Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
Refugees believe Germany is a land of milk and honey.
پناهندگان فکر می کنند در آلمان حلوا می دهند.
Other Matches
fine words butter no parsnips
<proverb>
از حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمی شود
Most home helps prefer to live out.
بسیاری از کارگران خانگی ترجیح می دهند بیرون از خانه زندگی کنند .
machined
تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
machine
تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
microsoft
مجموعه برنامه ها در ویندوز که به کاربر امکان می دهند فکس را از PC ارسال یا دریافت کنند
machines
تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
Huffman code
کد فشرده سازی داده که حروف ای که اغلب نرخ می دهند فضای بیت کمتری اشغال می کنند
operation
عملیاتی که عملوندهای لازم را از حافظه دریافت می کنند. عملیات را انجام می دهند و نتیجه را برمی گردانند به حافظه
practical extraction and report language
برای توید متنهای CGI که می توانند فرم هایی را پردازش کنند یا روی وب سرور برای بهبود وب سایت توابعی انجام دهند
source
استاندارد IEEE , IBM وغیره IBM و غیر IBM نوع Taken Ring امکان استاندارد bridge می دهند تا داده را ردو بدل کنند
halvah
حلوا
halva
حلوا
refugee relief
نجات پناهندگان
refugee hostel
خوابگاه پناهندگان
refugee camp
اردوگاه پناهندگان
to provoke somebody until a row breaks out
<idiom>
کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
border crosser
عبور کنندگان از مرز پناهندگان
noncompatibility
دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند
multiprocessing system
سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
multiprocessor
تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
When brothers quarrel, only fools believe.
<proverb>
برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
internment camp
بازداشتگاه غیر نظامیان اردوگاه پناهندگان
refugee relief
کمک به پناهندگان و فراریان ازمنطقه جنگی
modes
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
mode
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
collision detection
پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
CSMA CD
پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
MMU
مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
companding
دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
civilian internee information bureau
دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان
unilateralism
اعتقادبهاینکهیککشورخودبایدازسلاحهایهستهایعاریشودنهاینکهمنتظرشودسایرکشورهااینکارراانجام دهند
interlace
که هر یک خط وط مختلفی را نشان می دهند
action
کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
actions
کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
chips
قط عاتی که با هم کاری را انجام می دهند
rule
موقعیتهایی که یک تابع را شرح می دهند
alphabets
حروفی که کلمه را تشکیل می دهند
host
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
alphabet
حروفی که کلمه را تشکیل می دهند
hosted
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
hosting
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
chip
قط عاتی که با هم کاری را انجام می دهند
hosts
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
the oil tins leak
حلبهای نفتی نفت پس می دهند
this ticket admits one
با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند
psalmodic
مانندمزامیری که برای خواندن ترتیب دهند
matrixes
الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند
matrix
الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند
formats
داده و آدرس ها و دستورالعمل را نشان می دهند
format
داده و آدرس ها و دستورالعمل را نشان می دهند
buttoning
کلید هایی که اعمالی انجام می دهند
buttoned
کلید هایی که اعمالی انجام می دهند
button
کلید هایی که اعمالی انجام می دهند
German Central Bank
بانک مرکزی آلمان
early German history
تاریخ ابتدایی آلمان
direction
دستوراتی که نحوه استفاده از چیزی را نشان می دهند
circuits
و یک مدار را تشکیل می دهند بهم وصل میکند
circuit
و یک مدار را تشکیل می دهند بهم وصل میکند
slapdash
کاری که سرسری یا از روی بی پروایی انجام دهند
guide bars
خط وط مخصوص دربا کد که شروع و پایان کد را نشان می دهند
pantograph
دستگاهی که باان مقیاس یک نقشه را تغییرمی دهند
assembly
تعدادی دستورات کد اسمبلی که یک کار را تشکیل می دهند
High Gothic
[معماری سبک گوتیک در آلمان]
Web server
کامپیوتری که صفحات وب را که یک وب سایت تشکیل می دهند ذخیره میکند
cpu
گروهی از مدارها که توابع ابتدایی کامپیوتر را انجام می دهند
main
بخشی از دستورات که بخش اصلی برنامه را تشکیل می دهند.
tabled
لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
tables
لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
tabling
لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
circuit
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
i am afriad
برای کاستن ازاثرخبری که به کسی می دهند به کار می برند
table
لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
stationery
صفحات چاپگر که یک سری ورقههای طولانی را تشکیل می دهند
teleconference
کنفرانسی که چند نفر ازمناطق دور با هم انجام می دهند
circuits
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
events to mark the Day of German Unity
مراسم به مناسبت روز یگانگی آلمان
triptych
عکسی که در سه قاب تهیه کرده پهلوی یکدیگر قرار دهند
product
مجموعهای از محصولات مختلفساخته شده در یک شرکت که یک گروه را تشکیل می دهند.
