Dictiornary-Farsi | پرده میافتد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
the curtain falls	پرده میافتد


Other Matches

membranaceous	دارای غشاء پرده پرده غشایی
way the wind blows <idiom>	چیزی که اتفاق میافتد
f. come f.served	رودتر راه میافتد
gutter ball	گویی که به شیار میافتد
it is of frequent	بسیار اتفاق میافتد
commoners	آنچه اغلب اتفاق میافتد
commonest	آنچه اغلب اتفاق میافتد
common	آنچه اغلب اتفاق میافتد
processionist	کسیکه با دستهای راه میافتد
heavies	گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
heavier	گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
foot pedal switch	سوئیچی که با پدال پایی بکار میافتد.
lenght	ضربهای که توپ روی دیوارعقب میافتد
heaviest	گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
heavy	گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
chippie	ضربه کوتاه هوایی که به سوراخ میافتد
lineball	توپی که روی خط میافتد و قبول نیست
combinatorial explosion	موقعیتی که به هنگام حل مسئله اتفاق میافتد
air operated tipping gear	چرخ دندهای که با فشار هوابه کار میافتد
butterfingers	کسی که چیز زود از دستش میافتد و میشکند
netball	توپی که پس از برخورد با لبه تور به زمین میافتد
hole in one	گوی ضربه خورده از نقطه اغاز که به سوراخ میافتد
yorker	توپی که نزدیک پای توپ زن میافتد و زدن ان مشکل است
cyclic	دستیابی به اطلاع ذخیره شده که فقط در یک نقط ه مشخص در حلقه اتفاق میافتد
tone and semitone	پرده ونیم پرده
tringle	چوب پرده میل پرده چوب دیرک
coincidence circuit	مدار الکترونیکی که یک سیگنال خروجی تولید میکند وقتی که دو ورودی همزمان اتفاق میافتد یا دو کلمه دودویی معادل باشند
coincidence element	مدار الکترونیکی که یک سیگنال خروجی تولید میکند وقتی که دو ورودی همزمان اتفاق میافتد یا دو کلمه دودویی معادل باشند
an intercurrent disease	ناخوشی که توی ناخوشی دیگر میافتد
spigot	لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
it occurs twice a day	روزی دوبار رخ میدهد روزی دوبار اتفاق میافتد
blunter	بی پرده
bluntest	بی پرده
blunting	بی پرده
blunts	بی پرده
veil	پرده
straightforwardly	بی پرده
veils	پرده
straight out	بی پرده
door curtain	پرده
blunted	بی پرده
blunt	بی پرده
pall	پرده
tympanon	پرده
franker	بی پرده
frankest	بی پرده
tympan	پرده
franking	بی پرده
franks	بی پرده
screens	پرده
palled	پرده
screening, screenings	پرده
palling	پرده
mantles	پرده
fin footed	پرده پا
free spoken	بی پرده
purdah	پرده
outspokenly	بی پرده
painting	پرده
paintings	پرده
screen	پرده
hangings	پرده
mantle	پرده
patagium	پرده
door curtain	پرده در
screened	پرده
curtains	پرده
palls	پرده
unreserved	بی پرده
plain spoken	بی پرده
pecten	پرده
window shade	پرده
vanes	پرده
vane	پرده
smokescreen	پرده
uninhibited	بی پرده
backstage	در پس پرده
bluntly	بی پرده
blind	پرده
membrane	پرده
membranes	پرده
blinds	پرده
blinded	پرده
velum	پرده
diaphragms	پرده
straightest	بی پرده
pert	بی پرده
straightforward	بی پرده
at the rear of the stage <adj.> <adv.>	در پس پرده
straight	بی پرده
frank	بی پرده
straighter	بی پرده
franked	بی پرده
diaphragm	پرده
dorsel	پرده محراب
dossal	پرده محراب
dossel	پرده محراب
brise-soleil	پرده افقی
he has a loose tongue	پرده در است
glozing	پرده پوشی
brise-soleil	پرده عمودی
half tone	نیم پرده
grout curtain	پرده تزریق
balustrata	پرده شبستان
deadlight	پرده کرکره
tympanum	پرده گوش
alkekengi	عروسک پس پرده
drapery panel	چین پرده ای
curtain rod	چوب پرده
curtain of fire	پرده اتش
endoderm	پرده درونی
bituminous facing	پرده قیری
benined the curtain	پشت پرده
diaphrgam	میان پرده
entracte	میان پرده
balloon barrage	پرده دود
endocardium	پرده درونی دل
drumhead	پرده صماخ
tympanic membrane	پرده گوش
tympanum	پرده گوش
straightaway	رک وبی پرده
steel facing membrane	پرده فولادی
smokescreen	دود پرده
smoke screen	پرده دود
silver screen	پرده سینما
signal panel	پرده مخابرات
say it frankly	بی پرده بگو
round unvarnished tale	سخن بی پرده
watertight facing	پرده اب بندی
watertight diaphragm	پرده اب بندی
tympanic membrane	پرده صماخ
unreserve	بی پرده گویی
to draw the c. forth	پرده افتادن
to draw the c. forth	پرده کشیدن
sun blind	پرده پنجره
upholster	پرده زدن
veil nebula	ابری پرده
veil nebula	سحابی پرده
wanelength	طول پرده
quater tone	یک چهارم پرده
A 4-cat play.	نمایش در 4 پرده
marking panel	پرده مخابرات
maidenhead	پرده بکارت
living picture	پرده نقاشی
light screen	پرده نور
lambrequin	یا روی پرده
it is wrapt in mystery	در پرده است
hymenopteral or terous	پرده بال
marking panel	پرده شناسایی
mediastinum	میان پرده
Shrouded in mystrey.	در پرده اسرار
pellicular	پرده دار
To draw the curtain .	پرده را کشیدن
palmated	پرده دار
panel code	کد پرده مخابرات
hymenoptera	پرده بالان
screened	پرده سینما
roundly	بی پرده اشکار
pelmets	چوب پرده
pelmet	چوب پرده
webbed	پرده دار
upholstery	پرده فروشی
fretted	پرده دار
eardrum	پرده گوش
disclosures	بی پرده گویی
eardrums	پرده صماخ
screen	پرده پوشش
eardrum	پرده گوش
eardrum	پرده صماخ
screen	پرده سینما
eardrums	پرده گوش
curtains	پرده پوشش
curtains	جدار پرده
disclosure	بی پرده گویی
tableau	پرده نقاشی
tableaus	پرده نقاشی
franker	بی پرده حرف زن رک
frankest	بی پرده حرف زن رک
film	پرده نازک
Iron Curtain	پرده اهنین
franking	بی پرده حرف زن رک
franks	بی پرده حرف زن رک
foreshortening	پرده ازروبرو
veil	پرده زدن
franked	بی پرده حرف زن رک
filmed	پرده نازک
tableaux	پرده نقاشی
shutters	پرده گذاشتن
diaphragm	میان پرده
diaphragms	میان پرده
shutter	پرده گذاشتن
frank	بی پرده حرف زن رک
veils	پرده زدن
tapestry	پرده دیوارکوب
half-note	نیم پرده
half note	نیم پرده
ridden	پرده محراب
tapestries	پرده منقوش
tapestries	پرده دیوارکوب
screens	پرده پوشش