English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
double-checking کیش دوبل
Other Matches
checking وارسی
self checking خود رس
checking مقابله
checking out تسویه حساب
checking بررسی
checking امتحان
checking نرم افزاری که در برنامه یا نوشتار داده یا کد آن خطایی را پیدا میکند
checking تحقیق
checking کد تصحیح خطا
checking ازمایش
checking accounts حساب جاری بانکی
sequence checking مقابله ترتیبی
checking account حساب جاری
checking account حساب جاری بانکی
sequence checking کنترل متوالی
desk checking بررسی دستی
desk checking فرایند بررسی بوسیله دست مقابله رومیزی
checking accounts حساب جاری
checking program برنامه مقابله کننده
character checking تست کاراکتری
cargo checking بازرسی بار
We will be checking out around noon. ما حدود ظهر تسویه حساب میکنیم.
board checking تنه
cargo checking بازرسی کردن محمولات
cross-checking بررسی متقابل
jab checking فروبردن غیرمجاز مستقیم چوب لاکراس به بدن حریف
loop checking مقابله حلقه
marginal checking بررسی مرزی
checking of goods بررسی امتعه
parity checking مقابله توازن
parity checking توازن سنج
parity checking بررسی توازن
parity checking بازبینی مقایسه
self checking code رمز خودرس
self checking number عدد خودرس
error checking بررسی خطا
double درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
double مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
double دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
double استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
double دوبار
double دو برابر بزرگتر
double اندازه دو برابر
double استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double-six دوطرفشش
double up در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
double up دولاکردن
double three دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
double hi ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double p پاروی دوسر
double out درو جفتی ازوسط خرک تا انتهای ان
double out 081 خارج
double in درو جفتی از انتهای خرک تا وسط ان
double up مراقبت از مهاجم با دو مدافع
it is useful for a double p برای دوکارسودمنداست
double zero صفر2برابر
double up دولا شدن
double-take واکنش دوگانه
double a زنای مردزن داربازن شوهردار
double a زنای محصن بامحصنه
double-take یکه خوردن
on the double فرمان بدو رو
on the double بدو رو
double in 081 تو
double گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double مضاعف کردن دولا کردن
double :دوبرابر کردن
double همزاد
double دوسر المثنی
double دولا
double جفت
double : دو برابر دوتا
double بازی دوبل
do a double take <idiom> با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
double دو نفره
double up <idiom> اتاق خود را باکسی شریک بودن
double تصویر قرینه
double تاکردن
double دو برابر
double مضاعف نمودن
double دوبار چرخش کامل ژیمناست
double دو برابرشدن یا کردن
double مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double دواسترایک متوالی
double توپزن 0001امتیازی فصل
double بازی دونفره خطای دبل
double دویدن
double دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double مضاعف
double دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double دو برابر کردن
double punch منگنه مضاعف
double precision دقت
double precision مضاعف
double precision دقت مضاعف
double poppy گل هزاره
double vault [دو طاق با فضای خالی بین آنها]
double pole با دو قطب
double pneumonia اماس هر دو شش
double pica حروف 42 پونط
double or quits بازی ای که درنتیجه ان بردوباخت یادوبرابریاازادمیشود
double organs اندامهای جفتی
double window پنجره دو جداره
double oxer مانع بوتهای با دو تیر درجلو و عقب
double pole دو قطبی
double refraction انکسار مضاعف
double shear تنش برشی دوتایی
double sixes جفت شش
double sixes دو شش
double space یک سطر در میان
double space یک خط درمیان نوشتن
double star دوتایی
double star دوگانه
double star ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
double seam درز دوبل
double sampling نمونه گیری چندگانه
double salt ملح مضاعف
double refraction شکست مضاعف
double refraction شکست دوبل
double refraction انکسار دوبل
double reverse شوت برگردان به دروازه
double rhyme شعر دو قافیهای
double row موتور
double row دوطرفه
double salt نمک مضاعف
double tape نوار مساحی مضاعف
double motor دوموتوره
double minimum جفت کمینه
double image تصویر مضاعف
double ignorance جهل مرکب
double hyphen این علامت //
double hook قلاب ماهیگیری دو طرفه
double hit دوبله
double hit دو ضربه غیرمجاز پی در پی
double touch ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double helix مارپیچ دوگانه
double header دو دور مسابقه یک تیم در یک روز
double header دوسر
double hardening سخت گردانی مضاعف
double guard دفاع با دو دست
double frequency فرکانس دوبل
double foult خراب کردن پی در پی دوسرویس
double foul خطای هم زمان دو بازیگر
double footed بازیگر چپ پا- راست پا بازیگر با هردو پا
double-digit <adj.> دو رقمی
double integral انتگرال دوبل
double minded بی ثبات
double minded فریبنده
double minded متلون
double minded دودل
double mind فریبنده
double mind منلون
double mind دردل
double lock دوبارکلیدگردانیدن در
double line خط مضاعف
double limiter محدود کننده مضاعف
double length طول مضاعف
double length با طول مضاعف
double leg زیر دو خم با عوض کردن دست با مایه یک پا رو کار زیر دو خم خورجین تکان
double knot گره دوبل
double knee لوله زانویی دوبل
double kick دو ضربه پی در پی
double junction اتصال مضاعف
double floppy دیسک لرزان دو طرفه
double taxation مالیات بندی مضاعف
double-glaze پنجرهدوجداره
double pennant پرچمدوگوش
double handles دستهدوبله
a double bed یک تخت دو نفره
a double room یک اتاق دو نفره
I'd like a double room من یک اتاق دو نفره میخواهم.
with double cream با کرم یا خامه زیاد
double flat نتسفیددوتایی
double bend پیچدوبله
double-takes واکنش دوگانه
double-takes یکه خوردن
double boiler دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
double boiler حمام آب
double boiler [ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
double Dutch طناببازی دوتایی نامفهوم
double chins غبغب
double plate صفحهیدوبله
double reed نوعیآلتموسیقیدوبله
double ring گوددوبله
double room اتاقدونفره
double cream خامهزیاد
double bluff دروغدرروزروشن
double bill مسابقهورزشی-تئاتریاسینماکهدرآندوبرنامهاجراشود
double-glazing شیشهدوجداره
double back <idiom> برگشتن
double-check <idiom> دوباره چک کردن
double bed تختخوابدوطبقه
double-cross <idiom> گول زدن
double-blank دوطرفسفید
double zero key کلیددوصفر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com