پراکنش
homoscedasticity	همگنی پراکنش
partial variance	پراکنش سهمی
specific variance	پراکنش اختصاصی
unique variance	پراکنش یگانه
total test variance	پراکنش کل ازمون
analysis of variance	تحلیل پراکنش
subscribers	مشترک روزنامه وغیره مشترک
joint	نیروهای مشترک عملیات مشترک
subscriber	مشترک روزنامه وغیره مشترک
between group variance	پراکنش میان گروهی
within group variance	پراکنش درون گروهی
cyanogen agent	عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
reserved character	حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
actuator	محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
cooperative scorer	بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
capital intensive goods	کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
derived demand	تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
shells	نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shell	نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shelling	نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
blood agent	عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
piggyback	سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
piggybacks	سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
class a agent officer	افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
EXE file	در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
MS DOS	سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
party lines	خط مشترک
party line	خط مشترک
joint	مشترک
commoners	مشترک
commonalities	مشترک
commonality	مشترک
common	مشترک
held in common	مشترک
conjoint	مشترک
subscriber's line	خط مشترک
common user	مشترک
participant	مشترک
sense	حس مشترک
sensed	حس مشترک
senses	حس مشترک
participants	مشترک
subscribers	مشترک
subscriber	مشترک
commonest	مشترک
intercommon	حق مشترک
subscriber's station	مرکز مشترک
Common Market	بازار مشترک
subscriber's number	شماره مشترک
commonwealth	مشترک المنافع
subscriber's cable	کابل مشترک
interface	سطح مشترک
condominium	تسلط مشترک
condominiums	حکومت مشترک
condominium	حاکمیت مشترک
condominium	مالکیت مشترک
condominiums	مالکیت مشترک
condominiums	حاکمیت مشترک
condominium	حکومت مشترک
subscriber's line	خط متعلق به مشترک
condominiums	تسلط مشترک
synergy	عمل مشترک
joint supply	عرضه مشترک
joint services	خدمات مشترک
joint resolution	تصمیم مشترک
joint products	محصولات مشترک
joint ownership	مالکیت مشترک
joint force	نیروی مشترک
joint exercise	مانور مشترک
joint exercise	تمرین مشترک
line termination circuit	اتصال مشترک
local subscriber	مشترک داخلی
middling	جمله مشترک
mutual debts	دیون مشترک
interface	وجه مشترک
collective	مشترک عمومی
joint zone	منطقه مشترک
joint stock	سرمایه مشترک
jointly owned property	مال مشترک
joint staff	ستاد مشترک
joint shares	سهام مشترک
interfaces	سطح مشترک
interfaces	وجه مشترک
mutual interests	منافع مشترک
mutual responsibility	مسئوولیت مشترک
joint command	یکان مشترک
joint command	فرماندهی مشترک
party parpet	جانپناه مشترک
joint adventure	تجارت مشترک
rachis	دیرک مشترک
party line	مرز مشترک
party lines	مرز مشترک
joint account	حساب مشترک
interrelation	مناسبات مشترک
intercommunion	اقدام مشترک
common denominator	مخرج مشترک
common denominators	مخرج مشترک
my and his father	پدر مشترک من و او
joint demand	تقاضای مشترک
joint declaration	بیانیه مشترک
joint costs	هزینه مشترک
joint costs	هزینههای مشترک
joint committee	کمیسیون مشترک
meant	میان مشترک
party walls	دیوار مشترک
party wall	دیوار مشترک
common fraction	مخرج مشترک
telephone subscriber	مشترک تلفنی
common area	ناحیه مشترک
intersection	فصل مشترک
intersections	فصل مشترک
subscriber line	خط مشترک [مخابرات]
co insurance	بیمه مشترک
common wall	دیوار مشترک
common wealth	مشترک المنافع
common trait	ویژگی مشترک
commonweal	مشترک المنافع
coenotrope	گرایش مشترک
coinsurance	بیمه مشترک
common storage	حافظه مشترک
common progarm	برنامه مشترک
common fate	سرنوشت مشترک
combined publications	نشریات مشترک
cooperative work	همکاری مشترک
cooperation	همکاری مشترک
collaboration	همکاری مشترک
co-operation	همکاری مشترک
cooperative work	کار مشترک
cooperation	کار مشترک
collaboration	کار مشترک
co-operation	کار مشترک
common fronties	مرز مشترک
common gender	جنس مشترک
common language	زبان مشترک
common multiple	مضرب مشترک
cenotrope	گرایش مشترک
halvers	نیمه مشترک
co-authors	نویسندهی مشترک
tenancy in common	استیجار مشترک
complex fraction	برخه مشترک
commonwealths	مشترک المنافع
intercommunion	ارتباط مشترک
concerted action	عمل مشترک
commonest	مشترک اشتراکی
bottom layer	لایه مشترک
common	مشترک اشتراکی
commoners	مشترک اشتراکی
trunk circuit	معبر مشترک
insurance certificate	بیمه مشترک
EEC	بازار مشترک
co-author	نویسندهی مشترک
complex fraction	مخرج مشترک
caveat subscriptor	اخطار به مشترک
joint	مشترک الحاقی
joint	ستاد مشترک
common ion effect	اثر یون مشترک
interface	دفتر مشترک قسمتها
consolidated table of allowance	جدول سهمیه مشترک
law of common fate	قانون سرنوشت مشترک
gold pool	صندوق مشترک طلا
epicene	مشترک بین دو جنس
jointure	دارایی مشترک زن و شوهر
local subscriber	مشترک تلفنی محلی
subscriber's loop	حلقه متعلق به مشترک
interfaces	دفتر مشترک قسمتها
interrelate	مناسبات مشترک داشتن
common d.	مقسوم علیه مشترک
joint task force	گروه رزمی مشترک
joint tenancy	اجاره داری مشترک
joint tenants	اجاره داران مشترک
common collector circuit	مدار کلکتور مشترک
joint venture	سرمایه گذاری مشترک
common collector	با جریان روب مشترک
common emitter	با ساتع کننده مشترک
common emitter circuit	مدار امیتر مشترک
common base circuit	مدار یا پایه مشترک
interrelating	مناسبات مشترک داشتن
joint strategic objectives	هدفهای مشترک استراتژیکی
interrelates	مناسبات مشترک داشتن
shared paranoid disorder	اختلال پارانویایی مشترک
osculate	صفات مشترک داشتن
interosculate	صفات مشترک داشتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com