Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
blocked cuurency
پول غیرقابل انتقال به خارج از کشور
Other Matches
built-in
غیرقابل انتقال
inalienable
غیرقابل انتقال
not negotiable
غیرقابل انتقال
irremovably
بطور غیرقابل انتقال
oversea
خارج از کشور
abroad
خارج از کشور
at home and abroad
در داخل و خارج
[از کشور]
internally or abroad
در داخل و خارج
[از کشور]
outbound cargo
بار خارج از کشور
inbound traffic
مسیر خارج از کشور
to go abroad
به خارج
[از کشور]
رفتن
not valid abroad
در خارج
[از کشور]
معتبر نیست
overseas
ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
My brother has gone abroad.
برادرم رفته خارجه
[خارج از کشور]
oversea command
یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
to move one's operation offshore
شرکت خود را به خارج
[از کشور]
منتقل کردن
offshore company
شرکت صندوق پستی در خارج از کشور
[ برای سود در مالیات]
to offshore something
چیزی را
[برای سود بیشتر]
به خارج
[از کشور]
بردن
[اقتصاد]
anti dumping
مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
inputted
انتقال داده یا اطلاع از خارج کامپیوتر به حافظه اصلی اش
input
انتقال داده یا اطلاع از خارج کامپیوتر به حافظه اصلی اش
begger my neighbour policy
سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
freedom of seas
ازادی رفت وامد کشتی ها در خارج ازابهای ساحلی کشور مجاوردر زمان صلح بدون اینکه کسی بتواند به نحوی از انحامعترض انها بشود
diabatic process
پوسهای در یک سیستم ترمودینامیک که در ان انتقال انرژی بین داخل و خارج سیستم صورت میگیرد
republic
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
indiscernible
غیرقابل مشاهده غیرقابل تشخیص
private automatic branch exchange
یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
Burundi
کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession
تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
extradite
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism
اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
innocent passage
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
indeterminate change of station
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
letter of recall
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
transfers
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring
انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
out of bounds
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
upload
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
nonaligned
کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
xmodem
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signalled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer rate
نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle
کفچه انتقال چمچمه انتقال
hooked medallion
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
negative acknowledgement
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
country cover diagram
دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
trans shipment
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
inexplosive
غیرقابل انفجار
dilemmas
معمای غیرقابل حل
unwarrantable
غیرقابل ضمنانت
dilemma
معمای غیرقابل حل
unappealable
غیرقابل استیناف
unappealabe
غیرقابل استیناف
unachievable
غیرقابل حصول
unerring
غیرقابل لغزش
flexionless
غیرقابل صرف
incorrodible
غیرقابل تحلیل
inappellable
غیرقابل استیناف
inapprehensible
غیرقابل ادراک
unpromising
غیرقابل اطمینان
incommunicable
غیرقابل ابلاغ
implausibility
غیرقابل قبولی
untouchability
غیرقابل لمس
fordless
غیرقابل عبور
run wild
<idiom>
غیرقابل کنترل
ungovernable
غیرقابل کنترل
unreadable
غیرقابل خواندن
in check
<idiom>
غیرقابل کنترل
incontestable
غیرقابل بحث
watertight
غیرقابل نفوذ اب
impermeable
غیرقابل نفوذ
noteless
غیرقابل ملاحظه بی نت
inexplosive
غیرقابل احتراق
not negotiable
غیرقابل معامله
