Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
double accentric press
پرس خارج از مرکز بایاطاقان دوبل
Other Matches
eccentric
خارج از مرکز
eccentrics
خارج از مرکز
off center
خارج از مرکز
acentric
خارج از مرکز
abaxile
خارج از مرکز
endarchy
امتداد از مرکز به خارج
eccentricity
خارج از مرکز بودن
off centre load
بار خارج از مرکز
eccentricities
خارج از مرکز بودن
double squirrel cage motor
موتور قفس سنجابی دوبل موتور با شیار دوبل
medical assemblage
مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
weather central
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
centrifugal
با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
provision center
مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
center mark
علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
whole blood center
مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
out of bounds
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
duple
دوبل
double-checked
کیش دوبل
fours
مسابقه دوبل
double bottoms
ناو کف دوبل
dual tire
لاستیک دوبل
dual capacitor
خازن دوبل
double vee guide
راهنمای وی دوبل
double amplitude
دامنه دوبل
double
بازی دوبل
twin conductor
هادی دوبل
double belt
تسمه دوبل
double u butt joint
اتصال لب به لب یو دوبل
double-checks
کیش دوبل
double u butt weld
جوش لب به لب یو دوبل
double acting fuse
فیوز دوبل
double-checking
کیش دوبل
double-check
کیش دوبل
double check
کیش دوبل
doubles
بازی دوبل
double refraction
شکست دوبل
double knot
گره دوبل
doubled up
بازی دوبل
doubled
بازی دوبل
push and pull lever
اهرم دوبل
twin lever
اهرم دوبل
double integral
انتگرال دوبل
double frequency
فرکانس دوبل
double refraction
انکسار دوبل
double diode
دیود دوبل
double entry bookkeeping
حسابداری دوبل
double seam
درز دوبل
battery control central
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
army operations center
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
dual crank
میل لنگ دوبل
double three spindle machine
دستگاه سه هرزگردی دوبل
double flanged seam
درز- لبه دوبل
double accumulator switch
کلید انباره دوبل
double flanged butt joint
اتصال لب به لب- لبه دوبل
duplex fixed bed miller
دستگاه فرز دوبل
double entry
سیستم دفترداری دوبل
double bank radial engine
موتور ستارهای دوبل
double tandem engine
موتور سری دوبل
double i butt weld
جوش درزی ای دوبل
double delta connection
اتصال مثلث دوبل
double integration method
روش انتگرال دوبل
double rotor motor
موتور با رتور دوبل
double earth fault
اتصال زمین دوبل
polyphase earth
اتصال زمین دوبل
double knee
لوله زانویی دوبل
double dribble
خطای دوبل در بسکتبال
indenture
دوبل کردن قرارداد
double keyway broach
مته دستی با جا خار دوبل
double four spindle machine
دستگاه چهار هرزگردی دوبل
double two high rolling mill
دستگاه نورد مضاعف دوبل
double thrust ball bearing
بلبرینگ با فشار محوری دوبل
double helical gear
چرخ دندانه مارپیچی دوبل
double track railway bridge
پل راه اهن باسکوی دوبل
double thrust bearing
یاطاقان با فشار محوری دوبل
double multiple disc clutch
کلاج چند صفحه- دوبل
double angle milling cutter
دستگاه فرز زاویه دوبل
hooked medallion
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
double frame hobbing machine
دستگاه فرز غلطکی با قاب دوبل
double squirrel cage
موتور با رتور قفس سنجابی دوبل
adjustable double endwrench