gold contacts
که با طلا پوشیده شده اند تا مقاومت الکتریکی را افزایش دهند
products
مجموعهای از محصولات مختلفساخته شده در یک شرکت که یک گروه را تشکیل می دهند.
free docks
نوعی قرارداد که در ان کالا را دربندر مبدا به بندرگاه تحویل می دهند
manual
متنی که نحوه استفاده از سیستم یا نرم افزار را نشان می دهند
colder
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
cold
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
interpleader
محاکمهای که بموجب ان دوکس ناگزیر میشونداز اینکه ....خاتمه دهند
coldest
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
colds
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
Hirsau style
[نوعی معماری به سبک رومی در آلمان و استرالیا]
key
ترکیب دو یا چند کلید که تابعی را انجام می دهند وقتی با هم انتخاب شوند
patterns
الگوریتم ها یا توابع برنامه که می توانند یک شکل را از دوربین ویدیو و.. تشخیص دهند
previewer
خصوصیاتی که به کاربر امکان می دهند تا فاهر کاغذ را پیش از چاپ ببیند
pattern
الگوریتم ها یا توابع برنامه که می توانند یک شکل را از دوربین ویدیو و.. تشخیص دهند
movable dam
سدی که قابل انتقال بوده و مغمولا درمسیر سیل قرار می دهند
impromptu
کاری که بی مطالعه و بمقتضای وقت انجام دهند بالبداهه حرف زدن
inputted
سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
input
سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
integrated
ای که حاوی گرده وسایل جانبی است که با هم سیستم کامپیوتری را تشکیل می دهند
advancement
سهم الارثی که در زمان حیات پدر به فرزندان می دهند پیش قسط
Expressionism
[جنبش هنرمندان شمال اروپا بخصوص در آلمان و هلند]
By international standards Germany maintains a leading role.
در معیارهای بین المللی آلمان نقش پیشرو دارد.
introduce
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
introducing
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
record
لیست فیلدهایی که رکوردرا تشکیل می دهند با هم همراه طول ونوع داده انها
banns
اعلان پیشنهاد ازدواج درکلیساتا کسانی که اعتراضی به صلاحیت زوجین دارنداطلاع دهند
introduces
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
end system
پروتکل استاندارد OSI که به کامپیوترهای میزبان اجازه محل یابی یک router را می دهند.
introduced
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
jugend stil
[ترجمه تحت الفظی سبک جوان در هنر نوی آلمان]
script
مجموعه دستوراتی که تابعی را انجام می دهند که توسط یک زبان ماکرو یا دستهای استفاده میشود
academe
فعالیت هایی که اساتید دانشگاهی انجام می دهند نظیر نوشتن مقاله، تدریس و غیره
concatenate
بیشتر ازیک فایل یامجموعهای ازداده ها که باهم ترکیب می شوند تا مجموعهای را تشکیل دهند
secure electronic transactions
استاندارد گروهی از بانکها یا شرکتهای اینترنت که به کاربران امکان خرید بی خط ر روی اینتریت می دهند
JPEG++
حالت توسعه یافته gPEG که بخ بخشهای تصویر امکان فشرده شدن متفاوت می دهند
maintenance
ابزار تشخیص نرم افزاری که مهندسان در حین عملیات نگهداری سیستم انجام می دهند
wimp
آدم دست و پا چلفته
[شمال آلمان]
[خفت آور ]
[اصطلاحات نوجوانان]
din
سازمان استاندارد صنعتی آلمان معمولاگ مربوط به مشخصات ورودی ها و سوکت ها
media
دستوراتی که به هر برنامه امکان کنترل چند رسانهای می دهند مثل کارت صدا و قطعه ویدیو
opens
کامپیوتر با واسط گسترده پانج شده که امکان ورود سخت افزار جانبی و نصب آن را می دهند
opened
کامپیوتر با واسط گسترده پانج شده که امکان ورود سخت افزار جانبی و نصب آن را می دهند
open
کامپیوتر با واسط گسترده پانج شده که امکان ورود سخت افزار جانبی و نصب آن را می دهند
In the short term, it may be wiser to sacrifice profit in favour of turnover.
برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.
mouses
توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
suitcase
نشانهای که حاوی نوشتار صفحه نمایش است و امکان نصب راحت نوشتارها روی سیستم را می دهند
suitcases
نشانهای که حاوی نوشتار صفحه نمایش است و امکان نصب راحت نوشتارها روی سیستم را می دهند
mouse
توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
the German issue
مسئله آلمان
[تاریخ]
[بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]
the German question
مسئله آلمان
[تاریخ]
[بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]
add on
مدارات سیستم ها یا دستگاه های سخت افزاری که می توانند به یک کامپیوتر متصل شوند تا حافظه و کارایی آن را افزایش دهند
WWW
مجموعهای از میلیون ها وب سیلت و صفحات وب که با هم بخشی از اینترنت را تشکیل می دهند که اغلب اوقات توسط کاربر استفاده می شوند
central
گروهی از مدارها که توابع اولیه یک کامپیوتر را انجام می دهند واز سه بخش تشکیل شده اند واحد کنترل
PRI
پشتیبانی کنند
he warned them to obey
اطاعت کنند
he is well spoken of
از او تعریف می کنند
they mingle their tears
با هم گریه می کنند
International Modern
[سبک مدرن بین المللی در معماری قرن بیست میلادی که اولین بار در آلمان استفاده شد.]
