Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English
Persian
transfer number plate
[British E]
پلاک انتقال
transfer license plate
[American E]
پلاک انتقال
Other Matches
identity bracelet
پلاک
plates
پلاک
door plate
پلاک در
plaque
پلاک
plaques
پلاک
license plate
پلاک
license plates
پلاک
plate
پلاک
licence plate
پلاک اتومبیل
number plates
پلاک شماره
number plate
پلاک شماره
nameplate
پلاک اسم
rating plate
پلاک قدرت
doorplate
پلاک روی در
rating plate
پلاک مشخصات
name plates
پلاک نام
identification tag
پلاک هویت
number plate
پلاک علائم مشخصه
number plates
پلاک علائم مشخصه
indeterminate change of station
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
grid
مختصات شبکه بندی جهانی پلاک در باطری
grids
مختصات شبکه بندی جهانی پلاک در باطری
electronic funds transfer
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
doorplate
پلاک محتوی نام شخص که روی درنصب میشود
identification tag
پلاک شناسایی اتیکت اسم کارت معرفی نامه
transfers
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring
انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
upload
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
signaled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signalled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer ladle
کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer rate
نسبت انتقال سرعت انتقال
joule kelvin effect
انبساط گاز با فشار زیاد ازمجرای کنترل سوخت یا پلاک منفذدار که با کاهش دماهمراه است
negative acknowledgement
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
trans shipment
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
IrDA
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
grid anode capacity
فرفیت بین شبکه و اند فرفیت بین شبکه و پلاک
transference
انتقال
translations
انتقال
transportation
انتقال
downloading
انتقال
conductance
انتقال
displacement
انتقال
assignments
انتقال
assignment
انتقال
translation
انتقال
conveys
انتقال
metabasis
انتقال
negotiations
انتقال
conveyance
انتقال
abaloenation
انتقال
marque
انتقال
conveyances
انتقال
negotiation
انتقال
mittimus
انتقال
transfer check
انتقال
conveying
انتقال
intuitions
انتقال
conveyed
انتقال
convey
انتقال
migration
انتقال
transformation
انتقال
intuition
انتقال
transfer line
خط انتقال
line shaft
انتقال
turn over
انتقال
bail arm
انتقال
shifted
انتقال
transfer
انتقال
transmissions
انتقال
shift
انتقال
move
انتقال
transmission
انتقال
conduction
انتقال
transfers
انتقال
transmission line
خط انتقال
transition
انتقال
transitions
انتقال
transter
انتقال
shift
انتقال
shifts
انتقال
transferring
انتقال
devolution
انتقال
deed of transfer
انتقال نامه
counter transference
انتقال متقابل
crawl carry
انتقال خزشی
evocate
انتقال دادن
file transfer
انتقال فایل
data transfer
انتقال داده ها
data communication
انتقال اطلاعات
deed of transfer
سند انتقال
demand shift
انتقال تقاضا
doppler shift
انتقال دوپلری
digital transmission
انتقال رقمی
energy transfer
انتقال انرژی
digital transmission
انتقال دیجیتالی
descendible
قابل انتقال
demountable
قابل انتقال
demographic transition
انتقال جمعیتی
energy transmission
انتقال انرژی
power transfer
انتقال انرژی
electron transition
انتقال الکترون
intuitively
ازراه انتقال
convection
انتقال گرما
convection
انتقال برق
bail
واگذاری انتقال
transferred
انتقال یافته
gear
انتقال دادن
transfers
انتقال دادن
alienation
انتقال مالکیت
transfer
انتقال دادن
transferring
انتقال دادن
geared
انتقال دادن
gears
انتقال دادن
capital flow
انتقال سرمایه
carry over
انتقال دادن
cessionary
انتقال گیرنده
change over
انتقال بانکی
conditional transfer
انتقال شرطی
conductible
قابل انتقال
convect
انتقال یافتن
conveyable
قابل انتقال
block transfer
انتقال بلوک
block transfer
انتقال کندهای
block move
انتقال بلوک
alienated
انتقال شده
negotiator
انتقال دهنده
negotiators
انتقال دهنده
alienable
قابل انتقال
alienator
انتقال دهنده
alienor
انتقال دهنده
assignment of contract
انتقال قرارداد
asynchronous transmission
انتقال غیرهمزمان
conveying capacity
قدرت انتقال
transfer of training
انتقال اموزش
transitivity
انتقال پذیری
transmetalation
انتقال فلز
transmination
انتقال امین
transmissibility
قابلیت انتقال
transmission facility
وسیله انتقال
transmission line
سیم انتقال
transmission of sound
انتقال یاعبورصدا
transmission shaft
محور انتقال
transmission system
شبکه انتقال
transmission tower
برج انتقال
transmissive
قابل انتقال
transmissive
انتقال یافته
transmittal
انتقال سرایت
transmittance
انتقال سرایت
transition time
زمان انتقال
transition probability
احتمال انتقال
transfer operation
عمل انتقال
transfer orbit
مدار انتقال
transfer rate
نرخ انتقال
transfer switch
کلید انتقال
transfer table
میز انتقال
transfer time
زمان انتقال
transfer time
مدت انتقال
transferee
انتقال گیرنده
transferor
انتقال دهنده
transferrer
انتقال دهنده
transition moment
گشتاور انتقال
transition period
دوره انتقال
transmittancy
انتقال سرایت
transport number
عدد انتقال
alacrity
[speed]
سرعت انتقال
celerity
سرعت انتقال
easiness
[quickness]
سرعت انتقال
fleetness
سرعت انتقال
nippiness
سرعت انتقال
promptitude
سرعت انتقال
promptness
سرعت انتقال
rapidity
سرعت انتقال
rapidness
سرعت انتقال
speediness
سرعت انتقال
voluntary assignment
انتقال ارادی
wireless transmission
انتقال بی سیم
swiftness
سرعت انتقال
speed of action
سرعت انتقال
gold flow
انتقال طلا
line transmission error
خطای انتقال
lineshaft drive
محرکه انتقال
mortmain
انتقال ناپذیری
negative transfer
انتقال منفی
negotiability
انتقال پذیری
transferability
انتقال پذیری
negotiable instruments
اسنادقابل انتقال
not negotiable
غیرقابل انتقال
open cheque
چک انتقال پذیر
open cheque
چک قابل انتقال
overhead transmission line
خط انتقال هوایی
parallel transmission
انتقال موازی
portability
قابلیت انتقال
positive transfer
انتقال مثبت
line generated error
خطای انتقال
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com