Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (11 milliseconds)
English
Persian
bark
پوست کندن درخت
barked
پوست کندن درخت
barking
پوست کندن درخت
barks
پوست کندن درخت
Search result with all words
debark
پوست درخت را کندن
debarkation
کندن پوست درخت
to strip something off
کندن پوست
[درخت]
Other Matches
skinned
پوست کندن با پوست پوشاندن
skinning
پوست کندن با پوست پوشاندن
skins
پوست کندن با پوست پوشاندن
skin
پوست کندن با پوست پوشاندن
peels
پوست کندن کندن
decorticate
پوست کندن از
debark
پوست کندن از
pelt
پوست کندن
pelted
پوست کندن
barks
پوست کندن
pelts
پوست کندن
ross
پوست کندن
hulls
پوست کندن
hull
پوست کندن
peel to
پوست کندن
slipe
پوست کندن از
peel
پوست کندن
peels
پوست کندن
scalps
پوست کندن از سر
scalp
پوست کندن از سر
pares
پوست کندن
pared
پوست کندن
pare
پوست کندن
barking
پوست کندن
barked
پوست کندن
bark
پوست کندن
excoriate
پوست کندن از
rinds
پوست کندن
flaying
پوست کندن از
flense
پوست کندن
to strip something off
کندن
[پوست]
unhusk
پوست کندن
flays
پوست کندن از
flayed
پوست کندن از
flay
پوست کندن از
excorticate
پوست کندن
rind
پوست کندن
flench
پوست کندن
hide
نهفتن پوست کندن
hides
نهفتن پوست کندن
to strip something off
کندن پوست
[میوه]
To scalp someone. To crucify someone.
پوست از سر کسی کندن
To pick an apple off the tree.
سیبی را از درخت کندن
[چیدن]
.
shell
پوست کندن از مغز میوه را دراوردن
shells
پوست کندن از مغز میوه را دراوردن
shelling
پوست کندن از مغز میوه را دراوردن
husking
دوستان وهمسایگان برای پوست کندن ذرت
barked
پوست درخت
barking
پوست درخت
barks
پوست درخت
bast
پوست درخت
ross
پوست درخت
rhytidome
پوست درخت
bark
پوست درخت
barque
پوست درخت بارکاس
barquentine
پوست درخت بارکاس
tan bark
جفت :پوست درخت بلوط
to girdle a tree
پوست درخت راحلقهای بریدن
shells
بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shell
بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shelling
بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
cascara
قایقی که از پوست درخت درست شده
sapwood
برنچوب نرم وزنده پوست درخت
log
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
logs
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
barker
پوست درخت کن کسیکه دم مغازه میایستد وبرای جنسی تبلیغ میکند
sennet
علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
sennit
علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
peruvian bark
پوست درخت گنه گنه
grub
جان کندن ازریشه کندن یا دراوردن
grubs
جان کندن ازریشه کندن یا دراوردن
grubbed
جان کندن ازریشه کندن یا دراوردن
rootery
توده ریشه وکنده درخت درباغها که درخت روی ان میکارند
endermic
انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
ceiba
درخت گل ابریشم گرمسیری درخت پنبه هندی
papaw
درخت پاپااو یا درخت نخل امریکای جنوبی
scleroderma
مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
underbrush
درخت کوچک روینده درزیر درخت
dermatological
مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
pulls
کندن پشم کندن از
pull
کندن پشم کندن از
myrica
درخت شیشعان درخت موم
slough
پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
peel
پوست انداختن پوست
peels
پوست انداختن پوست
tegumnentum
پوست طبیعی پوست
gambier
درخت کاد هندی درخت کاد اصفر
gambir
درخت کاد هندی درخت کاد اصفر
Cypress design
طرح درخت سرو
[سرو بعنوان اسطوره سرسبزی و سرافرازی و قامت بلند در اکثر طرح های ایران خصوصا فرش، جای خاص خود را داشته و عده ای طرح بته جقه را جلوه ای از درخت سرو دانسته اند.]
xanthochroid
شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
quills
پر کندن از
trenches
کندن
to pick off
کندن
graved
کندن
avulse
از جا کندن
hair pulling
کندن مو
plucks
کندن
evulsion
کندن
pug
کندن
plucking
کندن
plucked
کندن
pluck
کندن
channelize
کندن
cut out
کندن
channelled
کندن
tearoff
کندن از
channeling
کندن
channeled
کندن
discerption
کندن
pick
کندن
channel
کندن
trench
کندن
insculp
کندن
to break off
کندن
to chip off
کندن
channels
کندن
dig , in
کندن
picks
کندن
divulsion
کندن
pugs
کندن
take off
کندن
pick-ups
کندن
mines
کندن
incise
کندن
scours
کندن
scoured
کندن
carve
کندن
carved
کندن
carves
کندن
carvings
کندن
scour
کندن
gouging
کندن
gouges
کندن
pick-up
کندن
mined
کندن
mine
کندن
gnaw
کندن
incises
کندن
gouge
کندن
gouged
کندن
tweeze
کندن مو
tweese
کندن مو
to take off
کندن
to put off
کندن
quill
پر کندن از
strip
کندن
elevator
از جا کندن
elevators
از جا کندن
gnaws
کندن
raise
از جا کندن
gnawed
کندن
incised
کندن
raises
از جا کندن
swotting
جان کندن
durdge
جان کندن
swotted
جان کندن
swots
جان کندن
gravest
قبر کندن
supplant
از ریشه کندن
supplanted
از ریشه کندن
supplanting
از ریشه کندن
swot
جان کندن
extirpate
ازبن کندن
dig
کنایه کندن
digs
کنایه کندن
grave
قبر کندن
entrench
سنگر کندن
graves
قبر کندن
dig , in
سنگ کندن
uproots
ازریشه کندن
eradicates
ازریشه کندن
cut a groove
کوم کندن
doffs
لباس کندن
doffing
لباس کندن
doffed
لباس کندن
abandonment
واگذاری دل کندن
doff
لباس کندن
trench
سنگر کندن
trenches
سنگر کندن
rib
نهر کندن
shale
صدف کندن
ablate
از بیخ کندن
eradicated
ازریشه کندن
dehorn
شاخ را کندن
uprooting
ازریشه کندن
uprooted
ازریشه کندن
uproot
ازریشه کندن
rend
دریدن کندن
rending
دریدن کندن
moat
خندق کندن
moats
خندق کندن
grip
نهر کندن
eradicate
ازریشه کندن
gripped
نهر کندن
gripping
نهر کندن
grips
نهر کندن
deplume
پر و بال را کندن
unpick
کندن - جداکردن
to scoop out
با بیل کندن
undress
لباس کندن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com