آچار شش گوش قابل تنظیم دوبل
duplex operation
کارکرد یا عملکرد دوبل مکالمه تلفنی دو طرفه
up and back
بازیگران عقب و جلو در بازی تنیس دوبل
service line
خط مرزی روی زمین در بازی اسکواش دوبل
double base diode
دیود- بیس دوبل ترانزیستور یونی- جانکشن
credit
ستون اعتبار در حسابداری دوبل به حساب بستانکاری کسی گذاشتن
crediting
ستون اعتبار در حسابداری دوبل به حساب بستانکاری کسی گذاشتن
credits
ستون اعتبار در حسابداری دوبل به حساب بستانکاری کسی گذاشتن
credited
ستون اعتبار در حسابداری دوبل به حساب بستانکاری کسی گذاشتن
alley
حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ
alleys
حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ
alleyways
حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ
duodide
دیود مضاعف دیود دوبل
two cell accumulator
اکومولاتور دو سلولی اکومولاتور دوبل
middles
مرکز
centred
مرکز
heart
مرکز
middle
مرکز
meddles
مرکز
meddled
مرکز
meddle
مرکز
centre
مرکز
centre forward
مرکز
center line
خط مرکز
center
مرکز
acentric
بی مرکز
centered
مرکز
centers
مرکز
concentric
هم مرکز
stations
مرکز
intermediate exchange
مرکز
omphalos
مرکز
isocentre
هم مرکز
hearts
مرکز
stationed
مرکز
station
مرکز
headquarters
مرکز فرماندهی
seated
مرکز مقر
seat
مرکز مقر
outskirt
دور از مرکز
surrending the centre
تفویض مرکز
subscriber's station
مرکز مشترک
signal center
مرکز پیام
civic centre
مرکز شهر
pivot point
مرکز چرخش
primary center
مرکز اولیه
emporiums
مرکز بازرگانی
emporium
مرکز بازرگانی
emporia
مرکز بازرگانی
primary center
مرکز عمده
operation center
مرکز عملیات
seats
مرکز مقر
main exchange
مرکز اصلی
main office
مرکز اصلی
aerodynamic center
مرکز ایرودینامیکی
manual exchange
مرکز دستی
battery center
مرکز اتشبار
active center
مرکز فعال
mart
مرکز بازرگانی
mass concrete
مرکز جرم
message center
مرکز پیام
bull's-eyes
مرکز هدف
mid channel
مرکز کانال
nerve center
مرکز عصبی
bull's eye
مرکز هدف
body centered cubic
مکعب مرکز پر
switchboards
مرکز تلفن
switchboard
مرکز تلفن
eccentricity
دوری از مرکز
shopping center
مرکز فروش
sleep center
مرکز خواب
eccentricities
خروج از مرکز
eccentricities
دوری از مرکز
eccentrics
هم مرکز نبودن
signal center
مرکز مخابرات
eccentrics
گریزنده از مرکز
eccentric
هم مرکز نبودن
eccentric
گریزنده از مرکز
hive
مرکز تجمع
nerve centres
مرکز فرمان
nerve centre
مرکز فرمان
centres of gravity
مرکز ثقل
centre of mass
مرکز ثقل
eccentricity
خروج از مرکز
subcentral
نزدیک مرکز
profit centre
مرکز سود
provision center
مرکز توشه
radio centeral
مرکز بی سیم
regional center
مرکز منطقهای
point
مرکز راس حد
point
محل مرکز
reserve center
مرکز احتیاط
respiratory center
مرکز تنفسی
rhinencephalon
مرکز شامه
speech center
مرکز گویایی
school center
مرکز اموزش
training center
مرکز اموزش
sodom
مرکز فساد
sensorium
مرکز احساس
centre of gravity
مرکز ثقل
brain center
مرکز مغزی
education center
مرکز اموزش
concentrically
باداشتن یک مرکز
concentric cable
کابل هم مرکز
computing center
مرکز محاسبات
computer center
مرکز کامپیوتر
communication center
مرکز مخابرات
induction station
مرکز پذیرش
coaxial cable
سیم هم مرکز
coaxial cable
کابل هم مرکز
chiral center
مرکز کایرال
toll exchange
مرکز تلفن
centroid
شبه مرکز
centroid
مرکز ثقل
centroid
مرکز جرم
centripetal
مرکز گرا
centripetal
مایل به مرکز
information center
مرکز اطلاعات
contrifuge
گریز از مرکز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com