crop mark
در نرم افزار DTP علامتهای چاپ شده که لبه کاغذ یا تصویر را نشان میدهند و امکان برش دقیق می دهند
they make much noise
زیاد شلوق می کنند
charnel house
مردگان راتوده می کنند
had it trans ted
بدهید ترجمه کنند
daisy chain
سومین را و... فراخوانی می کنند
they make much noise
خیلی صدا می کنند
they dispute about nothing
درسرهیچ نزاع می کنند
My feet hurt.
پاهایم درد می کنند.
the trumpets blows
شیپورها صدا می کنند
compatible
با هم درست کار می کنند
i hear him complain
میشنوم که شکایت می کنند
Murray code
- بیت استفاده می کنند
communication
مجموعهای از وسایل مانند ترمینال ها وچاپگر ها که توسط یک کامپیوتر مرکزی به هم وصل هستند و اجازه ارسال سریع و ساده داده می دهند
apple desktop bus
باسهای سریال در کامپیوترهای Macintosh Apple که به وسایل با سرعت پایین مثل صفحه کلید و mouse اجازه ارتباط با پردازنده را می دهند
alignment
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignments
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
carries
عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند
carried
عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند
functions
مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند
functioned
مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند
carrying
عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند
carry
عملی که در آن یک وام در جمع کننده تولید وام میکند و همه در یک عمل رخ می دهند
function
مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند
connector
وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
fire support coordinator
هماهنگ کنند پشتیبانی اتش
the iron interest
کسانی که در اهن کار می کنند
screen coordinator
هماهنگ کنند پوشش دریایی
They act after their kind.
جنس خود رفتار می کنند.
they are in full retreat
سخت عقب نشینی می کنند
knife board
میزی که روی ان کاردهاراپاک می کنند
they went to r. themselves
رفتند که نامه نویسی کنند
watch pocket
جا ساعتی که به رختخواب اویزان کنند
fillister
رندهای که با ان کنش کاودرست کنند
Those who agree,raise their hands.
موافقین دستهایشان رابلند کنند
resolutions
تعداد پیکسل هایی که صفحه نمایش یا چاپگر در واحد مساحت می توانند نمایش دهند
automating
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
resolution
تعداد پیکسل هایی که صفحه نمایش یا چاپگر در واحد مساحت می توانند نمایش دهند
documentation
اطلاعات یانموادرهایی که شرح توابع و استفاده و عمل سخت افزار یا نرم افزار می دهند
automated
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
broadcast controlled air interception
نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
automates
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
bracket
چاپ کروشه اطراف یک موضوع برای بیان اینکه نشان دهند همان کار را انجام میدهد و از بقیه متن جدا شود
expansion
خط وط آدرس و داده متصل یه یک اتصال به کارتهای وسیع اجاره کنترل و دستیابی به داده حافظه را می دهند
My curfew is at 11.
من ساعت ۱۱ باید خانه باشم.
[چونکه پدر و مادر اجازه نمی دهند از آن ساعت به بعد]
oast
کورهای که رازک را دران خشک می کنند
nogging
اجری که بان فواصلی را پرمی کنند
musette
اهنگی که برای نی انبان درست می کنند
They fight like cat and dog .
باهم مثل سگ وگربه دعوا می کنند
mud sill
پایه تبر پی استوانهای که در گل فرو می کنند
The story goes that …
آورده اند که (چنین روایت کنند )…
mountain dew
ویسکی اسکاتلندی که بطورقاچاق در کوهستانهادرست می کنند
She is the talk of the town .
همه راجع به او ( پشت او ) صحبت می کنند
who are your reference?
چه اشخاصی را دارید که شمارا معرفی کنند
the police are on his track
مامورین شهربانی اورا دنبال می کنند
saw doctor
ماشینی که با ان دندانههای اره رادرست می کنند
tightrope
طنابی که آکروباتها روی آن حرکت می کنند.
tightropes
طنابی که آکروباتها روی آن حرکت می کنند.
Providence watches over him.
از عالم غیب اورا حفا ظت می کنند
Birds of a feather flock together .
<proverb>
پرندگان مشابه با یکدیگر پرواز مى کنند .
oleomargarine
کره تقلیدی که از گوشت گاودرست می کنند
pontoons
کرجی ته پهن که ازروی ان عبور کنند
combination
مجموعهای از اعداد که یک قفل را باز می کنند
human machine interface
حدی که در ان افراد با ماشین ها محاوره می کنند
mouses
که شما حرکت می دهید تنظیم می کنند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com