infrangible
غیرقابل نقض
insociable
غیرقابل امیزش
unmentionable
غیرقابل گوشزد
ineligible
غیرقابل قبول
irrefrangible
غیرقابل تجزیه
unacceptable
غیرقابل قبول
irrespirable
غیرقابل استنشاق
irrevocable
غیرقابل برگشت
irremediable
غیرقابل استرداد
unreliable
غیرقابل اعتماد
uncompromising
غیرقابل انعطاف
uncompromisingly
غیرقابل انعطاف
incomparable
غیرقابل مقایسه
obsolete
غیرقابل استفاده
ineluctable
غیرقابل مقاومت
untenable
غیرقابل دفاع
inaccessible
غیرقابل دسترس
indiscrete
غیرقابل تشخیص
quenchless
غیرقابل جلوگیری
indissolubly
بطور غیرقابل حل
unprofitable
غیرقابل استفاده
indistributable
غیرقابل توزیع
ineffability
غیرقابل توصیفی
unquestionable
غیرقابل اعتراض
unacceptably
غیرقابل قبول
inescapable
غیرقابل اجتناب
unprintable
غیرقابل چاپ
unquestioning
غیرقابل اعتراض
irredeemable
غیرقابل خریداری
out-of-the-way
غیرقابل دسترس
out of the way
غیرقابل دسترس
unthinkable
غیرقابل فکر
inaccessibility
غیرقابل دسترسی
irrefutable
غیرقابل تکذیب
invaluable
غیرقابل تخمین
unpredictable
غیرقابل پیشگویی
unpredictable
غیرقابل استناد
uncontrollable
غیرقابل جلوگیری
uncontrollable
غیرقابل نظارت
indefensible
غیرقابل دفاع
acataletic
غیرقابل فهم
uncontrollably
غیرقابل نظارت
uncontrollably
غیرقابل جلوگیری
unutilizable
غیرقابل استفاده
checkless
غیرقابل جلوگیری
unusable
غیرقابل استفاده
indecipherable
غیرقابل استخراج
indecipherable
غیرقابل کشف
inaccessible
<adj.>
غیرقابل دسترس
sumless
<adj.>
غیرقابل شمارش
impossible
[colloquial]
<adj.>
غیرقابل قبول
uncountable
<adj.>
غیرقابل شمارش
innumerable
<adj.>
غیرقابل شمارش
countless
<adj.>
غیرقابل شمارش
numberless
<adj.>
غیرقابل شمارش
unassailable
غیرقابل بحث
unassailable
غیرقابل حمله
unwarranted
غیرقابل ضمنانت
myriad
<adj.>
غیرقابل شمارش
beyond bearing
غیرقابل تحمل
infrangibility
غیرقابل نقض بودن
infusible
غیرقابل نفوذ یا حلول
unpremediated
غیرقابل پیش بینی
indiscernibly
بطور غیرقابل مشاهده
inflexibly
بطور غیرقابل انحناء
inalterably
بطور غیرقابل تغییر
innavigable
غیرقابل کشتی رانی
unusable fuel
سوخت غیرقابل استفاده
inexcusably
بطور غیرقابل تصدیق
indivisibly
بطور غیرقابل تقسیم
indistinguishably
بطور غیرقابل تشخیص
indigestibly
بطور غیرقابل هضم
imperceptibly
بطور غیرقابل مشاهده
invisible trade
تجارت غیرقابل رویت
indubitably
بطور غیرقابل تردید
unknowingly
غیرقابل ادراک و فهم
unknowing
غیرقابل ادراک و فهم
unthinkable
فکرنکردنی غیرقابل تعمق
airtight
غیرقابل نفوذبوسیلهء هوا
incredible
غیرقابل قبول افسانهای
incomparably
بطور غیرقابل مقایسه
nonexecutable statement
حکم غیرقابل اجرا
irreproachableness
غیرقابل سرزنش بودن
irreproachability
غیرقابل سرزنش بودن
invisibles
معاملات غیرقابل رویت
unquestioning
محقق غیرقابل منازعه
unfathomable
غیرقابل عمق سنجی
insurmountably
بطور غیرقابل تفوق
insuppressible
نخواباندنی غیرقابل کنترل
insociable
ناسازگار غیرقابل معاشرت
unquestionable
محقق غیرقابل منازعه
impermeably
بطور غیرقابل نفوذ
incommunicable
نگفتنی غیرقابل پخش
incognizable
غیرقابل درک نفهمیدنی
inapprehensible
نامفهوم غیرقابل احساس
inappreciable
غیرقابل تقدیر نامحسوس
inapplicably
بطور غیرقابل اجرا
disafected person
عنصر غیرقابل اعتماد
immutably
<adv.>
به طور غیرقابل فسخ
impenetrably
بطور غیرقابل نفوذ
impermeable layer
لایه غیرقابل نفوذ
unalterably
<adv.>
به طور غیرقابل فسخ
inexpressible
نا گفتنی غیرقابل بیان
incompressible fluide
سیاله غیرقابل تراکم
nondescript
غیرقابل طبقه بندی
indefensibly
بطور غیرقابل تصدیق
inconvertibly
بطور غیرقابل تبدیل
inconvertible currency
پول غیرقابل تبدیل
defiladed area
منطقه غیرقابل دید
incontestably
بطور غیرقابل بحث
inconceivably
بطور غیرقابل تصور
inconceivability
غیرقابل تصور بودن
inconcealable
غیرقابل پنهان کردن
unchangeably
<adv.>
به طور غیرقابل فسخ
IrDA
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
indefinite
غیرقابل اندازه گیری نامعین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com